چرا از همه بدم میاد نی نی سایت
شوهرم هر کاری با من می کند، بدون سایت
* لطفا قبل از ثبت نام مراقب ایجاد موضوعات و نظرسنجی باشید زیرا امکان ویرایش یا حذف محتوا پس از ارسال وجود ندارد. شما نیز ملزم به رعایت آن هستید
شرایط و ضوابط
شما هم سایت احمقی هستید.
* لطفا قبل از ثبت نام مراقب ایجاد موضوعات و نظرسنجی باشید زیرا امکان ویرایش یا حذف محتوا پس از ارسال وجود ندارد. شما نیز ملزم به رعایت آن هستید
شرایط و ضوابط
شما هم سایت احمقی هستید.
چند هفته پیش بچه شب ها نمی خوابید، من تمام تلاشم را کردم، اما او باباش را می خواست. قرار بود بغلش کند. او من را جای خودش نگذاشت. گفتم عزیزم کمکم کن بچه داره خودشو میکشه خیلی گریه میکنه. او حتی به من نگاه نکرد. بالاخره بهش گفتم شوهرت رو ببر، نمی بینی بچه داره؟ این برای شما چه معنی دارد
دوتا مشت زد تو صورتم ک جاش کوچیک کبود شد
چند روز پیش بچه جلوی درب اتاق خواب بین دو اتاق نشسته بود. بله، برادر شوهرم زنگ زد و شوهرم نفس نفس زد. لباس نداشتم، پریدم تو اتاق و در رو بستم. نگو دست بچه نزدیک در بود اما نبود. دست کودک بدون اینکه به چیزی فکر کند به سمت او حمله کرد و فریاد زد: «من تو را می کشم. پرید توی اتاق و لگد زد. پایم آنقدر سخت بود که قرمز شد از درد و ترس سرخ شده بودم. اونجا نبود اشغالش کردی شوهرم هر کاری با من می کند
امروز از خونه خواهرم دیر رسیدیم. اصرار کردم زود بیام و نشستم. بچه خواب بود آوردیمش. سعی کردیم بخوابیمش. وسط خواب اومدم پیش پدرش. نه به این دلیل که خطر سوختگی وجود دارد. آمد بچه را برد، سرش را بلند کرد و به دماغش زد. گفت: ای دماغم، ای دماغم.
آره ضربه محکمی به من زد، لگد زد، افتادم تو دستم.
او شروع به فحاشی کرد و من نقطه حساسش را گرفتم و خیلی بیشتر از قبل او را کشیدم. قشنگ به صورتم برخورد کرد احساس کردم مغزم لرزید. من همیشه سردرد دارم واقعا احساس بدی دارم
قسم خوردم تو خواب میکشمش
الانم داره ب بچه میگه ب مامانت بگو پتی(پتیاره)
من چیکار کنم.شما بودین چیکار میکردین؟
بعد گفت: «چرا جیغ زدی، بچه ترسید. ضد تعزیه به من ضربه می زند تا حالم بد شود، اما من نمی خواهم بروم.
قبلاً این کار را می کرد، حتی اگر بعد از دعوا من کبود شده بودم، اما هر بار آن را تمام می کرد.
ببخشیدا ولی این وحشیو از کجا پیداش کردی
بچت دختره یا پسر
خوب بگذار لانچیکو دستت را بزند
آقا اعصابم خورده شوهرم اعصاب خورده بفهمه کازانیس حالم بهم میخوره میگم هی باید قراردادتو با من بشکنی.
خدا لعنتش کنه اه
برای این بچه متاسفم چرا بچه داری؟ شما یک روان پریش مثل خودتان به دنیا می آورید. لطفا این کار را نکنید. خداوند.
دیدی چطوری اینجوری زندگی میکنی، اینقدر از خونه پدرت خجالت میکشی که اینقدر میخوابی؟
این کجا بزرگ شده🙄
از فک و خانواده یعنی واقعا تو دهنشون… حالم بد میشه
حدس می زنید او را در یکی از قفس های پارک ارم ملاقات کرده اید، درست است؟
ریختن چیزی در آب این مملکت بیشتر روی مردها تاثیر گذاشت
اه اعصابم خورد شد شوهرت روانیه😠😠
تو هم به بچه یاد بده بهش بگه درنده
جدی باهاش یه برخورد کن یعنی چی؟
چرا اینقدر در برابر این وحشیا مظلومید آخه؟
واقعا نمیفهمم چجوری همچین زندگیو تحمل میکنین
پسر.چند روز دیگه یکسالش میشه
وحشي برو اقدام كن براي شكايتي
چنین شوهر خشمگینی را بردار، دخترت را پیش پدرت ببر، مثل سگ التماس می کند.
دعوا و لگد… که فوق العاده غیرانسانی است، مجس خنگی که به جای زبان از مشت و لگد استفاده می کند، اما آن که به کودک یاد می دهد که به تو بگوید… من خیلی بی سواد، نادان و بی شرم هستم، حالم بد است کجا آیا این موجودات را پیدا می کنید؟ دلت برای بچه نمی سوزه؟
یا امام هشتم 😐 این کیه دیگه
کاربر گرامی، برای انتشار باید رعایت کنید
شرایط و ضوابط
تو سایت خوبی نیستی شوهرم هر کاری با من میکنه نه سایت خوبی
محتوای این سایت صرفاً اطلاعاتی و آموزشی است و توصیه های تخصصی پزشکی محسوب نمی شود و نباید جایگزین مراجعه به پزشک برای تشخیص و درمان باشد. لطفا قبل از استفاده از سایت صفحه “شرایط استفاده” را مطالعه کنید. استفاده از این سایت به این معنی است که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده اید و مفاد آن را درک کرده اید. کپی برداری از مطالب این سایت با ذکر منبع و آدرس سایت ممنوع می باشد
* لطفا قبل از ثبت نام مراقب ایجاد موضوعات و نظرسنجی باشید زیرا امکان ویرایش یا حذف محتوا پس از ارسال وجود ندارد. شما نیز ملزم به رعایت آن هستید
شرایط و ضوابط
شما هم سایت احمقی هستید.
* لطفا قبل از ثبت نام مراقب ایجاد موضوعات و نظرسنجی باشید زیرا امکان ویرایش یا حذف محتوا پس از ارسال وجود ندارد. شما نیز ملزم به رعایت آن هستید
شرایط و ضوابط
شما هم سایت احمقی هستید.
سلام
میدونه من رو این حرفها حساسم هی اذیتم میکنه
ولی امروز یه جوری بهش گفتم که ادامه نده💪
شوهرم هر کاری با من می کند، بدون سایت
شوهرم هر وقت بخواد جیغم بزنه میگه نمیذاری مسلمان واقعی بشم و در اسلام مرد هر چقدر بخواد 4 تا زن و صیغه بگیره و میخنده و من حرص میخورم. 😡😡😡😡
حالا امشب دوباره گفت
خیلی راحت گفتم عزیزم هر چی میخوای برو صیغه باش
تا دلت میخواد هم زن بگیر
گفت یعنی تو بدت نمیاد
گفتم آخه من نیستم که خوشم بیاد یا بدم بیاد😈
گفت ولی من نمیگم بهت و میرم صیغه میکنم
گفتم باشه عزیزم بورو
ماه پشت ابر نمیمونه و تو هم منو نمیبینی بعدش😈
بعد دیگه هیچی نگفت
منم برای اینکه حرص اش بدم کلی چیز دیگه گفتم
که خیلی حرص اش گرفت 😊😊😊
شوهر شما هم از این شوخی های بامزه میکنن؟
نهههههههههههههه🤕
نه
اگه این جوک های خنده دار رو بزنه من هفته دیگه سر قبرش گریه میکنم
شوخیه دیگه.
صدالبته که شوخیه بی مزه ایه.
بامزه؟؟
من خوشم نمیاد ازاین شوخیا حتی شوخیشم بده
چه قدربی مزه س
آره همیشه میگم بگیر بعد وقتی من نیستم میگه نه تو خانم بزرگ هستی دستور بده😂😂😂
این شوخیا بامزن ب نظرت؟؟؟
😊😊😊
می کند، اما من به او نمی گویم برو یک زن بگیر، می گویم برو یک زن بگیر
پاهایش را لگد بزنید تا کاملا از روی یک مرد بیفتد 😒😒😂😂😂
نه اصلا
اما ای کاش از سوخی بود، مثل پیرزنی که نمی تواند غر زدن را متوقف کند
شوخی شوخی جدی نشه
میگه یاد بگیر زن بگیری مثلا بچه اذیتم میکنه میگه بذار یکی بگیرم بیا کارتو انجام بدم یا میگه دوست دارم دو سه تا کپی ازت داشته باشم اینجور چیزا . ..
اشتباه نوشتم بی مزه
شوهرم هر کاری با من می کند، بدون سایت
برای اینکه شوهرم حسودی کنه میگم یه کنیز خوشگل و خوشگل که تو نیستی بیار تا تو کار خونه کمکم کنه.
نه اصلا ولی بعضی وقتا باهاش شوخی میکنم مثلا میگم خیلی خوشگل نباش دخترا میخورن بدش میاد میگه: زشت چی میگی؟
نه 💩💩💩 با این موضوع شوخی می کند، من او را مرده و زنده جلوی چشمانش می رقصم.
غلاغ چاکمه پوش خشن میشود😳😳😳
کاربر گرامی، برای انتشار باید رعایت کنید
شرایط و ضوابط
شما یک سایت نیستید
محتوای این سایت صرفاً اطلاعاتی و آموزشی است و توصیه های تخصصی پزشکی محسوب نمی شود و نباید جایگزین مراجعه به پزشک برای تشخیص و درمان باشد. لطفا قبل از استفاده از سایت صفحه “شرایط استفاده” را مطالعه کنید. استفاده از این سایت به این معنی است که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده اید و مفاد آن را درک کرده اید. کپی برداری از مطالب این سایت با ذکر منبع و آدرس سایت ممنوع می باشد
این وب سایت یک موتور جستجوی اینترنتی است و هیچ گونه دخالت انسانی در دریافت و سازماندهی محتوا وجود ندارد.
نویسنده : علیرضا | زمان انتشار : ۱۴۰۰-۰۳-۲۴ ۰۷:۳۳:۱۰
درحال لود مطلب …
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
شوهرم هر کاری با من می کند، بدون سایت
برچسب ها : شوهرم منو میکنه سایت
18 آگوست 2014 — شوهرم… | مشاهده متن کامل بحث 33550 بازدید 59 پست. احساس می کنم شوهرم دیگر مرا دوست ندارد… ناپدری مقابل ما نامادری ام را می بوسد و در آغوش می گیرد. شوهر من کاپ بابا است. … سخته ولی پیگیر باش. شاید بتوانید آن را تغییر دهید. ادامه…
24 مه 2018 — الان شوهرم مرا حبس خانگی کرده است، نه خانواده ام حق آمدن دارند و نه حق خروج، حتی اجازه رفتن به خیابان را هم ندارم. اما هر روز دو سه ساعتی میره پیش مامان… ادامه…
29 نوامبر 2018 — شوهرم ردم کرد…امروز صبح که نذاشتم بلند بشه یکی با لحن بد گفت بسه دیگه…شوهرم هم همین کارو میکنه تصمیم گرفتم نباشم هم. ادامه…
20 آگوست 2019 — چند هفته پیش بچه شب ها نمی خوابید، من تمام تلاشم را کردم، اما پدرم… شوهرم مدام مرا می زند. … آنقدر هوا می وزد که حالم بد می شود اما نمی خواهم بروم. ادامه…
29 ا کتبر 2017 — … جاریک از من و شوهرم بزرگتره خیلی خیلی خوش تیپه و از همه مهمتر آفاده و الف … بعد از اینکه همه مخفیانه شوهرم رو مسخره میکنن میبینم که جاریم داره یه چیزی تعریف میکنه.. . ادامه هید…
15 ژانویه 2019 – من شوهر شما را درک می کنم. ادامه…
14 سپتامبر 2019 – منظورم این است که ریش او مرا آزار می دهد. باعث می شود صورتم شبیه تیغ باشد. میگم حتی اگه منو ببوسی اذیت نمیشم. یا داره بغل میکنه یا میبوسه یعنی اصلا نمیذاره کار کنم… ادامه…
Sep 21, 2019 — عموی شوهرم در دعوای من و شوهرم دخالت کرد و فحاشی کرد بعد گرسنه شدم… خدایا به من فحاشی بدی داده بود که به دلم نشست. من بین او و … دعوا کردم و هرچه می خواهد می گوید دوست من. عزیزم اگه با من مخالفی… ادامه بده…
4 دسامبر 2016 — من به شما می گویم که چه مدت احساس بدی داشتم. نامزدم داشت تلفنی حرف میزد گفت چرا دکتر نمیری و ازمایش نمیدی؟ من قبل از ازدواج تحت … ادامه …
2 آگوست 2017 – پشتم را به او کردم و خوابم برد، احساس کردم او مرا با آنها مقایسه می کند. …چند وقت پیش در گوشی شوهرم فیلم های بد زیادی دیدم و با او صحبت کردم … ادامه …
31 جولای 2018 — من هم از اینکه شوهرم جای خوابش را جدا کند متنفرم. من بهش میگم اجباری عصبانی باش اما… مرد بی تفاوت آدم را افسرده می کند، من خودم دارم. عزیزم متاسفانه هر زنی یک … ادامه…
14 مه 2020 – وای من مدتی در خانه بودم و ظرفهایی را که شوهرم پشت سرم آمده بود میشستم… در تنهایی فکر میکردم میتواند از هر جایی بپرد، واقعاً بد بود. ادامه…
17 فوریه 2019 — شوهرم میگه من میخوام طلاق بگیرم… میگه زنی صبور، مهربان و وفادار هستی… اما به ارزش های من احترام نمی گذاری!
24 سپتامبر 2019 — امشب شوهرم مرا به قصد کشتن کتک زد… اول جوابی ندادم، حالش را ناراحت کردم، کرم را برام ریخت و تنبیهم کرد… دلم برایش بد شد. ادامه…
10 دسامبر 2019 — شوهرم مرا نمی بخشد… دستش را به سمت من بلند کرد، بخشیدم، با عصبانیت به من فحش داد و من او را بخشیدم. میدونم حرفم خیلی زشت و بد بود ولی به خدا از مردا عذرخواهی میکنه. ادامه…
Ju 27, 2018 – داشتم از خدا میخواستم تو فیلم عروسی نیفته. اما متأسفانه امشب دیدم که افتاد. باید بگم پسرخاله من 16 هست ولی شماره 23 یا 24 هست ادامه میدم…
17 آگوست 2019 – من و مادرشوهرم شب را در خانه آنها در شهرمان گذراندیم. مثلا یه مهمونی یه لامپ به شوهرم داد بعد لامپ به شوخی اونجا بود…عرقت بوی بدی میده مرد ازت دوری میکنه. ادامه…
17 مه 2020 — گوش کن شوهرت از این زندگی راحت بشه، اتفاقا خانواده من هم همینطور… خدایی این کارها رو میکنن، من بین خودم و شوهرم احترام قائل نشدم.
10 ژانویه 2020 – اما شوهرم از روز اول مرا با کارمندان مقایسه کرده است. … شوهر من مدرک تحصیلی بالاتری نسبت به من دارد و شغل خوبی دارد … اما از نظر … شما چقدر بد هستید؟ ادامه…
18 ژوئیه 2020 — البته گاهی (نه همه) مرا قلقلک می دهد که بخندم، بیشتر از همه آزارم می دهد، نمی توانم چیزی بگویم، صدایمان محو می شود، دیگران اشتباه فکر می کنند… اعتراض می کنم. .. ادامه هید…
23 ژانویه 2020 – باورم نمی شود نامادری و شوهرم سال هاست که مرا مورد آزار و اذیت قرار می دهند. دو روز پیش مادرشوهرم به من گفت حلال کن. من الاغم چرا بهش گفتم حلالت کردم؟ … 68_ از شر افراد بد و شرور زندگی روزمره خلاص شوید. 69_ در امان ماندن از مرگ بد و … او احمقی است که می خواهد پولش را خرج یک مافیای برلی لایت کند که مطمئنم خواهد شد. او دیوانه است، او دیوانه است … ادامه …
15 بعد از ظهر 2019 – اشتباه می کنید، اگر شرایطی باشد که عقد را باطل کند، مهریه زن تلف می شود. شرایط… عقل خوبی نداشتم که تکلیفم را برای خودم توضیح دهم. ادامه…
Ju 8, 2019 — خانوما من خیلی مشکل دارم یکی از مشکلاتم اینه که شوهرم البته هنوز زن و شوهریم…ناهار میاد به دیدنم، شوخی می کنه، می خنده، بازی می کنه، بازی می کنه، به حرف های من گوش می دهد، مراقب است، سرحال و پرانرژی است… نمی گویم بد تربیت شده است، اما اصلاً با من خوب تربیت نشده است. تقصیر منه…ادامه…
5 ژانویه 2020 — شوهرم اصلاً مرا نمی بیند… تغییرات من را نمی بیند، اما هنر ناخن یک زن ناشناس را می فهمد… فعلاً سکوت می کند. …اشتباه می کردم اما به اشتباه فکر می کردم نامزدم تمام حالات بد من را تحمل می کند حتی … ادامه …
Ja 10, 2020 – … این بود که چرا هیچ پسری عاشق من نمی شد و من خیلی احساس تنهایی می کردم ، ازدواج من با شوهرم هم به دلیل … شوهرم گفت وقتی ازدواج کرد ، من راضی به ازدواج شدم. او … بعد از این اتفاق با اینکه هنوز برای من عزیز است اما حالش بد است شک دارم که آن را احساس کنم … ادامه …
تاریخ ۲۴ خرداد ۱۴۰۰
تاریخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۰
نام
ایمیل
نظر
ارسال
تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۰
تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۰
تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۰
شوهرم هر کاری با من می کند، بدون سایت
تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۰
تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۰
تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۰
تمامی حقوق محفوظ است!
این وب سایت یک موتور جستجوی اینترنتی است و هیچ گونه دخالت انسانی در دریافت و سازماندهی محتوا وجود ندارد.
ایران چطور
ایران چطور
سلام من خیلی دوست دارم مثل نی کوچولو باهام رفتار کنن باهام حرف بزن یه نوشیدنی بده تا بخورم خوشحالم کن. مهمتر از همه، من عاشق ساختن لاستیک هستم. مثل بچه ها حس خوبی داره جدا شدم. همسرم گاهی مثل نی به من می زند، اما من از شیشه بدم نمی آید، لاستیک کار نمی کنم. او می گوید برای شما بد است
من چند سالی است که این کار را انجام می دهم و نمی دانم در مورد پوشک چه احساسی دارم. وقتی بچه ای را می بینم که پوشک می زند، همین احساس را دارم و می خواهم او هم پوشک بزند. شوهرم هم با من این کار را می کند.
با من مثل نی صحبت کن حالا شما بگو چکار کنم؟ به خدا بگو چکار کنم با تشکر
شوهرم انگشتم را لمس می کند. سایت را از سایت Hubgram دریافت کنید.
طولانی است چون همه چیز را در یک پست نوشتم. یکی که از بچگی با من بود بغلم می کرد. من خیلی کوچیک بودم
چند سال پیش وقتی نوجوان بودم خونشان را گرفتم، خواب بودم، وقتی ساب می خواست سر کار برود متوجه شدم یکی به من اشاره می کند، چیزی که خودت می دانی.
بیدار شدم ولی لال موندم
شوهرم هر کاری با من می کند، بدون سایت
چندبار ازین دست اتفاق ها افتاد.
گوشیم را روی آلارم گذاشتم تا بتوانم روی مبل بنشینم و ببینم بیدارم یا نه. آن را انجام نده.
چیکار میکردم شهامت فریاد زدن و ابرو بالا انداختن نداشتم خواهر بیچاره من چه میکردم بچه و ترسو بودم.
جلوش راه میرفتم و تونیک و روسری سرم بود و چاق نبودم از پشت بهم میگفت کتکش بزن (مثلا کسی که دستت میزنه باید کتک بخوره)
منم لال و به خواهرم نمیگفتم .
بچه ها سخته، تصور کنید که نمی توانید این خبر را به خواهر در حال مرگ خود بگویید.
خواهر من زیبا و خانم است. او یک هنرمند و زن زندگی است. او زیبا و باوقار است. نمی گویم مدل است یا هر چیز دیگری، اما خیلی شیک است. او واقعا زیباست
من بزرگ شدم، ازدواج کردم، به همسرش نگفتم، به خودم نگفتم و نتوانستم رابطه داشته باشم چون باید به خانواده ام توضیح می دادم، اصلا دلم نمی خواست به او سیلی بزنم.
یا اگر می خواهد با من از دیوار برود، بیاید مثل شوخی به من بمالد. خواهر من انجام می دهد. خواهرم فکر میکند احتمالاً پدرم را دوست ندارد. باید بگویم حجاب دارم. و مخصوصاً در مقابل این یکی، خیلی به او احترام می گذارم.
جلوی شوهرم البته لمسو اینا نمیکنه ها.
من آن را با دوستم در میان گذاشتم، کفت دوباره این کار را کرد (انگولک در خواب)، تهدید کرد که ابروهایش را خواهد برد.
که دیگه اون حرکتو پیش نیومده کنه.
و در اوایل ازدواجم به یک شکاک وسواسی تبدیل شدم که اگر شوهرم به دیوار من نگاه میکرد، فکر میکردم حتماً به یک زن نگاه میکند یا اگر به خواهرزاده جوانم محبت میکرد، میگفتم وای، او باید تماشا کند.
من اسیب دیدم ,رفتم روانکاو
این اتفاق بر کف دست من تأثیر گذاشت و به من دارو داد.
به شما بگویم مردی مردی را می شناسد، نمی دانم چرا، اما شوهرم تشنه خون دو زن ماست. ما به او نگفتهایم، اما واقعاً برایش مهم نیست که من برای خون آنها به آنجا بروم.
من یک عکس دارم که در آن من نینی هستم و در کنار هر دوی ما هستم، درست است؟
به شوهرم گفتم امشب اگه برگردی دوست داری کجا بری اونوقت عکستو میگیرم و از چنگش در میارمت!!!
منبع مطلب : www. i isi e.com
مدیر محترم www. isi e.com لطفا اطلاعیه سیاه بالای سایت را بخوانید.
فداتشم اصلا فرض کن ضعیف و بی اراده هستن
اصلا فرض کن بدترین آدما هستن
یعنی به کسی که ضعیف و بی میل است باید توهین کرد؟ اصلا قانون خوبی نیست
چون به این ترتیب این فرد ضعیف و ضعیف می شود، فردی که درس نمی خواند نیز ضعیف و ضعیف است
باید به اونایی که درس نمیخونن توهین کنیم؟
منبع مطلب : www. i isi e.com
مدیر محترم www. isi e.com لطفا اطلاعیه سیاه بالای سایت را بخوانید.
راس میگی😢😢😢😢
منبع مطلب : www. i isi e.com
مدیر محترم www. isi e.com لطفا اطلاعیه سیاه بالای سایت را بخوانید.
مهدی: نمی دونم دوست دارم جواب رو در کامنت بفرستن
مردی که زن می گیرد اگر مرد باشد به همسرش خیانت نمی کند و کارهای بی ارزش خود را نشان نمی دهد. یک مرد باید چشمش به او باشد. او نباید به هیچ چیز جز زن و بچه اش فکر کند. او باید همیشه یک جنتلمن باشد.
داخل شورتت که نمیره
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
این محتوا توسط یک ربات جمع آوری شده است. اگر راضی نیستید، به ما اطلاع دهید تا بتوانیم محتوا را از محتوای شما حذف کنیم.
گهواره، راهنمای بارداری و تربیت کودک
سلام دخترم این روال عطسه رو ادامه بده وسط روز باید ادرار کنی لطفا نذار اینکارو
اینکه اسمش شوهر نیست یک عدد است
من کاری به عوارض و بیماری مقعدی ندارم، چون تحت فشار هستید برای شما و نوزاد مضر است. شما فقط 19 هفته دارید، بنابراین زمان زیادی برای سکس دارید تا خودتان کامل شوید، اما اکنون او را متقاعد کنید که آن را به او بدهد.
یه جور دیگه راضیش کن، از پشت بهش بده، هزار جور مریضی خواهی داشت، تو را می بخشد، اما دیگر نمی توانی خودت را کنترل کنی. من یکی را می شناسم که این کار را با نامزدش انجام داده است که نمی تواند توالت بزرگ او را نگه دارد، زیرا اگر به توالت می رفت هیچ فایده ای نداشت. اگر نمی رفتی، همه جا را به هم می زدی. مواظب باش شورش نکنی شوهرم همیشه مرا خواهد کشت. بدون وب سایت
در اسلام گناه نکن… این خیلی به بچه فشار می آورد…
خدایا 😱😱😱😱😬😬😬
چرا از پشت؟؟ میدونی چقدر عوارض داره؟ در حال حاضر شما می توانید یک رابطه عادی داشته باشید
عزیزم بهش بگو هر شب اینکارو نکن، خوب نیست، صمیمیت و تحریک زیاد خانم باردار باعث زایمان زودرس میشه و بعدش ممکنه در اثر فشار، بواسیر یا ترک بخوره.
وای هر شب چه می شود حتی اگر باردار نباشی هر شب از پشت خطرناک است به نظر من این کار را نکن باعث دل درد و هزاران عارضه دیگر می شود
سلام سکس از پشت خوب نیست ولی شوهرت داره انجامش میده باید مواظب باشی که به شکمت فشار نیاد ولی ببخشید ولی فکر کنم بعدا سکس از پشت عوارض خودش رو داره.
عزیزم بارداری در هفته های تو خطرناکه و هر شب شوهرت حداقل هفته ای یکبار از بارداریت خبر نداره
چه خبر است، هر شب، هر شب، یکی باید بفهمد، واقعاً از پشت است
یک مرد می تواند هر چیزی از همسرش بخواهد، اما این دلیل نمی شود که تمام خواسته های او را برآورده کند، اول به فکر سلامتی خود باشید.
بسته به سن فرزندتان، روزانه پیامی از مشاور دریافت کنید.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
بازی هایی را بشناسید که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتان کمک می کند.
اکنون سوال خود را بپرسید و در کمتر از 7 دقیقه از مادران با تجربه پاسخ بگیرید!
تهران، خیابان فردوس شرق، خیابان ولیعصر، خیابان طاهریان، پلاک 371، واحد 1
تلفن: ۲۸۴۲۴۱۰۷ ۰۲۱
دوست عزیز نینی بان اگر سوالی از کارشناسان دارید به آدرس زیر بپرسید
h p:bi .ly31AMOqp
دوست عزیز نی نی بان اگر سوالی دارید از متخصصین کلینیک نی نی بان بپرسید
h ps:cli ic. i iba .com
روزنامه ایران میزبان مصاحبه با دختر 19 ساله ای بود که 6 سال پیش در 13 سالگی ازدواج کرد.
بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:
جاذبه ها و فرهنگ های متنوع ایران باعث شده است که در سال های اخیر این تنوع در فضاهای مختلف به نمایش گذاشته شود. اگر به باغ ایرانی یا مرکز خرید ایرانی رفته باشید، به نوعی این ایده را خواهید دید که هر کدام در قالبی ارائه کرده اند. به عنوان مثال در باغ ایرانی نمادهای شهرهای مختلف ایران به صورت مینیاتوری به نمایش درآمد و ایران مال نمادهای مهم و دیدنی ایران را در قالبی مجلل بازآفرینی کرد. همه این چیزها برای این است که به ما یادآوری کنند که در چه فرهنگ رنگارنگی زندگی می کنیم و هر کجا که می رویم، یک شگفتی ظاهر می شود.
درب گاوصندوق تولید شده توسط گروه تولیدی و صنعتی جواهران باکس مناسب ترین راه برای ایجاد امنیت در بانک ها و موسسات مالی و اعتباری خواهد بود.
تمامی حقوق این سایت متعلق به خبرآنلاین می باشد. ذکر مطلب با ذکر منبع بلامانع است. Copy igh © 2018 khaba o li e News Aga cy, All igh s ese ved, no site, شوهرم هر کاری با من می کند, هیچ سایتی
قدرت مرد خیلی بیشتر از قدرت زن است
می گویند زن و مرد برابرند
به خانواده شوهر نگاه کن، هر کاری می کند، زن باید کوچک باشد…
یک زن واقعا نمی تواند از حق خود دفاع کند
به خاطر این است که خیلی می گویند پسر پسر است
چون یک پسر می تواند برای خودش بایستد، اما زن چطور؟
الان من خودم به خانواده شوهرم نگاه می کنم، دامادشون هر کاری می کنه نمی تونن بهش بگن تو چون دخترشون زیر دستشونه ولی عروس چی؟
شما هم جرات دارید به عروس بگید؟؟؟؟
واقعا در ایران مردان ژن برتری دارند
شوهر با قدرت من را می زند، بدون سایت
نی نی سایت بارداری کرونا نی نی سایت واژن نی نی سایت نی نی سایت من نی نی سایت جدید نی نی سایت امروز تبادل نظر نی نی سایت زناشویی نی نی سایت زایمان طبیعی نی نی سایت داستان نی نی سایت نینی سایت علائم بارداری نی نی سایت تاپیک نی نی سایت رابطه زناشویی نی نی سایت پوزیشن نی نی سایت سوتین نی نی سایت دوست پسر نی نی سایت شب عروسی نی نی سایت باسنم نی نی سایت نی نی سایت دو روز گذشته رابطه جنسی نی نی سایت تنبلی تخمدان نی نی سایت ارضا شدن نی نی سایت کاندوم نی نی سایت شوهرم جرم میده نی نی سایت لباس زیرم خیس میشه نی نی سایت واژنم خیلی تنگه نی نی سایت کرونا هندی نی نی سایت شام چی درست کنم جنیفر لوپز نی نی سایت رابطه زناشویی در ماه رمضان عوارض خود ارضايي از نظر علمي در زنان نی نی سایت خودارضايي کودک یک ساله نی نی سایت خاطرات شب زفافتون نی نی سایت خوردن هندوانه در بارداری نی نی سایت شام چی بپزم نی نی سایت فلوکستین نی نی سایت قرص کلسیم در بارداری نی نی سایت چسبندگی رحم نی نی سایت شوهرم اونجاش بزرگه نی نی سایت آیه ۴۹ و ۵۰ سوره شوری نی نی سایت شوهرم جرم میده نی نی سایت دخول روابط زناشویی نی نی سایت شوهرم منو محکم میکنه نی نی سایت رابطه در ماشین نی نی سایت شامپو تریاک نی نی سایت کاندوم زنانه نی نی سایتايسنا : «آن روزها وحشتناک بود؛ وحشتناک و سیاه. درد در تمام بدنم میپیچید و من باید انتخاب میکردم. یا باید آن قرصها را میخوردم یا آن لکه ننگ را برای همیشه روی پیشانیام مهر میکردم. صدای قلبش را از اعماق بدنم شنیدم؛ چشمانم را بستم و آن تصمیم را گرفتم.»
“من 20 ساله بودم و او 21 ساله. قرار بود با هم ازدواج کنیم اما خانواده ام موافقت نکردند. قرار شد با هم وقت بگذرانیم و بیشتر همدیگر را بشناسیم. اگرچه رفتارهایی که از طرف او دیدم قابل درک نبود. به من دلبسته اش شده بودم چیکار باید میکردم پا روی دل خانواده مخالف گذاشتم و گفتم این انتخاب من است.
شوهرم سال آخر دانشگاه بود و شغلی نداشت. با اتکا به پول پدرش که کارمند بود ازدواج کردیم و می گفت از پسرش حمایت می کند، خانه می خرد و خرج عروسی را می دهد. خانواده ام با این سن کم با ازدواج من موافق نبودند. یکی از دلایل مخالفتشان همین بود و دلیل دیگرش هم بیکاری شوهرم بود. با این همه مشکل ازدواج کردیم.
سیگار دوستش در ماشین ما می ماند
تازه ازدواج کرده بودیم که متوجه رفتار عجیبش شدم. فهمیدم سیگاری است و مدتی بعد در کیفش چند قرص اعصاب پیدا کردم، اما هر بار خودم را متقاعد کردم که حتما اشتباه می کنم. وقتی چیزی پرسیدم جواب داد سیگار یا قرص دوستش در ماشین ما مانده است! همه این مشکلات باعث شد اعتمادم به خودم را از دست بدهم.
شوهرم اصرار داشت که در دوران ازدواج رابطه جنسی داشته باشد
شوهرم خیلی اصرار داشت که در دوران عقد با هم رابطه داشته باشد. از آنجایی که ما یک خانواده سنتی هستیم، نمی توانستم با خواهرم یا مادرم مشورت کنم و نظر آنها را بپرسم که برخلاف خواسته شوهرم چه کار کنم. چند بار سر این موضوع با هم دعوا کردیم، اما در نهایت مجبور شدم موافقت کنم. برای چی؟ چون می ترسیدم نمی دانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد، اما فکر می کردم زندگی روتین بهتری با آن خواهد داشت. مثلاً حداقل در دوران عقد کمتر دعوا می کنیم و شوهرم بیشتر به من گوش می دهد. فکر می کردم با این کار او را از خوردن قرص یا سیگار باز می دارم. گاهی آنقدر عصبانی می شد که من از او می ترسیدم. بعد از رابطه با همسرم تغییری در رفتار او ایجاد نشد.
من سه ماه بعد از عروسی باردار شدم
وحشتناک بود. فقط سه ماه از ازدواجمان گذشته بود و من باردار بودم. باورم نمی شد. وقتی جرات نداشتم به مادرم بگم چیکار کنم؟ نمی خواستم ناراحتش کنم شوهرم از نظر خانواده خیلی بد بود. اگر می دانستند، دیگر کسی او را انسان نمی دانست. اما شوهرم ماجرا را به خانواده اش گفت. با اینکه ناراحت بودند اما با آنها بدرفتاری نشد. توصیه آنها این بود که بچه را نگه دارند.
من بچه نمی خواستم من جوان بودم و مادرم بیمار بود. اگر داستان را درک می کردید، مطمئناً بدتر بود. از طرفی من تازه دانشگاه قبول شده بودم و از همه مهمتر شوهرم را نمی خواستم چون می دانستم از چیزی استفاده می کند! نمیدونستم چیه ابتدا فکر می کردم سیگار می کشد و آرامبخش مصرف می کند، اما بعداً در کیفش مواد مخدر پیدا کردم. چند بار با مادرش صحبت کردم و از او خواستم که پسرش را از مصرف دارو منصرف کند، اما فایده ای نداشت.
کادوهای عروسی را فروختم و رفتم دکتر
شوهرم تقریبا هیچ پولی برای دکتر و آزمایشگاه نداشت. کادوهای عروسی ام را فروختیم، با پولش به دکتر رفتم و دو آزمایش بارداری دادم. من تحت فشار روحی زیادی بودم و فقط به خواهرم این موضوع را گفتم. از روزی که فهمیدم باردار هستم تصمیم گرفتم بچه را سقط کنم. با اینکه خیلی دوستش داشتم و حضورش را در خودم حس می کردم، نمی توانستم. شرایط ازدواج ما مهیا نبود. شوهرم بیکار بود ما بیمه نبودیم و مهمتر از همه حواسم به او بود. میدونستم داره یه چیزی مصرف میکنه
هیچ دکتری منو راهنمایی نکرد
آن روزها وحشتناک بود. وحشتناک و تاریک. کمرم به شدت درد می کرد و قلبم به شدت درد می کرد، اما زمانی که در کنار خانواده بودم، حواسم را جمع می کردم که هیچکس متوجه حالم نشود. به چند پزشک مراجعه کردم و از آنها خواستم در مورد تأثیر سقط جنین بر بدن من را راهنمایی کنند. مثلا اینکه برای باردار شدن مجدد مشکلی ندارم و … ولی هیچکدام جواب دقیق و درستی ندادند. دو نفر از آنها گفتند ما نمی توانیم به شما کمک کنیم. من چندین بار التماس کردم، به آنها توضیح دادم که در وضعیت بدی هستم و نمی دانم چه کار کنم، باید از عوارض سقط جنین مطلع می شدم، اما پزشکان توصیه دیگری نکردند جز اینکه “سقط عمدی است. کار درستی نیست.”
وقتی از آخرین مطب خارج شدیم، هر دو حالمان بد بود. به چند داروخانه در خیابان سجاد رفتیم و یکی از صاحب داروخانه ها به شوهرم گفت: قرص سقط جنین می دهم، 25 هزار تومان است، اگر سه بار بخوری بچه می افتد. من ترسیدم و شوهرم را از خرید این قرص ها منصرف کردم. با یکی از دوستانم که داروساز بود تماس گرفتم و از او در مورد این قرص ها پرسیدم. گفت این قرص برای سقط جنین است وگرنه قرص سقط خوب گران است!
در این مدت من و شوهرم زیاد دعوا می کردیم. من از او متنفر بودم زیرا او به زور با من رابطه برقرار کرد. خانواده او به ما کمک نکردند. فقط گفتند: بچه را نگه دار، اما همه کارها باید توسط تو انجام شود. من تنها بودم. همه تنها.
وقتی برای اولین سونوگرافی رفتم، به خانمی که با دستگاه شکمم را ماساژ میداد، گفتم: «این بچه را نمیخواهم. آدم خوبی بود، به من گفت: اگر می خواهی سقط کنی زودتر انجام بده، چون فقط کیسه بچه درست شده و جنین هنوز تشکیل نشده است. اما هر کاری کردم که بچه را هر چه زودتر سقط کنم تا کمتر گناه کند، نتوانستم.
صدای قلبش را شنیدم
سرانجام پس از سه هفته جستجوی پزشک و دارو، توانستیم پزشک حاذقی پیدا کنیم. یکی از آشنایان ما پزشکی عمومی را معرفی کرد و گفت می تواند به ما کمک کند. مسخره است، قبل از رفتن به دکتری که معرفی کرده بودند، باز هم برای سونوگرافی رفتیم چون اولین بار گفتند که فقط کیسه جنین تشکیل شده است، اما من امیدوار بودم که جنین تشکیل نشده باشد و بچه سقط کند. اما صدای ضربان قلبش را می شنیدم. یک ضرب معمولی و زیبا.
من و شوهرم به پزشک عمومی رفتیم. آدرس درمانگاه را دقیق یادم نیست فقط می دانم که انتهای شهر بود. رفتیم تا به جاده رسیدیم. ابتدا منشی دکتر از هر دوی ما سؤالات زیادی پرسید، سپس ما را پیش دکتر برد. دکتر چهره غمگینی داشت. طوری رفتار می کرد که انگار بچه نامشروع داریم. چقدر دلم برای آنچه در درونم زندگی می کرد می سوخت. احساس می کردم که با من صحبت می کند و من را دوست دارد. این جمله مدام در ذهنم تکرار می شود: “مامان، دوستت دارم، نمی خواهم بمیرم.” حالم از خودم بهم میخوره دوست داشتم فرزندم به دنیا بیاید و در کنارم باشد اما با این شرایط این اتفاق نمی افتاد.
قیمت سه تا تبلت 500000 تومان بود. شوهرم پول نداشت پس انداز خودم را داشتم و بقیه پول را از خواهرم قرض کردم. بعد از اینکه پول را پرداخت کردیم، دکتر مطبش را ترک کرد و سوار ماشینش شد. گفت من تبلت را نزد خودم نمی گذارم، برایت می آورم. بعد از ده دقیقه برگشت. او بسته قرص را به من نشان داد و گفت: “به تاریخ قرص نگاه کن، 2012. آیا این درست است؟” وقتی به بسته نگاه کردم، چشمانم به خوبی نمی دید. فقط می توانستم بگویم که درست است. چند وقت بود مغزم اصلا کار نمی کرد دکتر سه تا قرص از داخل ورقه درآورد و داخل کیسه پلاستیکی گذاشت و به شوهرم داد بعد نحوه مصرف قرص ها را به شوهرم توضیح داد.
مسخره است! وقتی با روز بدم از مطب خارج شدیم، شوهرم وسط خیابان شروع به دعوا کرد. گفت: قرص داروخانه سجاد 75 هزار تومان بود الان 500 هزار تومان است. تقصیر توست که ما اینقدر پول دادیم.» من فقط جواب دادم: «من خودم پول را تنظیم کردم».
خانواده ام نمی دانستند من باردار هستم
رفتیم خونه مامانم لباس ها و وسایلی که به نظرم لازم می آمد را برداشتم و به مادرم گفتم سه روز با همسرم می رویم شمال! مادرم خوشحال بود. او فکر می کرد از زندگی ام راضی هستم و سفر حالم را بهتر می کند. تمام مدت برای خداحافظی می خواستم بمیرم اما مادرم را ترک نکنم.
تمام شب با فرزندم صحبت کردم و عذرخواهی کردم
پیش ناپدری ام رفتیم چون جایی برای سقط و دوران نقاهت نداشتیم. این شب مثل یک کابوس بود. از خانواده ام فقط خواهرم همراهم بود. همه ترسیده بودیم. خانواده شوهرم، خودم و خواهرم. همه آنقدر ترسیده بودند که با وجود اینکه خانواده شوهرم نه نماز می خواندند و نه روزه می گرفتند، اما آن شب همه شروع به خواندن نماز کردند. شوهرم برای اولین بار در زندگی اش نماز خواند. همان کسی که مشروب می خورد و نماز و روزه را قبول نمی کند. وقتی این صحنه ها و رفتار اطرافیانم را دیدم احساس کردم دارم می میرم. به همین دلیل با فرزندم صحبت کردم و بابت کاری که قرار بود انجام دهم از او عذرخواهی کردم.
ساعت 12 شب تصمیم گرفتم قرص ها را بخورم. نامادری من مدام می گفت داری گناه می کنی، این کار را نکن! اما شوهرم با او دعوا کرد و گفت که دخالت نکن. حرف مادرشوهرم را قبول کردم. دوست داشتم بچه ام به دنیا بیاید. میدونستم گناهه ولی چیکار کنم؟ تمام این جملات در ذهنم بود که اگر از شوهرم طلاق بگیرم تکلیف فرزندم چه می شود؟ اگر بخواهد بچه را از من بگیرد چه؟ اگر نتوانم شغلی پیدا کنم و نتوانم از زندگی خود و کودک خود حمایت کنم چه می شود؟ چه…
هزار جمله پوچ که انسان را به مرز جنون می کشاند. هیچ کس نبود. من بودم و خودم
نوه ات بد است!
قرص ها را خوردم و خوابیدم. دلم میخواست دیگه هیچوقت بیدار نشم ساعت پنج صبح چشمانم را باز کردم. همه جا خون بود. نمی توانستم بلند شوم. شوهرم به من کمک کرد تا به من کمک کند. من دوست ندارم در مورد چگونگی سقط جنینم صحبت کنم. هنوزم مثل یه کابوس یادمه بعد از پنج ساعت خونریزی شدید مثانه ام با خون زیادی بیرون آمد. خیلی ترسیده بودم. شوهرم با اخم گفت چیزی نیست اتفاقی نیفتاده. جنینم را در کیسه زباله گذاشت. این صحنه و این جمله مرا دیوانه می کند. شوهرم رو به مادرش کرد و گفت: نوه ات آشغال است.
سقط جنین عواقب جسمی و روحی زیادی برای من داشت
سه روز پیش ناپدری ام ماندم. خونریزی شدیدی داشتم. از آنجایی که دو روز تعطیل رسمی بود، بعد از سقط نتوانستم برای اطلاع از وضعیتم به دکتر بروم. یک شبه تب شدیدی داشتم. ضربان قلبم آنقدر بالا بود که نفس کشیدن برایم سخت شده بود. چند بار سرم گیج رفت و افتادم. برای پایین آوردن تب کپسول می خوردم که اسمش را فراموش کرده ام. فقط میدونم خیلی حالت تهوع داشتم. می خواستم بمیرم و دوست داشتم بمیرم.
بعد از سقط جنین برای خانواده ام خاطره خریدم
بعد از سه روز من و شوهرم به مشهد برگشتیم. برای اینکه همه چیز عادی جلوه کند، مقداری آلو و چند غذای دیگر خریدیم تا به عنوان سوغاتی برای خانواده ام ببرم. خنده دار بود اما مجبور شدم این کار را انجام دهم حتی اگر خواهرم مراقب من بود. بعد از آن مشکلات زیادی داشتم. کمردرد شدید داشتم، به همین دلیل گاهی اوقات نمی توانستم بلند شوم. خونریزی تا دو ماه ادامه داشت به همین دلیل چندین بار به دکتر مراجعه کردم و برایم آمپول ضد خونریزی تجویز کردند. من نمی دانم عواقب آن تیراندازی ها چه بود. پرولاکتین خونم خیلی بالا بود و بعد از سقط دو سال شیر داشتم.
من به چند دکتر مراجعه کردم، اما هیچ درمانی وجود نداشت. آخرین دکتری که به آن مراجعه کردم به من توضیح داد که وجود چنین شرایطی در بدن من خطرناک است و برای بررسی بیشتر ام آر آی مغز برای من تجویز کرد. در این مدت با شوهرم مشاجره جدی داشتم و تا حدودی رابطه مان را قطع کرده بودیم. در واقع او به خانه ما نیامد و من هم به خانه آنها نرفتم. از هم پاشیدگی رابطه مان باعث شد من تنها باشم تا به درمانم ادامه دهم. چون همسرم به دلیل لجبازی که با من داشت و برای بازگرداندن رابطه ام با او و خانواده اش مرا همراهی نکرد تا دکتر بروم و دارو بگیرم. مشاجرات ما باعث شد که خانواده ام از من بخواهند که رابطه ام را با او قطع کنم. چون دیدند خیلی اعصابم خورد است و می خواستند از او جدا شوم با اینکه هنوز مشکل سقط من را درک نکرده بودند.
مجبور شدم به تنهایی پیش دکتر بروم تا هیچ کس از خانواده ام نفهمد چه کار کرده ام. یکی از دوستانم دکتری را به من معرفی کرد که برای رزرو نوبت باید ساعت 5 صبح نامم را بیرون مطب بنویسم تا اینکه عصر وقت بگیرم. چندین بار به بهانه های مختلف مثلاً می خواستم با دوستانم به پارک بروم، ساعت 5:30 یا 6 صبح از خانه بیرون آمدم و در خیابان عارف جلوی در ورودی ساختمان که در آنجا نامی را نوشتم. مطب دکتر این یک کابوس بود. دکتر برایم داروی خارجی تجویز کرد. از خواهرم پول قرض کردم و دارو را خریدم. پرولاکتین خونم بعد از مدتی پایین آمد.
حالا 7 سال از آن زمان می گذرد و ملیحه 27 ساله دو سالی است که از همسرش جدا شده و با خانواده اش زندگی می کند. مليحه اين روزها خسته و افسرده است و ديگر چيزي از اين دنيا نمي خواهد.