چرا امام حسین با خانواده به کربلا رفت
چرا امام حسین(ع) اهل بیت خود را به کربلا برد؟
یکی از مسائل مهمی که در قیام امام حسین (ع) باید مورد توجه دقیق قرار گیرد، مسئله حمایت خانواده است. نکته قابل بحث این است که با توجه به اینکه برای تصمیم گیری در یک پرونده مهم و سرنوشت ساز، ضرر نداشتن کافی نیست، بلکه باید مفید بودن و مقبولیت آن را نیز در نظر گرفت. آیا فایده ای از همراه داشتن خانواده خود دیده اید؟ این ابهام موجب اعتراض برخی از اطرافیان معظم له شد. مثلاً ابن عباس به او عرضه داشت: «پسرم جان! به سوی کوفیان برو که آنان گروهی فریبکارند… و اگر از روی ناچاری به کوفه رفتی، زنان و کودکان را با خود نبر، زیرا من از این که تو را برای انتقام بکشند مصون نیستم. مانند عثمان بن عفان، در حالی که زنان و فرزندانت تو را تماشا می کنند. “.[1]
انگیزه امام حسین از همراهی زنان و کودکان
علمای اسلام؛ آنها انگیزه های مختلفی برای آوردن خانواده خود بیان کردند. اینجا چندتایی هستند:
1. فرصت طلبی و اراده الهی را بپذیرید
همه کسانی که به استحباب اهل بیت امام حسین علیه السلام مخالفت کردند. آنها با محاسبات و منطق مادی خود به این تشخیص رسیده بودند، ولی معظم له پاسخی دادند که از جنبه ای دیگر به ماجرا پرداخته و جنبه معنوی این سؤال را بیان کرد: «اگر خدا بخواهد دشمن شما را می کشد». «خدا می خواهد کشته شدن تو را ببیند.
گفتند: پس اگر اینطور است چرا خانواده ات را با خود میبری؟ وقتی جواب شنیدند: جدم هم همین را گفت:
«اللَّهُمْ أَنْ یَعْلَهُ أَهْلَ سَبایَة»; خداوند می خواهد آنها را در لباس اسارت ببیند. [2]
مشیت یا اراده خداوند در خود قرآن در دو مورد به کار رفته است که یکی را اراده تکوینی و دیگری را اراده تشریعی می نامند. «اراده انکشاف؛ یعنی حکم و حکم خدا، اگر چیزی مشمول حکم و حکم الهی باشد، یعنی کاری نمی توان کرد.
مقصود از اراده تشریعی این است که خداوند آنچنان راضی و آنچنان بخواهد. پس خداوند اراده کرد که امام حسین علیه السلام شهید و اهل بیتش اسیر شوند. یعنی رضای حق تعالی در فرصت و فرصت است; یعنی به سوی کمال فرد و انسانیت; از این رو وقتی از او پرسیدند که چرا زنان و کودکان را می بری، پاسخ نداد که من اصلاً در این مورد چاره ای ندارم، بلکه با الهامی که از عالم عقل به من رسیده بود، این را شنیدند. تشخیص دادم که مصلحت است و کاری است که داوطلبانه انجام می دهم، اما بر اساس آنچه مصلحت می دانم. پس هر که این پاسخ را از امام حسین (علیه السلام) شنید، دیگر چیزی نگفت.[3]
2. انگیزه مذهبی
از آنجایی که مضمون قیام امام (ع) دینی و مقدس است، آوردن خانواده از نظر کارهای دینی بسیار مفید و مؤثر بوده است; زیرا عرفان و محبتی که در دل اهل بیت امام علیه السلام نسبت به خداوند وجود داشت، برای سایر اصحاب آن حضرت بسیار آموزنده و مفید بود و نمونه هایی از آن را در کلام می توان یافت. زینب علیها السلام. وقتی ابن زیاد پس از شهادت و اسارت خاندان امام، گفت: اوضاع را چگونه دیدی؟ زینب علیهاالسلام فرمود:
ما فقط جمیله را دیدیم. زینب آنقدر با خدای خود نزدیک و مأنوس است که مطمئن است بلاها پایان کار او نیست. برعکس، افق های روشنی در پس این رویدادها پنهان شده است. زینب به ابن زیاد توضیح داد که آنچه ناخوشایند از دشمنان خداست و از ناحیه خدا جز سعادت و نیک بختی نصیب انسان نمی شود و قبول شهادت و اسارت رفتن مانند رفتن به مهمانی دوست و گرفتن است. به آنها نزدیک تر امام با همراهی حضرت زینب علیهاالسلام به همه مردان و زنان عالم آموخت که مؤمن و خداشناس باید از نظر ارتباط قلبی و باطن با خدا چنین باشد. اگر امام (علیه السلام) اهل بیت خود را همراه نمی آورد، صفحات تاریخ از این گونه نمونه های درخشان خالی می شد.[5]
3. دلیل امنیتی
امام (علیه السلام) در مدینه خانه امنی نیافت که اهل بیت خود را به آنجا بفرستد و هنگام خروج از مدینه هیچ کس به او پیشنهاد نکرد که من از خانواده تو حمایت کنم. از این رو، امام (علیه السلام) نگران بود که خانواده اش را در حالی که زنده است، اسیر کنند. زیرا احتمال زیادی وجود داشت که دولتمردان و مقامات یزید زنان و فرزندان امام را در مدینه دستگیر کرده و به گروگان بگیرند و بر این اساس امام باید تسلیم شود تا زنان و خواهران خود را آزاد کند. پس از تسلیم دو پیشنهاد به او شد، یا متواضعانه بیعت کند، یا به شکلی مرموز کشته شود و برای دستگاه حاکم مشکلی پیش نیاید. پس وقتی عاقبت کار اینگونه است چرا امام کاری می کند که در نهایت به ذلت و خواری منجر شود، بلکه از همان ابتدا با عزت و سربلندی تمام راه های نفوذ در دشمن و خلع سلاح را می بندد. دشمن از این منظر و این کاری است که امام علیه السلام انجام داده است. و در مکه نیز همینطور است; زیرا هنگامی که امام در مدینه که سالیان دراز در آن زندگی کرده و همچنان محل سکونت اوست، سرپناه و مکان امنی نداشته باشد، قطعاً در مکه مکان امنی نخواهد داشت.[6]
سید بن طاووس می گوید:
یکی از مواردی که می توان دلیل زنان اهل بیت علیهم السلام دانست این است که اگر امام حسین علیه السلام زنان و فرزندان خود را در مدینه یا جای دیگر رها می کرد. ممکن است یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده باشد و سپس عواقب ناراحت کننده و رفتار ناپسندی داشته باشد که امام حسین (ع) را از جهاد و شهادت باز داشته است».[7]
پانویسها و منابع :
[1]. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق، عامر، عبدالمنعم، ص 244، قم، انتشارات الرازی، 1368ش. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 1، ص 138. 5، ص. 383-384، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق
[2]. سید بن طاووس، اللهوف فی قتالی الطفوف، ص65، تهران، نش جهان، چاپ اول، 1348.
[3]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، جلد 17، ص 395-396، تهران، صدرا
[4]. اللهوف علی قتالی الطوف، صص. 160.
[5]. فاضل استرآبادی، محمد، عاشورا; انگیزه، روش و تأمل، صص. 234-235، قم، مؤسسه شیعه شناسی، چاپ اول، 1392.
[6]. همان، ص. 235-236.
[7]. اللهوف علی، مقتل الطوف، ص84.
چرا امام حسین علیه السلام با اهل بیت خود به کربلا رفتند؟ عنوان سوالی است که شاید ذهن شما را به خود مشغول کرده باشد، برای پاسخ به این سوال با ما همراه باشید.
واقعه آچورا در سال 61 به یکی از رویدادهای تاریخی بزرگ تبدیل شده است. این واقعه حتی پس از گذر از کوچه های تاریخ، جلب توجه می کند و شور و شوق خود را برای مسلمانان حفظ کرده است. تا آنجا که مردم زمان ما هنوز به تحلیل های دقیق تری از این رویداد بزرگ می اندیشند.
آیا امام می دانستند؟
شیعیان معتقدند علم امام الهی است; علمی است که متصل به دریای معرفت خداست و امام می داند چه می خواهد. آنچه مهم است «اراده» اوست. بر این اساس، ذهن برخی از مردم به دنبال یافتن این پاسخ بود که آیا امام حسین (علیه السلام) از سرنوشت خود در کربلا آگاه بوده است؟
از قرائن مختلفی که برای امام حسین علیه السلام در راه کربلا اتفاق افتاد، به نظر می رسد که انتخاب امام آگاهانه بوده است. اینطور نبود که امام به سوی سرنوشتی نامعلوم می رفت و ناگهان با واقعیتی غیرمنتظره مواجه شد. گذشته از مقام والای معنوی امام و روایاتی که از شهادت آن حضرت خبر می داد، حوادث تاریخ نیز آن را پرورش داده بود.
امام آنچه را که مردم در آینه نمی دیدند، در خشت خام دید. او فرزند کسی بود که بیتفاوت از وقایع تاریخ گذر نکرد و به پسرش توصیه کرد که در گذشته مشورت کند و از پیروی از راهی که از آن میترسد بپرهیزد و سرانجام گمراه کند. بلاغه، نامه 31] امام حسین (علیه السلام) فرزند امام علی (علیه السلام) پس از یک عمر زندگی در میان این قوم، ایشان را به خوبی می شناخت.
یکی از این ادله، انتخاب صحابه از میان افراد مختلف است. امام اصرار نداشت که هرکس را میدید جزو یارانش قرار دهد، بلکه یاران خود را از میان مردم انتخاب میکرد. یکی از صحنه های معروف حمایت امام، دعوت از زهیر بن قین بود. زهیر پس از بازگشت از دیدار امام با دوستانش خداحافظی می کند.
البته باید در نظر داشت که آگاهی امام از سرنوشت سفر یک چیز است، اما هدف امام از این سفر چیز دیگری است که باید در جای خود (علیه السلام) در لهوف مورد توجه قرار گیرد». فصلنامه پژوهش تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، پاییز 1391]
چرا با خانواده؟
سوال دیگری که ذهن برخی افراد را به خود مشغول کرده شرکت خانوادگی است. زنان و کودکان در این سفر پرماجرا هستند [شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 138. 2، ص. 67] چرا امام حسین (علیه السلام) آنها را با خود برد؟ اگر امام از سرنوشت خود آگاه بود، چرا آنها را در این خطر قرار می داد؟
در خصوص علل همراهی زنان و فرزندان خاندان امام در این سفر، پاسخ ها و تحلیل های مختلفی ارائه شده است. به هر دلیلی که این همراهی انجام شد، در نهایت حرکت امام را کامل کرد و صدای امام را به گوش مردم رساند; گویی تکلیف هر یک از دو گروه شهدا و بازماندگان (اسرا) از قبل مشخص شده بود. همانا نهضت تبلیغی و روشنگری حضرت زینب (سلام الله علیها) و امام سجاد (علیه السلام) بر نفوذ خون امام حسین (علیه السلام) و یارانش افزود.
همراهی با خاندان امام و اهل بیتش پیام مهمی داشت و آن این است که حسین بن علی (علیه السلام) در پی اغتشاش و قیام نیست. خود امام فرمودند که خواهان اصلاح است. آفات وارد پیکر جامعه شدند و آن را از سیره نبوی دور کردند تا جایی که هر لحظه امکان انحطاط و فروپاشی آن را می داد. در چنین شرایطی امام حسین علیه السلام درخواستی کرد. او نمی خواست نابودی آثار میراث اسلامی را ببیند. از این رو در گوش تاریخ با صدای بلند خواند که «هر چه زودتر از خانه بیرون نیامدم» [بحارالأنوار، ج 1، ص 138. 44 ص. 329; رفتن من از روی استکبار نیست] شاید برای برخی سخنان این امام شعاری بود، لذا امام با همراهی قبیله، عملاً ادعای ایشان را تأیید کردند.
وجه دیگری که برای این معاشرت می توان گفت، ماجرای سبعیت حاکم وقت، یزید بن معاویه بود. وقتی به بیت الله الحرام بی احترامی کرد، هیچ تضمینی برای حفظ حرمت خاندان حسینی وجود نداشت. لذا مصلحت این بود که خانواده با حاکم خود راه کربلا را در پیش بگیرند.
بیشتر بخوانید: ویژه نامه خون خدا (امام حسین علیه السلام)
آخرین کلمه
زندگی امامان بزرگ شیعه برای مردم در همه زمان ها به ویژه مردم امروز پر از پیچیدگی و پرسش است. شايد هدف اين بزرگواران همين سؤال بود; تا مردم اتفاقات خاص را سریع و بی رویه از دست ندهند. شاید اگر امام حسین (علیه السلام) به تنهایی به این سفر بی بازگشت می رفت، هدفش کمتر می شد. انگار امام نبود مثل خیلی از یاغیان در لابه لای صفحات تاریخ گم می شد. اما اینکه ایشان امام بودند و با علم به آخر نهضت امر به معروف و نهی از منکر را آغاز کردند، سوالی را در ذهن مردم ایجاد کردند که فقط به راحتی فراموش نمی شود. همانطور که مصاحبه با خانواده ایشان این سوال را مطرح کرد که چرا امام را در این سفر خطرناک همراهی کردند؟ به بیان روشن تر، طرح این پرسش ها از فراموشی هدف عاشورا جلوگیری می کند و در نتیجه از سکوت مرده جامعه در برابر ظلم جلوگیری می کند.