چرا باید به کمال برسیم

آیا فکر می کنید شما یکی از آن کمال گرایان هستید؟ آیا به طور کلی سعی می کنید به استانداردهای کامل در زمینه های مختلف دست یابید؟ آیا احساس می‌کنید که باید در هر کاری که انجام می‌دهید بهترین کار را انجام دهید، حتی اگر این کار برای سلامت روحی و جسمی شما تمام شود؟

کمال گرا کسی است که نمی تواند معیارهای کمتر از کمال مطلق را بپذیرد. در روانشناسی، کمال گرایی به این صورت توصیف می شود: “تلاش دائمی یک فرد برای کامل بودن و دستیابی به استانداردهای بسیار بالا” و همچنین “خود ارزیابی بسیار انتقادی و توجه به ارزیابی خود توسط دیگران.” از دیدگاه کمال گرا، هر چیزی کمتر از کامل بودن غیر قابل قبول است.

اگر برای شما این سوال پیش می آید که آیا شخصیت کمال گرا دارید یا نه، باید گفت که به احتمال زیاد حداقل تا حدی این ویژگی را در خود پیدا کرده اید. اگر صادق باشیم، این احتمال نیز وجود دارد که شما روی جنبه کمال گرایی خود کار کرده اید، زیرا کمال گرایی حالت ذهنی جذابی به نظر می رسد، و چه کسی نمی خواهد کامل باشد؟ اما لازم است در این زمینه عمیق‌تر کاوش کنیم و دقیقا بدانیم چرا کمال‌گرایی اغلب یک ویژگی منفی در نظر گرفته می‌شود. هرچه دانش بیشتری در این زمینه داشته باشید، بهتر می توانید بر نکات منفی کمال گرایانه شخصی خود غلبه کنید و به سطح بالاتری از بهره وری دست یابید.

ویژگی های مشترک کمال گرایان

مشکل اصلی کمال گرایی – و دلیل اینکه به این مقاله آمدید تا بفهمید شخصیت کمال گرا دارید یا نه – این است که افراد کمال گرا عموما کمتر موفق هستند و استرس بیشتری را نسبت به افراد موفق تحمل می کنند. البته کمال گراها شباهت زیادی به افراد موفق دارند (کسانی که موفقیت های زیادی کسب می کنند)، اما ما تفاوت های کلیدی را نیز می بینیم. در ادامه این مقاله درباره 10 ویژگی مشترک کمال گرایان با شما صحبت خواهیم کرد که شاید بتوانید آن ها را در خود یا اطرافیانتان تشخیص دهید.

ذهنیت همه یا هیچ

درست مانند افراد موفق، کمال گراها اهداف بزرگی را تعیین می کنند و برای رسیدن به آنها سخت تلاش می کنند. اما حتی اگر یک فرد موفق به طور کامل به اهداف خود نرسد، به انجام کاری شگفت انگیز و موفقیت (یا چیزی نزدیک به آن) رضایت می دهد. کمال گراها از پذیرش هر چیزی که کامل نیست امتناع می ورزند. “تقریبا کامل” نیز به طور کلی یک شکست در نظر گرفته می شود.

به شدت انتقادی

کمال گراها بیشتر از افراد نادر از خود و دیگران انتقاد می کنند. در حالی که افراد موفق به دستاوردهای خود افتخار می کنند و به نظر می رسد حامی دیگران هستند، کمال گراها در درجه اول به شناسایی اشتباهات و نقص ها توجه دارند. ذهن آنها کاملاً روی عیوب متمرکز است و به سختی قادر به دیدن چیز دیگری است. هر بار که یک “شکست” رخ می دهد، آنها انتقادی تر و خشن تر از دیگران هستند.

با ترس رانندگی کنید

افراد موفق معمولا جذب اهداف خود می شوند و تمایل واقعی برای رسیدن به آنها دارند. آنها از تمام اقداماتی که در مسیر درست برداشته شده راضی هستند. از سوی دیگر، کمال گرایان معمولاً با ترس به سمت اهداف خود کشیده می شوند و این ترس معمولاً مربوط به عدم دستیابی به اهداف و شکست در کارهایی است که باید انجام شوند.

استانداردهای غیر واقعی

متأسفانه اهدافی که کمال گرایان برای خود تعیین می کنند حتی منطقی هم نیستند. در حالی که افراد موفق اهداف بزرگی را تعیین می کنند و پس از رسیدن به آنها، با اعمال فشار بیشتر بر خود، کمی سرگرم می شوند، کمال گرایان معمولاً هدف اولیه را در نقطه ای قرار می دهند که دور از دسترس است.

نتیجه گرا

افراد موفق می توانند از روند پیگیری یک هدف به اندازه رسیدن به خود هدف و گاهی حتی بیشتر لذت ببرند. از سوی دیگر، کمال گرایان فقط هدف نهایی را می بینند نه چیز دیگری. آنها آنقدر روی دستیابی به هدف خود و اجتناب از شکست متمرکز هستند که نمی توانند از روند رشد و سخت کوشی لذت ببرند.

افسردگی ناشی از اهداف محقق نشده

کمال گراها نسبت به افراد موفق بسیار کمتر شاد و راحت هستند. در حالی که افراد موفق نسبتاً به راحتی می توانند ناامیدی خود را کنار بگذارند، کمال گرایان عموماً به خودشان سخت می گیرند و وقتی انتظاراتشان برآورده نمی شود، در گردابی از احساسات منفی قرار می گیرند.

ترس از شکست

در عین حال، کمال گراها بسیار بیشتر از افراد موفق از شکست می ترسند. عمدتاً به این دلیل که آنها اهمیت زیادی برای نتیجه قائل هستند و از هر چیزی که کامل نیست ناامید می شوند. با چنین طرز فکری، شکست به یک رویداد وحشتناک تبدیل می شود. از آنجایی که هر چیزی کمتر از کامل یک شکست تلقی می شود، کمال گرایان معمولاً کارها را به لحظه آخر رها می کنند.

به تعویق انداختن

ممکن است این که کمال گرایان بیشتر مستعد به تعویق انداختن کار هستند، غیر منطقی به نظر برسد، زیرا ویژگی اصلی آنها باید به بهره وری بالاتر منجر شود. اما کمال گرایان عموماً رابطه نزدیکی با اهمال کاری دارند. در واقع، به دلیل ترس از شکست، کمال گرایان گاهی چنان درگیر کامل کردن چیزها هستند که حرکت خود را از دست می دهند و در نهایت هیچ کاری انجام نمی دهند.

مکانیسم دفاعی

از آنجایی که هر چیزی جز کمال دردناک و ترسناک است، کمال گرایان در مواجهه با انتقاد سازنده تمایل دارند حالت تدافعی به خود بگیرند. از سوی دیگر، افراد موفق، بررسی ها را به عنوان اطلاعات ارزشمندی می دانند که به آنها در کار آینده کمک می کند.

اعتماد به نفس پایین

کمال گرایان عموماً خودانتقادگر، ناراضی و از عزت نفس پایین رنج می برند. این افراد به دلیل ماهیت انتقادی خود می توانند احساس تنهایی و انزوا کنند و دیگران را از خود دور کنند. این مشکل بار دیگر به اعتماد به نفس پایین آنها دامن می زند.

جنبه های منفی پنهان کمال گرایان

در ظاهر، کمال گرا بودن هیچ اشکالی ندارد. نه تنها می‌توانید جزئیات را به روش‌های جسورانه پیدا کنید، بلکه همیشه مایلید خودتان را برای رسیدن به چیز بزرگ بعدی، چیزی که هیچ‌کس قبلاً به آن دست نیافته است، تحت فشار قرار دهید. شما همیشه در کار خود فراتر از انتظارات هستید و نتیجه شما بهترین است که می توان یافت.

اما کمال گرا بودن معایبی هم دارد. این عیوب تنها در صورتی شناسایی می شوند که عقب نشینی کنید، عمیقاً در مورد کمال گرایی خود فکر کنید و تأثیر آن را بر ذهن خود درک کنید.

مشکل اول: اهمال کاری

اگرچه کمی خنده دار به نظر می رسد، اما به تعویق انداختن کار یکی از جدی ترین مشکلاتی است که افراد کمال گرا را آزار می دهد. غیرمعمول نیست که با کمال گراهایی روبرو شوید که برای رسیدن به اهداف خود به شدت تعلل می کنند، حتی اگر اشتیاق زیادی به آنها داشته باشند. اما چرا این اتفاق می افتد؟

اول از همه، یک کمال گرا معمولاً نگاهی محدود به چیزها دارد. بنابراین وقتی نوبت به کار می رسد، بیش از حد به جزئیات توجه می کند، نگرش وسواس گونه ای نسبت به جنبه های مختلف داستان اتخاذ می کند، هر مشکلی بر دوش او سنگینی می کند و در نهایت زمان زیادی را صرف اطمینان از همه چیز می کند. به خوبی جا افتاده است بی عیب و نقص است، معیوب باشد با گذشت زمان، این توجه بیش از حد به جزئیات شکل دردناکی به خود می گیرد و به تعویق انداختن ناگزیر رخ می دهد. در ظاهر، به نظر می رسد که کار در حال کنار گذاشتن است تا فرد بتواند استراحت کند، اما در واقع، آنها از درد و رنجی که هر کاری به همراه دارد دوری می کنند.

دلیل دیگر این است که افراد کمال گرا قبل از شروع به کار به شرایط عالی نیاز دارند. ابتدا باید زمان کافی برای تکمیل کار وجود داشته باشد سپس شرایط الف، ب و ج نیز رعایت شود. وقتی همه این پیش نیازها برآورده می شوند، کمال گرا احساس می کند که بالاخره برای شروع آماده است. تا زمانی که یکی از پیش نیازها وجود نداشته باشد، احساس شروع کار به وجود نمی آید. کارها بارها و بارها به تأخیر می‌افتند و صبر ادامه می‌یابد تا زمانی که «عالی» برای انجام «بی‌نقص» کار فرا برسد.

البته، در شدیدترین حالت، یک کمال گرا اشتباه می کند. زیرا وقتی به دلیل کمال گرایی کار را به تعویق می اندازید، در نهایت هیچ کاری انجام نمی دهید. یک رویکرد بهتر حداقل تلاش برای انجام کار بود، حتی اگر نتیجه چندان ایده آل نبود.

مشکل دوم: ذهنیت منحرف شده از واقعیت

کمال گراها یک ویژگی پنهان دیگری نیز دارند. آنها حساسیت زیادی نسبت به محیط نشان می دهند و صداها، مناظر، کلمات، احساسات و رفتارها را به وضوح شناسایی می کنند، معمولاً با مهارت بیشتری نسبت به افراد عادی. این یک توانایی فوق العاده است زیرا به افراد کمال گرا اجازه می دهد تا جزئیات را با ظرافت بیشتری شناسایی کنند. می تواند خطاها را فقط با نگاه کردن به چیزی تشخیص دهد و سپس آنها را اصلاح کند. اما نکته دیوانه کننده این است که کمال گراها هرگز نمی دانند چه زمانی باید متوقف شوند. آنها نمی دانند چه زمانی نیازی به بهبود نیست و یک پروژه به سادگی باید تکمیل شود.

چه می خواهیم بگوییم؟ کمال گرایان طرز فکر مشترکی دارند و دیدگاهی سخت گیرانه و افراطی نسبت به اینکه هر اثری باید چگونه باشد، دارند. این طرز فکر احتمالاً مبتنی بر استانداردهای شخصی سختگیرانه و تجربیات گذشته است.

اما این ذهنیت قابل تحریف است. شخصیت کمال گرا ممکن است فکر کند که یک اثر باید دارای عوامل A، B، P، T، C و C باشد تا شاهکار محسوب شود، اما لزوماً اینطور نیست. شاید کیفیت کار فقط به عوامل الف و ب بستگی داشته باشد و عوامل زیر اهمیت کمتری داشته باشند. اما در تلاش برای کامل کردن همه چیز، گاهی اوقات چشم انداز کلی را از دست می دهیم. گاهی برای دستیابی به آن تصویر نهایی بی عیب و نقص، فرد مورد تحلیل روانی و عاطفی قرار می گیرد.

بخونیدش:  چرا سکه های یک ریالی وده ریالی کم است

مشکل سوم: نارضایتی عمیق از زندگی

بسیاری از افراد کمال گرا نسبت به افراد عادی تضادهای درونی بیشتری دارند. آنها برای تکمیل کارهایی که در دست دارند تلاش می کنند و در عین حال از درخواست کمک خودداری می کنند. کمال گراها از خود انتظارات غیرمنطقی دارند و به طور طبیعی مستعد به تعویق انداختن کار هستند. آنها می خواهند در همه چیز به کمال و دقت محض برسند، اما همین میل آنها را عمیقاً از شرایط زندگی خود ناراضی می کند. در شدیدترین حالت، دور خود دیواری از درد می‌سازند، وارد غار بدبختی می‌شوند و هر روز را در ماتم می‌گذرانند.

این درد و رنج همیشگی در وجود کمال گرایان با دستاوردهای بالا نیز خود را نشان می دهد. یک خواننده مشهور پاپ می گوید همیشه از کارهایش ناراضی است. او می گوید: «من هنوز از کاری که انجام می دهم ناراضی هستم. اگرچه آهنگ من Edge of Glory یک شاهکار پاپ است، پس از اتمام آن، همیشه چیزی وجود دارد که از آن می ترسم و هر بار که آهنگ را گوش می دهم به آن توجه می کنم. وسواس او برای تولید آثاری کاملاً بی عیب و نقص نیز باعث می شود که دائماً استرس داشته باشد و همیشه نگران باشد که کنسرت ها خوب پیش نروند.

البته میزان و شدت رنج عاطفی بسته به هر فرد می تواند متفاوت باشد. برخی از افراد گهگاه با نارضایتی مواجه می شوند و برخی دیگر به دلیل پشیمانی ناشی از اشتباهات کوچک کاملاً فلج می شوند. نکته اصلی این است که اگرچه کمال گرا بودن به نظر محترم می رسد، اما کمال گراها از درد و پشیمانی عمیق رنج می برند و از خود انتظارات دیوانه وار دارند. اگر این انتظارات و رنج ها کنترل نشود، فرد ممکن است دچار افسردگی شود. در موارد شدیدتر، ترکیبی از عزت نفس پایین و امتناع قاطعانه از کمک گرفتن از دیگران می تواند منجر به خودکشی یا اعمال مشابه شود که منجر به مرگ مسالمت آمیز می شود.

مشکل چهارم: عدم توجه به سلامتی

بسیاری از افراد کمال گرا وسواس زیادی برای دستیابی به یک سطح خاص دارند، به طوری که توجه کمی به سلامت خود ندارند. برای مثال، فردی ممکن است تا ساعات اولیه صبح بیدار بماند و هدفش انجام کاری عالی باشد و برای چند روز که باید به یک ضرب الاجل عمل کند، خواب کافی را از دست بدهد. اما بدیهی است که این روش صحیحی نیست. با وظایفی که باید کامل و به ظاهر بی پایان باشند، یک کمال گرا ممکن است در تمام طول سال بیدار بماند.

به طور کلی تحقیقات مختلفی بر روی افراد کمال گرا انجام شده است که نشان می دهد وضعیت سلامتی آنها بدتر از افراد عادی است:

مطالعه ای در سال 2010 توسط دانشگاه کویمباتور پرتغال نشان می دهد که افراد کمال گرا در به خواب رفتن و به خواب رفتن مشکل بیشتری نسبت به دیگران دارند. یک دلیل می تواند این باشد که آنها از شکست می ترسند. خواب ناکافی خطر ابتلا به دیابت، انواع خاصی از سرطان، حملات قلبی و بیماری آلزایمر زودرس را افزایش می دهد.

در مطالعه ای روی 383 نفر در سوئد، مشخص شد که کمال گرایی حداقل تا حدی با مشکلات خواب مرتبط است. در یک مطالعه ثانویه، 70 نفر مبتلا به اختلالات خواب و بی خوابی مداوم در آزمون های کمال گرایی امتیاز بیشتری نسبت به سایرین کسب کردند. در حال حاضر، این نظریه وجود دارد که کمال گرایی عاملی است که فرد را مستعد بی خوابی مداوم می کند.

مطالعه ای روی 100 بیمار که قبلاً دچار حمله قلبی شده بودند نشان داد که کمال گرایان کندتر بهبود می یابند و در معرض خطر بیشتری برای مشکلات قلبی هستند. در واقع، 3 عامل در بهبود آهسته‌تر آن‌ها مؤثر است: 1) استرس ناشی از فشاری که یک فرد کمال‌گرا به خود وارد می‌کند، 2) احساسات منفی به دلیل عدم رضایت از دستاوردها، و 3) عدم وجود روابط اجتماعی. حمایت کردن.

نتایج مشابهی در مطالعه دیگری که در سال 2010 در مجله Circulation منتشر شد نیز به دست آمد. افراد کمال گرا با طرز فکر منفی سه برابر بیشتر از افراد دارای شخصیت مثبت در معرض مشکلات قلبی هستند.

آیا این بدان معناست که افراد کمال گرا به طور خودکار سلامت ضعیفی دارند؟ خیر. نگرانی همیشگی آنها در مورد دستیابی به استانداردهای خاص نیز باعث بروز مشکلاتی مانند بی خوابی، بیماری قلبی و سردرد خواهد شد. در این راستا، برخی افراد کمال گرا برای رسیدن به احساس رضایت، پرخوری یا نوشیدن مشروبات الکلی را ترجیح می دهند. در نهایت، فرد کمال گرا پس از سال ها تحت فشار قرار دادن خود، از سلامتی بدتری نسبت به افراد عادی برخوردار است.

مسئله پنجم: دشواری رهایی

کمال گراها به سختی رها می کنند. در اینجا صحبت از کنترل کارها و همچنین اشتباهاتی است که فرد مرتکب شده و مشکلاتی که در کار خود با آن مواجه شده است.

به همین دلیل است که اگر کمال گرا هستید، احتمالاً این موارد را تجربه کرده اید:

از محول کردن وظایف به دیگران می ترسید زیرا می ترسید دیگران کار شما را خراب کنند.

شما نمی توانید از فکر کردن به کار دست بردارید زیرا می ترسید که اگر به آن فکر نکنید، همه چیز به هم می ریزد.

حتی پس از واگذاری برخی چیزها به دیگران، نگران این هستید که چه اتفاقی خواهد افتاد. حتی اگر دیگران خوب عمل کنند، شما همچنان سعی خواهید کرد مدیریت خرد را انجام دهید.

شما زمان زیادی را صرف تصحیح اشتباهات کوچک می کنید که تفاوت چندانی ایجاد نمی کند.

شما دائماً به “شکست”های گذشته خود فکر می کنید، حتی اگر مدت زیادی از وقوع آنها گذشته باشد.

این دوری از رهایی باعث می شود وزنه های سنگینی را بر دوش خود حمل کنید و مسئولیت های بیشتری را بر عهده بگیرید. در نهایت احساس سنگینی خواهید کرد، حتی اگر دلیلی برای این کار نداشته باشید.

مشکل ششم: به خطر انداختن روابط

در نهایت به مشکلی می رسیم که کمتر از موارد قبلی نیست. کمال گرایی معمولاً می تواند روابط را در معرض خطر قرار دهد.

برای چی؟ زیرا به عنوان یک کمال گرا، معمولاً کمال را بر هر چیز دیگری، از جمله روابط، اولویت می دهید. این بدان معناست که زمان با کیفیت کمتری را با افرادی که دوستشان دارید سپری خواهید کرد. وقتی شرایط سخت می‌شود، ترجیح می‌دهید وقت خود را صرف کامل کردن چیزها کنید و از این رو از روابط دوری می‌کنید.

برخی از افراد کمال گرا مسائل کاری خود را وارد روابط خود می کنند و زمانی که اوضاع از کنترل خارج می شود به دیگران نگاه منفی می کنند. از آنجایی که کمال گرایان استانداردهای شخصی بسیار بالایی برای عملکرد دارند، دوستان و اعضای خانواده شاهد تاثیر منفی مشکلات خواهند بود. و صادقانه بگویم، به دلیل استانداردهای غیر واقعی این افراد، تقریباً همیشه این اتفاق می افتد.

برخی از افراد کمال گرا حتی ممکن است معیارهای خود را به افرادی که دوستشان دارند تحمیل کنند و از همسر یا اعضای خانواده خود انتظار دارند دقیقاً همان استانداردها را رعایت کنند. برای مثال می توان به مادری اشاره کرد که انتظار دارد فرزندش همیشه در همه آزمون ها نمرات عالی کسب کند. یا همسری که شریک زندگی خود را به خاطر انجام ندادن کارها به روش خاصی سرزنش می کند. واضح است که چنین فشارهایی به روابط آسیب جدی می زند. در افراطی ترین شکل خود، کمال گرایی نه تنها به شما صدمه می زند، بلکه بر روابط نیز تأثیر می گذارد و افرادی را که دوست دارید را از خود دور می کند.

آیا تا به حال برای شما پیش آمده است که کتاب های زیادی در کتابخانه خود داشته باشید اما هنوز شروع به خواندن آنها نکرده اید؟ آیا تا به حال شده که بخواهید کاری را شروع کنید اما یک نیروی قدرتمند مانع شما شود؟ نمی توانید کسب و کار خود را راه اندازی کنید؟ آیا دیگران دائماً به شما می گویند که بیش از حد به خودتان سخت می گیرید؟ آیا از گذشته پشیمان شده اید که به یک سری دلایل واهی کاری را به تعویق انداخته اید و زمان آن گذشته است؟ ریشه همه این مشکلات کمال گرایی است. فرادرس در یک مجموعه آموزشی به مدت 5 ساعت و 23 دقیقه هر آنچه را که باید در مورد کمال گرایی و راه های غلبه بر آن بدانید را آموزش داد.

فیلم های آموزش کمال گرایی بعد از مدرسه در قالب 12 درس تقدیم شما می شود. درس 1 و 2 شما را به طور کامل با کمال گرایی آشنا می کند، درس 3 بیماری های ناشی از کمال گرایی را پوشش می دهد و درس 4 رفتارهای مخرب کمال گرایان را تشریح می کند. درس پنجم و ششم با تمرکز بر عوامل ایجاد کمال گرایی و رویکردهای موثر برای غلبه بر کمال گرایی تهیه شده است. در درس‌های باقی‌مانده نیز می‌توانید انتظار داشته باشید که تست‌های رفتاری، رهایی از هر چیزی یا هر فکری، توجه به نکات مثبت، خطاهای شناختی، روش‌های رهایی از تعلل و در نهایت انتقاد از خود را بیاموزید.

چگونه بر کمال گرایی غلبه کنیم؟

یاد بگیرید که به خودتان احترام بگذارید و دوست داشته باشید

هر کسی که شاهد کمال گرایی بوده است، می تواند تاثیر منفی خودگویی و انتقاد از خود را که دائما رخ می دهد، به ویژه زمانی که شرایط سخت می شود، درک کند. وقتی همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود، سرزنش خود ساده ترین کار است. وقتی بیش از حد روی چیزها تاکید می کنید، به راحتی می توانید سلامتی خود را قربانی کنید. گاهی حتی آسان است که خود را به خاطر مشکلات و اشتباهات دیگران سرزنش کنیم.

اما این معمولا زمانی اتفاق می افتد که شما به اندازه کافی برای خود ارزش قائل نباشید. به عنوان مثال، ممکن است جملاتی مانند «من از خودم متنفرم» یا «من آدم تنبلی هستم» بگویید و نارضایتی خود را از روندی که پیش می‌رود ابراز کنید. اما همه این کلمات به این دلیل گفته می‌شوند که شما اجازه می‌دهید اهدافتان یا مشکلات دیگران بر شخصیت شما و اینکه چگونه خودتان را دوست دارید تأثیر بگذارد. شما ممکن است از خواب خود بزنید تا کارها را انجام دهید برسانید و به ددلای نها پایبند بمانید. فقط به این خاطر که سلامت خود را در قیاس با ماموریتی که در پیش دارید کم‌اهمیت‌تر می‌پندارید.

بخونیدش:  چرا سال قمری با سال شمسی متفاوت است

آیا می‌گوییم باید از نیازهای دیگران چشم پوشی کرده و تنها برای خود ارزش قائل شوید؟ اما که نه. آنچه می‌گوییم این است که باید احترام و عشق ورزیدن به خود را بیاموزید و در کنار آن، به نیازهای دیگران هم اهمیت بدهید. چیزهایی که به دیگران بدون هیچ پیش‌شرطی عشق می‌مان را نیز با تمام ایرادهایمان دوست داشته باشیم. در بدون تردید باید به سمت عین حال وظایف خود حرف بزنیم، اما نه ب دون به خاطر انداختن سلامت روانی و بررسی.

اگر به مشاوره بیشتری نیاز دارید، این موارد ممکن است کمک کنند:

خودگویی منفی را کنار بگذارید. دفعه بعد که شروع به انتقاد کردید، به خودگویی مثبت بروید. به جای گفتن «از خودم متنفرم» بگویید «من برای خودم ارزش قائلم». به جای اینکه بگویید «من آدم تنبلی هستم»، بگویید «من آدم خوبی هستم که سعی می‌کند بهترین نسخه خودم باشم». به جای اینکه بگویید “من به اندازه کافی خوب نیستم” بگویید: “من استعدادهای خودم را دارم و همیشه در حال بهتر شدن هستم.”

دست از سرزنش خود بردارید. ما می دانیم که وقتی همه چیز خوب پیش نمی رود، سرزنش خودمان آسان است. اما درک کن که تمام تلاشت را کردی. شما کاری را انجام دادید که در آن شرایط قادر به انجام آن بودید. به جای سرزنش کردن خود، به خاطر کاری که انجام می دهید به خودتان تبریک بگویید. خودت را دوست داشته باش

به سه کاری فکر کنید که خوب انجام می دهید. یک کمال گرا روان رنجور تمایل دارد روی عیوب و چیزهایی تمرکز کند که خوب پیش نمی روند. این روش را تغییر دهید و به جای آن روی کارهایی که به خوبی انجام می دهید تمرکز کنید. در سفر زندگی و در مسیر رسیدن به یک هدف، چه سه کاری را درست انجام می دهید؟ روی آنها تمرکز کنید و هر زمان که با خودگویی منفی مواجه شدید، این سه سوال را در ذهن خود تکرار کنید. با دستیابی به ثبات در این رویکرد، به طور طبیعی قادر خواهید بود نقاط قوت را شناسایی کنید.

سلامتی را در اولویت قرار دهید هیچکس نمی تواند شما را از قربانی کردن چیزهای خاص برای یک شغل عالی باز دارد. اما باید از خود بپرسیم که آیا می‌خواهیم رویه فعلی تا 40 سال آینده ادامه پیدا کند یا خیر. سلامت ما ارتباط زیادی با نحوه مراقبت از بدن خود در طول زندگی دارد، نه آنچه در ماه گذشته انجام دادیم. این بدان معناست که عدم استراحت مداوم و خودمراقبتی در 10 تا 20 سال آینده بر سلامت شما تأثیر می گذارد. این چیزی است که خودت خواسته ای؟ در غیر این صورت، بهتر است از هم اکنون مراقبت از بدن و ذهن خود را شروع کنید.

به آرمان ها به عنوان راهنما نگاه کنید، نه حقایق مطلق

کمال گرایان عموماً به اهداف خود بسیار متعهد هستند. آیا هدف خاصی محقق نشد؟ یعنی “من شکست خوردم” آیا در مقطعی موفقیت مورد نظر حاصل نشد؟ یعنی “من آدمی هستم که تحمل درد را ندارم”. این افراد در واقع اهداف خود را بازتابی از عزت نفس خود می بینند و زمانی که اوضاع خوب پیش نمی رود خود را سرزنش می کنند. برخی از افراد به این نتیجه می رسند که چنین اهدافی رویکرد خوبی برای آنها نیست، برخی دیگر در چاله افسردگی می افتند.

اما آیا همه اینها درست است؟ اینکه وقتی به اهدافت نمیرسی آدم تنبل و بی ارزشی هستی؟ قطعا نه. فقط به این دلیل که در بازه زمانی معین به هدف دست یابید به این معنی نیست که شکست خورده اید. فقط به این معنی است که در آن زمان نتوانستید کار را کامل کنید. شاید یک عامل بیرونی کار را مختل کرده است. شاید رویکرد شما اشتباه بوده است. شاید هدفی که برای خود تعیین می کنید به اندازه شغل انعطاف پذیر نباشد و باید هدف واقعی تری تعیین کنید.

شما باید درک کنید که اهداف دستورالعمل هستند و نه حقایق مطلق. “راهنما” به معنای هدف تعیین شده برای قرار دادن شما در مسیر پیشرفت است. مطلق نبودن به این معناست که رسیدن یا نرسیدن به یک هدف تعیین کننده ناقص یا کامل بودن شما به عنوان یک انسان نیست. شما ارزشی فراتر از اهداف و دستاوردهای خود دارید. شما اینجا هستید تا یک فرورفتگی بزرگ در جهان ایجاد کنید.

این به معنای ادامه دادن به اهداف بزرگ است. بگذارید خونتان با بزرگترین رویاها و اهدافتان بجوشد و بگذارید این اهداف شما را در این راه راهنمایی کنند. تا زمانی که در حال حرکت و پیشرفت هستید، دستیابی به یک هدف خاص چندان مهم نیست.

یک چیز مهم را به خاطر بسپارید: هدف شما در زندگی رشد و ایجاد بهترین نسخه از خود است. اهداف شما فقط راهنمایی برای رسیدن به این هدف مهم هستند.

تمام پیشرفت ها، پیروزی ها و شکست های خود را جشن بگیرید

همانطور که در طول این مقاله چندین بار اشاره کرده ایم، شخصیت کمال گرا معمولاً بر نقص ها تمرکز می کند و از خود انتظارات سختی دارد. آنها تا زمانی که کاری را که انجام می دهند به پایان نرسانند، هرگز آرام نمی گیرند. آنها به ندرت از کاری که انجام می دهند راضی هستند. آنها همیشه به دنبال عیوب و مشکلات قابل رفع هستند. و خیلی جشن نمی گیرند، حتی اگر کار فوق العاده ای انجام داده باشند.

لیدی گاگا، خواننده کمال گرا آمریکایی، زمانی گفت که از همه آثاری که خلق کرده راضی نیست. جان لنون از گروه بیتلز، یکی از مشهورترین گروه های راک در جهان، در مصاحبه ای گفت که “از همه چیزهایی که بیتلز ساخته است راضی نیست.” او گفت که در میان کارهای گروه و همچنین آثار خودش اثری وجود ندارد که نخواسته آن را بازآفرینی کند. مایکل جکسون یک بار گفت: “من هرگز از چیزی راضی نخواهم شد. من یک کمال گرا هستم و این بخشی از هویت من است.» بسیاری از ما با ایجاد این توقع که باید در بالاترین سطوح عملکرد داشته باشیم، در همان دام می افتیم و درگیر سرزنش های درونی می شویم.

می توان فکر کرد که آن هم یک شیوه زندگی است; همیشه از کار ناراضی بودن چنین رویکردی می تواند به تمرکز بر اهداف جدید و بهبود مستمر کمک کند. اما اجازه دهید رویکرد متفاوتی را به شما پیشنهاد کنیم. هر کاری را که انجام داده اید جشن بگیرید، از جمله تمام موفقیت ها، پیروزی ها، اشتباهات و شکست های خود. شما درست خواندید.

اشتباهات و شکست ها را باید جشن گرفت. این به این معنی است که شما باید جشن بگیرید حتی اگر فقط 1٪ پیشرفت در انجام وظایف داشته باشید. اگر به مانعی برخورد کردید، با کشف آن نقطه کوری که قبلاً از وجود آن خبر نداشتید جشن بگیرید. اگر اشتباه بزرگی مرتکب شدید، مسئولیت را بپذیرید و آن را برطرف کنید. قدردان تجربه و دانشی باشید که به دست آورده اید تا از پیشرفت خود نهایت استفاده را ببرید. نیازی به گفتن نیست، از سوی دیگر، شما همچنین باید تمام پیروزی ها را جشن بگیرید و به خاطر کاری که به خوبی انجام داده اید به خود افتخار کنید.

نکته جالب در مورد اتخاذ این رویکرد این است که در کار خود سست نخواهید شد. در واقع شما انگیزه ای برای انجام بهتر به دست خواهید آورد. شما نقاط قوت و توانایی های خود را شناسایی کرده اید و به طور موثرتری از آنها استفاده می کنید. از سوی دیگر، زندگی بسیار سرگرم کننده تر و رضایت بخش تر می شود. زیرا به جای اینکه همیشه بر روی شکاف ها تمرکز کنید، اکنون می دانید چه ابزارهایی دارید. چنین حالت ذهنی تأثیر قابل توجهی در ایجاد احساسات مثبت درونی، عزت نفس و رضایت عاطفی دارد.

تفویض اختیار و آزادی

در نهایت، باید یاد بگیرید که تفویض اختیار کنید و رها کنید.

به عنوان یک کمال گرا، ممکن است در کار با دیگران مشکل داشته باشید. به عنوان یک کارگر ابرقهرمانی، احتمالاً احساس می‌کنید که کارها را به تنهایی سریع‌تر و بهتر از واگذاری به دیگران انجام می‌دهید. نه تنها این، بلکه این فرصت را خواهید داشت که بدون اتکا به دستورات دیگران و بدون مواجهه با خطاها و مشکلات ارتباطی احتمالی، کارها را آن طور که تصور می کنید انجام دهید.

با این حال، انجام همه کارها به تنهایی غیرممکن است، به خصوص زمانی که می خواهید سطح تولید را بالا ببرید و به همان استانداردهای کیفی قبلی پایبند باشید. شما می توانید تا حد مرگ کار کنید و زمانی برای خود یا دیگران نداشته باشید. اما آیا این چیزی است که شما از زندگی می خواهید؟

برای انجام همه کارها لازم نیست تنها باشید. افراد مناسبی را پیدا کنید که شما را درک می کنند، آنها را آموزش دهید و همین رویکرد را بعدا تکرار کنید. اگرچه یافتن افراد مناسب سخت است، اما این به این معنی نیست که باید به این موضوع رسیدگی کنید. استعدادهای زیادی وجود دارد و شما فقط باید منحصر به فردترین آنها را از بقیه جدا کنید. اگر با افرادی کار می کنید که آنها را انتخاب نمی کنید، مانند روسا یا همکاران، همه چیز در مورد ایجاد یک رابطه سازنده با آنها و یافتن زمینه های مشترک است.

همه اینها به این معنی است که شما باید:

جایی که به کمک نیاز دارید را مشخص کنید.

از مردم بخواهید در این زمینه ها به شما کمک کنند. این می تواند هر چیزی از استخدام برای یک شرکت و جلب شرکا گرفته تا تعامل با یک همکار یا رئیس و حتی تعامل با یک مربی برای یادگیری مهارت جدیدی باشد که می خواهید به سرعت یاد بگیرید.

انتظارات خود را با دیگران در میان بگذارید و به یک درک مشترک برسید تا کسی گیج نشود.

و در نهایت، به خود اجازه دهید که رها شوید. نه همه کارها را آنطور که شما انتظار دارید انجام نمی دهند و نه شما باید انجام دهید. به خصوص وقتی صحبت از کارهای خلاقانه و بسیار تخصصی است. حتی اگر مشکلی پیش بیاید، به جای اینکه خودتان سعی کنید همه چیز را درست کنید، شروع به راهنمایی همکاران خود کنید تا از اشتباهاتشان درس بگیرند. با کنار گذاشتن انتظارات روشن و دادن فضا به دیگران – البته با دستورالعمل های روشن – به آنها اجازه می دهید یاد بگیرند، رشد کنند و بهترین عملکرد را داشته باشند.

بخونیدش:  چطور با درآمد کم پس انداز کنیم

نوشتن در مورد موضوعات خاص مانند تلاش برای پرتاب آپولو به فضا است، اما پس از حذف شاخه ها و برگ های اضافی از آن موضوع، متوجه می شوید که موضوع آنقدرها هم که فکر می کردید پیچیده و عجیب نیست. شما می توانید آن را در چندین صفحه توضیح دهید و می توانید یک موضوع بسیار مهم را خیلی خلاصه توضیح دهید، حتی با یک شعر، مقاله این هفته اینگونه بود، خلاصه ای از دو هفته تحقیق و پژوهش در این زمینه: «چگونه به کمال برسیم؟ این چیزی است که در ادامه خواهید خواند

رسیدن به کمال بالاترین حد انسانیت است و به همین دلیل اهمیت آن دستیابی به آن است، یعنی انسان کامل شدن در طول عمر برای بهره مندی از فواید بی شمار آن.

فواید رسیدن به کمال چیست؟

«ما اسباب بازی دیگران، به ویژه دنیا نمی شویم

ما در تمام جنبه های زندگی خود تصمیمات درستی می گیریم *شخصی، خانوادگی، حرفه ای و اجتماعی*

ما مثل دریا بزرگ، عمیق و زلال می شویم

ما از نظر فکری و معنوی رشد می کنیم.

معنای کمالی که دیگران تعریف کرده اند این است: «جهل، بلوغ، بلوغ، بلوغ، رشد، بصیرت، حکمت، فضل، فضیلت، علم، راه های شناخت، بالاترین درجه، کل، همه، تمامیت. » آخرین حد چیزی، پایان، بسیاری، عالی بودن با داشتن صفات نیکو، بی عیب و نقص، کامل، دانا و دانا، عاقل، درایت، کامل ترین و بهترین شکل و حالت از همه چیز. در تصوف سالک به حد انقراض می رسد، در فلسفه طبیعت و حد طبیعی همه چیز. کمال نقطه پایانی و مرحله نهایی و عالی هر شیء یا صفت یا صفاتی است که فعلیت اخیر شیء برای داشتن آنها ایجاب می کند.

همه ما انسان ها جدا از اینکه در زندگی خود آرزوها*اهداف، رویاها و آرزوهایی* داریم و برای رسیدن به آنها تلاش می کنیم، یکی از اهداف مهمی است که شاید به آن توجه نکنیم، اما برای آن بسیار مفید است. برای ما موضوع مهمی است. برای رسیدن به کمال

یعنی چه چیزی ما را به موجودی گرانبها بر روی زمین تبدیل می کند که تفاوت های گرانبهایی را با دیگر موجودات *گیاهان و حیوانات* روی این سیاره نشان می دهد.

نمی توان نادیده گرفت که انسان یک سری اشتراکات با موجودات دیگر دارد، یک سری ویژگی های غریزی مانند تلاش برای زنده ماندن، رشد جسمانی، غذا خوردن و… اما آنچه که انسان را از سایر موجودات متمایز می کند وجه تمایز آنها با سایر موجودات است. پس این تفاوت در ظاهر نیست بلکه در باطن است. به قول سعدی شیرین سخن

بدن انسان برای روح شریف است* روحی که در بدن انسان است* انسانیت شما. این پارچه زیبا انسانیت نیست

اگر فردی چشم، دهان، گوش و بینی داشته باشد. الگوی دیوار و شخص چطور؟

خوردن و خوابیدن، خشم و شهوت شورش و جهل و تاریکی است. حیوان دنیای انسان را نمی شناسد

سعدی در بیت سوم این شعر پرمعنا، چراغ‌های سرخی را برای ما روشن می‌کند که با وجود آن‌ها انسان به درجه‌ای از حیات می‌رسد که با سایر موجودات مانند گیاهان، حیوانات و غیره برابری می‌کند. دانشی فراتر از آن ندارند.

واقعا مرد باش وگرنه مرغ خواهی بود. همین را به زبان انسان بگویید

آیا شما فردی نیستید که اسیر شیطان شده اید؟ فرشته به جای انسان دسترسی ندارد

در این دو آیه گفته شد که حقیقت انسان بودن را بفهمیم و در راه نور گام برداریم وگرنه مرغان مقلد نیز به زبان انسان صحبت خواهند کرد. همه ما فکر می کنیم که راه انسانیت را می رویم و انسان های شریف و خوبی هستیم، اما نمی دانیم که اسیر دیو خودخواهی و هوس و *بزرگ گویی* هستیم و همیشه موقعیت ها را برای این کار توجیه می کنیم. منفعت خودمان از سوی دیگر، انسان می تواند به مرتبه ای دست یابد که نه تنها از دیگر موجودات روی کره زمین پیشی گیرد، بلکه از فرشتگان درگاه الهی نیز پیشی بگیرد و این به دلیل قدرت انتخاب و اختیار انسان است. این است که بگوییم کجا می توانیم کاری انجام دهیم که ظاهراً برای ما مفید است، اما در واقع برای ما مضر است.

مثلا تصور کنید فردی ماسک، دستکش و محلول ضدعفونی کننده زیادی را در جایی ذخیره یا مخفی کرده است تا روزی قیمت این نوع کالاها گران شود اما به چه قیمتی!؟

اگر این طبیعت درنده بمیرد; انشالله تمام زندگیت رو با روحت زندگی کنی

وقتی این فرد کمی با خودش خلوت می کند و سؤالاتی را با خودش سبک و سنگین می کند، منطقی و درست است که فکر می کند به این نتیجه می رسد که: «این از روی وجدان و از روی انسانیت است، اینطور نیست. کار درستی است، من از آن سود بیشتری خواهم برد.” آیا این کار را به این دلیل انجام می دهم که مردم کشورم در حال حاضر به این چیزها نیاز دارند؟ اگر او در این مرحله موفق به کنترل تنفس خود شود، قدم بسیار مهم و ارزشمندی برداشته است. برای رسیدن به کمال، چون همه ما شاهد این بودیم که کرونا حریف مهربانی نبوده و باعث شده یکی از تاجران خوب کشورمان به دیدارش بروم و ماسک رایگان به او بدهم.

انسان به جایی می رسد که فقط خدا را می بیند; ببینید محل اقامت شما چقدر فاصله دارد

بله، انسان می تواند به مقامی برسد که همیشه خود را در پیشگاه خدا ببیند و حتی در این دنیا هم به او برسد.

پرندگان پرنده در قوزک شهوت را دیده ای؟ برای دیدن هواپیماهای مردم خود به دروازه بیایید

پرواز پرندگان را در فضای آزادی دیده ای! اگر از شهوت هوس های دنیوی روی برگردانی، از این فضای بسته زمین آزادانه به سمت بالا پرواز خواهی کرد، حتی اگر بدنت روی زمین باشد، اما رو به آسمان و ملکوتت زندگی می کنی.

من اظهار لطف نکردم، توصیه شما را کردم. تعبیر آدم را هم شنیدیم

من هم مانند سعدی که در بیت آخر اشاره کرد، قصد نصیحت به کسی را ندارم، همه ما مأموریت داریم یاد بگیریم، یاد بگیریم تا موفق شویم و فراتر از آن، من بخشی هستم که به مقام انسانیت رسیده‌ام. وصف انسان شدن را شنیدم

بنابراین برای رسیدن به کمال مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این است که نفس انسانی خود را کنترل کنیم، یعنی کاری که در لحظات حساس زندگی به ما دستور می دهد کاری را انجام دهیم که در بیرون به نفع ماست، اما اصلاً در باطن نیست. اینطور نیست و همچنین گاهی امر می کند که کاری نکنیم که برای ما ضرر خارجی دارد ولی در باطن اصلاً اینطور نیست و انجام این کار به نفع ماست و این هوای نفس می تواند کاری را انجام دهد که با تغییر مکان به خیر و شر، حتی برای سقوط به درجه پایین تر از موجودات دیگر

نتیجه این است که رسیدن به کمال، مبارزه با نفس و انجام احکام خدا و اسلام است، زیرا خدا و اسلام آمده است تا انسان ها را به انسان کامل تبدیل کند و ما را در این راه به سوی آنچه می توانیم به دست آوریم، راهنمایی کند. برسیم یعنی: کمال

اما چگونه بفهمیم کاری که انجام می دهیم درست است یا نه و در مسیر کمال هستیم؟

1- همیشه باید خود را در پیشگاه خداوند ببینیم و از خود بپرسیم که آیا کاری که انجام می دهیم یا می خواهیم انجام دهیم خوب است یا خیر؟ فراموش نکنیم که در زندگی هر کدام از ما رضایت خدا ملاک است نه رضایت دیگران، مثلاً هر کدام از ما می توانیم کاری را انجام دهیم که دیگران دوست ندارند ولی خدا انجام می دهد و بالعکس. ، ما کاری می کنیم که بعضی ها دوست دارند، اما خدا را نه.

2- به شعور و انسانیت خود رجوع کنیم که اگر کاری که انجام می دهیم یا قصد انجام آن را داریم با این دو *وجدان و انسانیت* موافق است یا با آنها در تضاد است!؟

3- مراقبه کنید، کاری نکنید یا چیزی نگویید که مغایر با ارزش های انسانی و اسلامی باشد

4- خوش اخلاقی را فراموش نکنیم

5- زمانی به کمال خواهید رسید که ما بهترین ها را برای دیگران و همچنین خودمان بخواهیم، ​​نیت خیر داشته باشیم و برای رسیدن به خواسته های خود راه ارزش ها را طی کنیم *اهداف، رویاها و آرزوها*

6- اگر در زندگی احساس خوبی داریم به این معناست که به سمت موفقیت و کمال حرکت می کنیم

بزرگان و اهل معرفت می‌فرمایند: «همه ذرات عالم به سوی کمال پیش می‌روند و با حقیقت مواجه می‌شوند و مشمول قانون کلی شدن و شدن هستند و انسان‌ها از این قانون مستثنی نیستند. »

بنابراین زمانی که رشد می کنیم به کمال می رسیم

زمانی که گذشته، حال و آینده را بپذیریم و به حکمت اعمال خداوند ایمان داشته باشیم

وقتی هر اتفاقی را خواه ناخواه بپذیریم و شکایت نکنیم، خود را کاملاً تسلیم خدا می کنیم.

ما زمانی به کمال می رسیم که عشق بی قید و شرط خود را به همه، به همه، اعم از فقیر، ثروتمند، زیبا، زشت، گیاهان، سایر موجودات و حتی اشیا و… بدهیم.

وقتی به چیزی درست رسیدیم باید آن را بپذیریم و با آن مبارزه نکنیم، باید تسلیم حقیقت شویم.

اینگونه به سمت کمال می رویم

به این ترتیب باطن ما مثل باغچه گلدار و سبز می شود و از نظر فکری و روحی رشد می کنیم و بیشتر اوقات این رشد فکری و روحی بر جسم و شخصیت ما نیز تأثیر مثبت می گذارد و شخصیت کاریزماتیک پیدا می کنیم. در چیزی که امروز می نامیم.

نکته مهم: اگر هر کاری که انجام می دهید به پیشرفت شما کمک نمی کند، بدانید که از مسیر کمال و رشد منحرف شده اید. هر فیلمی که می بینید، هر کتابی که می خوانید، هر فکری که فکر می کنید، هر کاری که در زندگی انجام می دهید، هر تفریحی که شرکت می کنید، هر رابطه ای که ایجاد می کنید و غیره شامل این مشکل می شود. در تمام ابعاد زندگی شخصی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی* این موارد برای رسیدن به کمال مهم است و باید به خود و کاری که انجام می دهید توجه ویژه ای داشته باشید.

1399/02/26

منبع:

ماموریت+/ مقالات محمد کارگر از مزرعه ملا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا