چرا باید تنها خداوند را عبادت کرد

پاسخ فعالیت های درس دینی سوم دوازدهم; در این مقاله با پاسخ به سوالات تدبر در قرآن 1 صفحه 32 خودارزیابی صفحه 33 تدبر در قرآن 2 صفحه 34 تحلیل و بررسی صفحه 37 و تأمل و تحقیق صفحه 38 درس 3، توحید و سبک زندگی کتاب دین و زندگی 3 با سال دوازدهم متوسطه دوم آشنا می شوید. با ما در بخش آموزش ماگرتا همراه باشید.

همچنین بخوانید : پاسخ تدبر در قرآن و تدبر و تحقیق درس دینی دوم دوازدهم

جواب فعالیت های درس سوم دینی دوازدهم

پاسخ تدبر در قرآن 1 صفحه 32 درس 3 دین دوازدهم

به سؤالات آیه زیر با دقت پاسخ دهید:

همانا خداوند پروردگار من و شماست.
پس او را بپرستید.
این راه درست است.

1) چرا باید فقط خدا را پرستش کرد؟

جواب: زیرا تنها راه درست زیستن، عبادت خداست.

2) چرا خداوند به بنده خود راه درست زندگی را بیان کرد؟

پاسخ: زیرا انسان با عبادت خدا به درستی هدایت می شود و راه درست را در زندگی می یابد.

پاسخ های خودارزیابی صفحه 33 درس سوم دین دوازدهم

همانطور که در رفتارهای خود تأمل می کنید، بررسی کنید که تا چه حد ویژگی های توحید فردی در شما وجود دارد.

پاسخ: 1) تصمیم گیری ها و فعالیت ها را با رضایت خداوند هماهنگ کنید. 2) همه رویدادهای جهان را عاقلانه می دانم. 3) در مواجهه با مشکلات محکم و صبور هستم 4) شخصیتی منظم و پایدار دارم. 5) سعی می کنم از موجودات و سلامت خود و دیگران محافظت کنم.

پاسخ تدبر در قرآن 2 صفحه 34 درس سوم دین و زندگی دوازدهم

با توجه به آیه زیر به سوالات پاسخ دهید:

و در ميان مردم كسى است كه از يك طرف خدا را عبادت و عبادت مى كند [تنها با زبان و در هنگام آسودگى]
آرام مى گيرد
و اين اثر فتنه بر چهره اوست و اگر مصيبتى به او برسد. او از خدا روی برگرداند.999888 این زیان آشکار است.

1) فرق بین عبادت مبتنی بر ایمان و عبادت مبتنی بر شک چیست؟

جواب: عابد متکی به ایمان در برابر هر گناهی استوار می ایستد و آنها را مایه رشد و شکوفایی خداوند می بیند و به دستور و رضای خداوند بر آنها غلبه می کند. اما در عبادت بدون شک در برابر خیر، شاد می شود و به آن چنگ می زند و در برابر هیچ گناهی استقامت نمی کند.

2) چرا برخی افراد در مورد هر خوبی و بدی که برایشان اتفاق می افتد دو رویکرد متفاوت دارند؟

پاسخ: این افراد چون فقط در حاشیه بنده خدا هستند و از متن دین دور هستند و با کوچکترین حرکتی از دین خارج می شوند و وقتی سعادت و خوبی نصیبشان شد از آن لذت می برند.وظایف بنده هر چه باشد. .

پاسخ تحلیل و بررسی صفحه 37 درس سوم دین دوازدهم

در مورد این سؤالات فکر کنید و در صورت لزوم با معلم خود مشورت کنید و برای هر یک از آنها پاسخ تهیه کنید. سپس نتایج تحلیل خود را در کلاس ارائه دهید.

به طور کلی آیا مردم امروز بیش از گذشته خدا را یاد می کنند؟

پاسخ: خیر، زیرا جاذبه های باطل و دنیوی زیاد شده تا انسان را از خدا غافل کند.

آیا مردم در انتخاب نوع پوشش، غذا، تفریح، تماشای فیلم، کتابخوانی، دسترسی به سایت ها و شبکه های اجتماعی، حرام و حلال را رعایت می کنند؟

پاسخ: در بیشتر موارد خیر; زیرا پیروی از دستورات خداوند مستلزم مقاومت در برابر وسوسه های نفسانی است که امروزه اکثر مردم مرتکب اشتباه و غفلت می شوند.

آیا بشر امروز اساساً به دنبال فراگیری وظایف الهی خود است؟

پاسخ: خیر؛ زیرا ایمان انسان به خدا امروزه با جاذبه های دنیوی و نظریه های رایج ضعیف شده است; در نتیجه دچار غفلت و فراموشی می شود.

الگوهای بشر امروزی چیست؟ آیا الگوهایی وجود دارند که سبک زندگی آنها مورد رضایت و رضایت خداوند باشد؟

پاسخ: خیر، متأسفانه بسیاری از طرح ها و مدهای امروزی مورد رضایت خداوند نیست. مخصوصا مدهای غربی. و برخی از مسلمانان آگاهانه یا کورکورانه از آنها تقلید می کنند و از مسیر اطاعت خداوند منحرف می شوند. اما هنوز الگوهای خوبی وجود دارد که خدا را خشنود می کند، مانند ادامه راه و پیام شهدا

به نظر شما چگونه می توان مظاهر شرک را از جامعه حذف کرد و مظاهر توحید را تقویت کرد؟

پاسخ: اولاً باید سعی کنیم در زندگی فردی خود امور را اصلاح کنیم تا گناهان اجتماعی نشود. زیرا در این صورت اصلاح آنها بسیار مشکل خواهد بود و در مرحله بعد باید امر به معروف و نهی از منکر در جامعه نهادینه شود تا جامعه ای واحد ایجاد شود.

پاسخ به تفکر و جستجو در صفحه 38 درس سوم دین دوازدهم

آیا می توان فقط به جنبه فردی توحید عملی اعتقاد داشت، اما جنبه اجتماعی آن را نپذیرفت؟

پاسخ: خیر؛ زیرا انسان یکپارچه برای اجرای دستورات خداوند باید در محیط و جامعه سالم زندگی کند; همچنین برخی از احکام اجتماعی اسلام مانند نهی از معروف و نهی از منکر نشان می دهد که فرد موحد نمی تواند نسبت به جامعه خود بی تفاوت باشد.

همچنین بخوانید : پاسخ درس دینی اول دوازدهم

توجه: دانش آموزان عزیز سال آخر پایه دوم، در صورت تمایل به دسترسی آسان به تمامی وسایل کمک آموزشی کتاب دین و زندگی (3) رشته ریاضی و تجربی سال آخر، کافیست پاسخنامه را وارد نمایید. از درسی که می خواهید با عبارت “Magreta” در گوگل جستجو کنید.

در پایان امیدواریم مقاله پاسخ سوالات فعالیت های درس 3 توحید و سیره دینی دوازدهم متوسطه برای شما دانش آموزان عزیز مفید واقع شده باشد. سوالات خود را در قسمت نظرات بیان کنید. 🤗

به گزارش ایسنا، سید حسن خمینی در ادامه بحث خود درباره «معمای فرقه; مراتب عبادات» به گزارش پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران حجت الاسلام والمسلمین جماران:

از اول ماه مبارک رمضان روایتی از امام رضا(ع) را محور بحث قرار دادیم که فرمودند: «در بسیاری از نمازها و روزه ها عبادت نیست، اما در عبادت تفکر امر است. خداوند متعال». [1] عبادت نماز است و روزه زیاد نیست، عبادت فقط اندیشیدن به خدای عزیز و بزرگ است.

در شماره های گذشته در مورد عبادت و مراحل آن صحبت کرده ایم و از امروز قسمت آخر داستان یعنی «تفکر در کار خدا» را بیان می کنیم.

نکته اول:

آنکه: «نظم» در ادبیات عرب دو معنای اصلی دارد. مرحوم آخوند خراسانی این دو معنا را یکی «طلب» می داند و دیگری معنایی که بهترین معادل آن در فارسی «چیز» است. [2] جالب اینجاست که با نگاهی به ادبیات فارسی، این دو معنا را به عنوان معانی اصلی نظم می یابیم، چنانکه دهخدا «نظم» و «کار» را به عنوان معانی اصلی نظم معرفی می کند. [3] اگر عمرو به معنای دستور باشد، جمع آن «امر» است، در حالی که عمرو به معنای «چیز» و «عمور» جمع است.

در قرآن «امر» به هر دو معنا به کار رفته است. در سوره بلی می فرماید: «ولی اگر چیزی بخواهد انجام می دهد». «عمر الله» در معنای «عمل الله» به کار می رود. “.

توجه داشته باشید که بسیاری از قدما معانی مختلفی برای امرو ذکر کرده اند که می توان گفت معنای کلمه امرر نیست، بلکه مصداقی از آن است. برای توضیح مطلب لازم است یک نکته را روشن کنیم: اگر بگوییم «الرجل آمد» و مراد «علی آمد» در اینجا منظور از کلمه «رجل» علی نیست، بلکه از کلمه استفاده کرده ایم. که در مثال او یک معنای کلی دارد، دقیقاً همین. این گونه است که وقتی در قرآن گفته می شود: «تا امر خدا بیاید» [6] و مقصود «مرگ» است، مقصود از «امر» مرگ نیست، بلکه مصداق آن است. آثار خدا، «مرگ». یا وقتی می فرماید: «فجر الله»[7] و مقصود «ظهور دین» است. در واقع خداوند متعال دین را کار خود دانسته است.

نکته دوم:

همان گونه که در قسمت های اول این نوشتار اشاره کردیم، حضرت رضا (علیه السلام) در آوردن کلمه «انما» تنها عبادت را تأملی در کسب و کار خداوند می داند. مرحوم ملاصالح مازندرانی در وصف اصول کافی [8] می نویسد «عبادت جز با تفکر حاصل نمی شود و هر که بیندیشد حق را می یابد».

قبلاً در توضیح این سؤال نوشتیم که چون رکن عبادت «اخلاص» و «عمل برای خدا به جای عمل است» بنابراین بدون «علم» این سؤال اصلاً محقق نمی شود و برای این کار چرا که گفتیم ارزش عبادت با افزایش علم افزایش می یابد. ، زیاد می شود و به همین دلیل است که ضرب شمشیر علی (ع) با عبادت همه مردم برابر است زیرا با بالاترین سطح دانش همراه است.

نکته سوم

اشاره به شأن والای اندیشه در تربیت دینی ماست. مرحوم فیض کاشانی در محجة البیضاء روایتی از یکی از همسران پیامبر(ص) نقل می کند که شبی از سجده آنقدر گریه کرد که زمین خیس شد سپس به پهلو دراز کشید تا بلال بیاید. تا اذان بگوید و پیامبر را صدا زد. در این حال بلال از پیامبر پرسید چرا گریه می کنی در حالی که خداوند همه گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است، پیامبر صلی الله علیه و آله رو به بلال کرد و فرمود: آیا ما نگاه می کنیم که این آیه امشب نازل شده است؟ در آفرینش آسمان ها و زمین برای خردمندان نشانه هایی است، سپس رسول خدا فرمود: «وای بر کسی که این آیه را بخواند و در آن فکر نکند». [9]

همچنین امیرالمؤمنین (ع) در وصیت به فرزند بزرگوارش امام مجتبی (ع) می فرماید که من با اینکه به اندازه تمام پیشینیان عمر نکردم، اما به کارهای آنها فکر کردم که گویی یکی از آنها شده ام. من ترجیح می دهم به اندازه ای از آثار آنها را نابود کنم که گویی از اولین تا آخرین آنها به اندازه زمان زندگی کرده ام. [ده]

در نهج البلاغه نیز در جمله ای بسیار تکان دهنده می گویند: «خدا رحمت کند کسى را که فکر کند و یاد بگیرد و بصیر کند. [11] و در تعريف عاقل مي گويند: «هُوَ الَّذِينَ الشَّمِعُ وَ فَقَدْرَ وَ بَيْنَا وَ يَعْلَمُ» او ناظر است و از دروس بهره مي برد. [12] و در جمله ای دیگر می فرماید: «الفکر آینه شفاف» [13] و با کنجکاوی در یک جمله می فرماید: «چند درس است و عبرت گیرندگان اندک». [14] و فرمود: «اگر از تفکر خود استفاده کنید، در اعمال اجدادتان انذارهای فراوان و در تاریخ پدرانتان عبرت های فراوان است».[15]

در فراز دیگری می فرمایند: «علم واقعی کسی است که عقل خود را زنده کرده و جان خود را کشته است. [16] و خطاب به امام مجتبی (علیه السلام) فرمود: «گرانبهاترین بی نیازی عقل است و بزرگترین فقر بی خردی است.» بگو که وحشتناک ترین تنهایی رضایت نفس و گرامی ترین مقام است. مهربانی است» [17] و در جای دیگر اشاره می کنند که: «هیچ ثروتی سودمندتر از خرد و هوش نیست». [18]

مرحوم طباطبایی در تفسیر آیه شریفه می نویسد: «وَقَالُوا لَکُنَا نسَمَا وَ نَعَقُلُ مَا کونا فی اصحاب السائر» [19] (و می گویند اگر شنیده بودیم [و قبول می کردیم]. ] یا مستدل، [از جهنمیان نیستیم.) عقل یعنی علم به این که انسان مستقلاً منتفع می شود و سمع یعنی ادراک که با رفع چیزهای دیگر سود می برد. [20] و با این بیان روشن می شود که مراد از عقل در آیه شریفه «استقلال عقلی» است که بدون نیاز به احکام شرعی نافذ است.

کلام را با کلام مولی محدّین (علیه السلام) به پایان می بریم که فرمود: «خداوند را بهتر از حکمت بندگی نکرده است و خرد کامل نمی شود، مگر اینکه در انسان صفاتی باشد: مردم باید. از شر انسان در امان باش، هر چند امید دارند که عاقل از مال خود بسیار ببخشد، بر قول خود بسیار وفا کند، تا از علم عمر خود راضی نباشد، «ذلت نزد خدا» را بیشتر دوست دارد. «جلال الفاسق» مهربانی اندک دیگران را بزرگ خواهد دانست. فضایل بسیار او را دست کم می گرفت و همه انسان ها را از او بهتر می دانست و خود را از همه بدتر می دانست. [21]

[1]. کلینی، ابوجعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (الاسلامیه)، ج 2، ص 55.
[2]. کفایة الاصول، ص 138. 61.
[3]. دهخدا مقاله
[4]. بله/82. [البته در همین آیه می توان «عمر» را به کار ترجمه کرد.]
[5]. نساء/47.
[6]. حدید/14.
[7]. توبا/48
[8]. جلد 8، صفحه 171.
[9]. مهجة البیضاء، جلد 8، صفحه 194.
[10]. نهج البلاغه نامه 31.
[11]. همان، خطبه 102.
[12]. همان، موعظه 152.
[13]. همینطور، قصارها.
[14]. همینطور، قصارها.
[15]. همان، موعظه 98.
[16]. همان، موعظه 210.
[17]. همینطور، قصارها.
[18]. همینطور، قصارها.
[19]. مالک/10.
[20]. المیزان، جلد 2، صفحه 250.
[21]. کافی، جلد 1، صفحه 18.

راز پرستش؛ به خدا فکر کن

دیروز به توضیح مختصری در مورد «تفکر در امر خدا» پرداختیم و فضیلت اندیشیدن را با هم مرور کردیم، امروز قبل از ورود به بحث، از زاویه ای دیگر به شناخت «امر خدا» و حس تفکر در آن می پردازیم. لازم است یادآوری کنیم که دیروز گفتیم که «امر خدا» گاهی به معنای امر خدا و گاهی به معنای «عمل خدا» است و بنابراین ممکن است «امر خدا» در جمله روایت به معنای دستور و دستور خداوند است و ممکن است این وسیله معنای دیگری داشته باشد، اگر منظور اولی باشد، معنای روایت این است که «عبادت جز با تفکر در امر خدا ممکن است» و اگر مقصود ديگرى باشد، معناى روايت اين است كه «عبادت جز با تفكر در كار خدا ممكن مى‏شود» و با اين سؤال مواجه مى‏شويم كه «تفكر در امر خدا» به چه معناست. خدایا یا به کار خدا فکر کن»؟

بخونیدش:  چطور بفهمیم در کدام کارگزاری ثبت نام کردیم

برای شناخت این سوال، شایسته است ابتدا کمی در مورد «تفکر» صحبت کنیم و سپس به این سؤال بپردازیم که فکر کردن در مورد دستور یا کار خداوند به چه معناست؟ انجام دهید تا به آنچه می خواهید برسید” [1]

حضرت امام در چهل حدیث می نویسد: «آرزوی قلب علم است» [2] و دل انسان به دنبال علم است، با این حساب معلوم می شود که عقل در پی یافتن حقایق عالم است. و چون حقایق عالم هم به عالم وجود و هم به عالم نفس مربوط می شود، چنانکه این حقایق هم به عالم ماده و هم به عالم بالا مربوط می شود، لذا نفس انسان به دنبال شناخت عالم خارج و شناخت نفس خود است. و روح .

و از این جهت است که تفکر گاه «تفکر در ذات خدا» و گاه «تفکر در مخلوقات خداوند» است و خود این قسمت به دو قسمت «فراتر از نفس و جان» و «نفس و جان» تقسیم می شود. از انسان”. در مورد قسم اول که به ذات خدا می اندیشد، در کلام علمای دین اختلافات فراوانی وجود دارد. برخی بر اساس ظواهر روایات، «تفکر در ذات خدا» را حرام کرده اند (کنز العمل از پیامبر (ص) نقل می کند که به همه چیز می اندیشد ولی به ذات خدا نمی اندیشد) آن را «ممکن» می دانند و می گویند. که اصلا چنین چیزی ممکن نیست. در این میان امام بین اندیشیدن به ذات خدا یعنی تلاش انسان برای شناخت خدا و مسیر وجودی خود و تلاش برای درک «ریشه ذات» فرق می گذارد. آنان نه تنها اندیشیدن به ذات را حرام نمی دانند، بلکه برای کسانی که می اندیشند و شهادت می دهند لازم می دانند که مهم ترین دلیل برای اثبات وجود خداوند که حجت الصالحین است، در راه علم الهی ممکن است.

در این باره می نویسند: «جاهل [ گمان می کند ] تفکر در ذات حرام است (در روایات) و نمی داند که فکر حرام تفکر در محدودیت ذات [و ریشه آن] و آن است. کیفیت (چنان که از احادیث شریف استفاده می شود) و گاه [جاهلان] غیر اهل را نیز از توجه به علم یقینی که مقدمات قطعی دارد نهی می کردند (چنانکه حکما نیز در هر دو موضع متفق القول هستند). کتب فیلسوفان، و تفکر در آن نزد همه مسلمانان حرام است).

اما نظر در فطرت، اثبات وجود و توحید، تطهیر و تقدیس آن، هدف [و غرض] ارسال [و ارسال] پیامبران و امیدها [و آرزوهای] عارفان است و قرآن کریم و احادیث شریف می باشد. مملو از علم و ذات و کمالات و اسماء و صفاتش مقدس است و نامهای ملحدان را باری تعالی تغییر داده [و رسوا کرده است. و هیچ یک از کتب علما و متکلمان، بیش از کتاب لطف خدا و کتب معتبر اخبار، مانند اصول کافی و توحید شیخ صدوق، بیش از این معطوف به اثبات ذات و اسماء و صفات نبوده است. کتب روایی بیشتر از کتب فیلسوفان درباره جوهر صحبت کرده اند. و تفاوت کلام انبیا [که در روایات وارد شده و] کتابهای حکمت فقط در اصطلاح و خلاصه و تفصیل است [یعنی کتب فلاسفه همان معارف و آیات و روایات را به تفصیل و با عبارات خاص بیان کرده اند. ] (چنانکه فرق رویه قضایی با اخبار مربوط به رویه قضایی در اصطلاح و خلاصه و تفصیل است نه در معنا. در قرون اخیر یافت می شوند (که ندیده اند و سنجیده اند و از کتاب و سنت بی بهره اند، جهل خود را دلیل بر بطلان علم مبدأ و معاد دانسته اند)، برای اعتلای بازار خود، نظر. بر علم که مقصود انبیا و اولیاء علیهم السلام است و تمام کتاب خدا و اخبار اهل بیت علیهم السلام سرشار از آن است، حرام شمرده شد و در امان ماند. هیچ تهمت و تهمتی از قوم او نیست و دل های بندگان خدا از علم در مبدأ و در قیامت می رود. او مانع و موجب تفرقه گفتار و شتابزدگی [و پراکندگی] امت اسلام شد و اگر از این همه تکفیر و کفر پرسیده شود، باید به حدیث «تفکر ذات الله» پایبند باشد. [در حالی که] این جاهل بیچاره [که به این روایت تمسک می کند] از دو جهت نادرست و جاهل است: یکی این که می پندارد خردمندان به ذات می اندیشند، هر چند از تفکر در ذات و محدودیت آن نهی کنند [و آن را نمی دانند. اصلاً تا بخواهند] و این خود یکی از مشکلات آشکار این علم [فلسفه] است. و کسى که معنى حديث را نمى دانست، گمان مى کرد که مطلقاً اسمى از ذات اقدس ذکر نشود. [4]

همانطور که گفتیم حضرت امام در ادامه می نویسند که اثبات صدیقین که قوی ترین دلیل بر اثبات وجود خداست، منوط به همین «تأمل در طبیعت» است. [5]

در توضیح این سؤال می توان گفت که گاهی سعی می کنیم ماهیت و حقیقت آن را بشناسیم که محال است، اما گاهی نمی خواهیم به آن مرتبه برسیم، بلکه می خواهیم ماهیت وجود ذات را بشناسیم و پیدا کنیم. چگونگی تجلی و ویژگی ها و ویژگی های آن را نشان دهد. این شناخت مبنای اصلی معرفت دینی است. توجه داشته باشید آنچه را که امام برهان صدیقین می نامند به دلیل تشخیص «وجوب الوجود» ممکن است (مرحوم میرزا مهدی آشتیانی 19 تفسیر از این برهان ارائه کرده است که البته برخی از آنها بسیار نزدیک به یکدیگر است). 6] اصل این برهان مبتنی بر شناخت معنای «وجوب وجود» است و به همین دلیل است که امام آن را از مصادیق تأمل صحیح و ممکن در ذات خداوند می داند.

گفتمان فردا را در مورد انواع دیگر اندیشه خواهیم فهمید.

[1]. منازل السائرین، ص 138. 41.
[2]. چهل حدیث، ص213.
[3]. کنزال امل، 5704.
[4]. همان، صفحه 215.
[5]. همان
[6]. یادداشت : شرح شرح منظومه حکمت سبزواری 488 .

رمز و راز عبادت; اندیشیدن به کسب و کار خدا / اندیشیدن به مصنوعات الهی

روزی دیگر گفتیم که فکر گاهی به ذات خداست و گاهی در مورد مخلوقات خداوند; و اندیشیدن به مخلوقات خداوند، گاه به جهان خارج از نفس خود و گاه به فکر نفس و جان خود.

در قرآن آمده است که «عالم ظاهر» و «باطن» با هم ارتباط دارند و در این دو عالم می توان نشانه های خدا را یافت و در هر دوی آنها باید نظر داد و در مورد آنها فکر کرد. جهانیان، چنانکه در سوره ذاریات آمده است: «و فی الارض برای اهل یقین نشانه های [متقاعدکننده] است و در خودتان آیا آنها را نمی بینید؟».
عالم ظاهر آمده است، چنانکه در سوره روم [2] آمده است: «در زمین راه نمی‌رفتند، پس دیدند عاقبت پیشینیان از آنان قوی‌تر و نیرومندتر است و زمین و آن. ساکنان از قومشان بیشترند و فرستادگانشان آمدند که چرا خداوند به آنها ستم کرد در حالی که خودشان بودند زمین را (برای کشاورزی و استعمار) تغییر دادند و بیش از آنچه ساخته بودند ساختند و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند. اما آنان تکذیب کردند و عذاب خود را دیدند) خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، بلکه خود را بر خود ستم کردند.

«پیش از شما سنت‌هایی بوده است، پس در زمین قدم بزنید و ببینید عاقبت تکذیب‌کنندگان چه بوده است». [3] این انجام شد، پس در زمین بنگر و بنگر که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بوده است)

حضرت در چهل حدیث، نتایج تفکر در مخلوقات الهی را «علمی با منبع کامل و خالق حکیم» می داند و این نوع استدلال را خلاف برهان صادقین می نامد. [4] برخلاف برهان صدیقین، برای اثبات وجود حق تعالی بحث را در مرتبه حق تعالی آغاز می کنیم، در این برهان از امکانات و اطلاعات حضرت حق تعالی به واجب الوجود استدلال می کنیم.

نکته ای که در اینجا لازم است به آن اشاره شود توجه به مفهوم «اندیشه» است. تفکر به معنای حرکت ذهن از اطلاعات خود به مجهولات است و بنابراین با «علم مختصر به مجهولات» آغاز می شود و سپس به شناخت تفصیلی آن منتهی می شود. یعنی تا زمانی که انسان نداند که نمی داند، سعی نمی کند از اطلاعات خود برای رهایی از جهل استفاده کند. و از طرف دیگر، هر چه اطلاعات بیشتری داشته باشیم، توانایی ما در اندیشیدن به حذف مجهولات بیشتر می شود، البته این «سفر از معلوم به ناشناخته»، برای اینکه این یک سفر کامل و صحیح باشد، باید دنبال شود. قواعد خاصی است و به همین دلیل «علم منطق» پایه گذاری می شود. بنابراین اگرچه «جهل» شرط اندیشه است، اما باید با اندیشه صحیح آن را از بین ببریم. و این به شرطی حاصل می شود که انسان «دانست که جاهل است» و «بخواهد جاهل نباشد». بنابراین، اگر انسان از جهل خود غفلت کند یا به جهل خود «راضی» باشد و نخواهد آن را ترک کند، شکل فکری به خود نمی گیرد.

شاید این آیه شریفه قرآن است که می فرماید: «وَ أَرْسَلْناهُمْ بَسَیْرَ الْجِنَّ وَ الْأَنْسَ لَهُمْ لَهُمْ لَهُمْ لَهُمْ حُکُمُونَ». چشم آن را نمی بیند و اذان آن را نمی شنود. و بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم [چون] دلهایی دارند که با آن [حقایق] را درک نمی کنند و چشمانی دارند که با آن نمی بینند و گوش هایی دارند که با آن نمی شنوند.

ناظر به «غفلت از جاهلیت» است، چنانکه در آیه زیر می توان به «رضایت از جاهلیت» اشاره کرد: این آیه را باور نمی کنند و اگر ببینند راهنما گرفته نمی شود. و اگر ببینند مردود می شود. به خاطر اینکه در آیات ما دروغ گفتند و غافل شدند، بگیرند. که اگر نشانه‌ای [از قدرت من] دیدند به آن ایمان نمی‌آورند و اگر راه را درست می‌بینند آن را رد نکنند و اگر راه ضلالت را دیدند آن را به عنوان خود انتخاب کنند. مسیر خود

به آنچه گفتیم می‌توان این نکته را نیز اضافه کرد که رضایت از جهل گاهی به دلیل «جهل» و گاهی به دلیل «تکبر و غرور» است، یعنی «گاهی انسان اگرچه می‌داند اشتباه می‌کند، اما حاضر نیست تسلیم شود». دروغ’. خودت باش، خداوند در مورد این گروه در سوره غافر می فرماید: «کسانی که در آیات الله غیر از سلطان مجادله می کنند، آنها را ملامت می کنم، در چهره هایشان جز تکبر نیست، آنها سفیهانند». به خدا پناه می برم و او شنوا و بیناست. «[۷] آنان بدون دلیل به مجادله قیام می‌کنند، در دل‌هایشان جز تکبر نیست [و] به آن [عظمتی که می‌خواهند] نمی‌رسند، پس به خدا پناه ببر که او شنوا است. -دیدن)

و گاه «رضایت از جهل» ناشی از تعصبات ناروا است، مثلاً کسانی که بی دلیل و تنها به دلیل داشتن سنت خاصی در برابر آن تسلیم می شوند، در واقع فقط به دلیل تعصب به جهل خود رضایت می دهند. . قرآن در مورد آنها می فرماید: «بلکه بگو: ما پدران خود را بر قومی یافتیم و در رکاب آنها گمراه شدیم و این گونه آنان را پیش از تو در زمین فرستادیم. از نذیر نیست که پیامبر می فرماید: ما پدران خود را بر امّت یافتیم و به میراث آنها هدایت می شویم. [8] (نه) بلکه گفتند: ما پدران خود را بر راه راست یافتیم و ما پیرو آنها هستیم و پیش از تو در هیچ شهری بیم دهنده نفرستادیم، مگر کسانی که در آنجا شادمان شدند و گفتند: ما پدران خود را بر راه راست یافته ایم و از آنها پیروی می کنیم.)

در این قسمت سخنان را با این بیان مولی المحدین (علیه السلام) در خطبه نهج البلاغه به پایان می بریم که می فرماید: «فکر کردم و یکی از مردم دنیا را نیافتم که دارای تعصب در مورد چیزی، مگر اینکه تعصب او به دلیلی باشد. این دلیل افراد نادان را به اشتباه می کشاند. گزینه دیگری غیر از تعصب، تعصب ناشی از صفات خوب انسانی است. باید کار نیک داشته باشد» [10]

فردا در مورد موانع تفکر صحیح صحبت می کنیم.

[1]. دریات/20.
[2]. آیه 5
[3]. آل عمران/137.
[4]. چهل حدیث، ص220.
[5]. اعراف/179.
[6]. اعراف/146.
[7]. غفار/56.
[8]. زاخاروف/22-23.
[9]. خطبه 192.
[10]. همان

رمز و راز عبادت; اندیشیدن به پرسش خدا / موانع اصلاح اندیشه

روزی پیش گفتیم که تفکر برای «نفی جهل» است و بنابراین اگر کسی به جهل خود راضی باشد یا اساساً خود را جاهل نداند، به سمت تفکر نمی رود.

پس شرط اول «فکر» این است که خود را جاهل بدانیم و از جهل خود رنج ببریم و سعادت را در «علم» بدانیم چنانکه امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «کسی که از علم بهره ای نمی برد، سعادتمند نشود». [1]

امروز به موانع تفکر صحیح اشاره می کنیم، یعنی اگر فردی عزم «اندیشیدن» دارد، برای رسیدن به تفکر صحیح چه شرایطی باید داشته باشد.

یکی از مهم ترین شرایط تفکر صحیح دوری از نفس است. زیرا «نفس انسان» حتی ناخودآگاه امور را به نحوی که برای خود سودمند است تنظیم می کند، لذا رعایت خداپرستی شرط اصلی رسیدن به «نتیجه صحیح» است. ربطی به ما ندارد، در این صورت نفس در آن خنثی است، اما اگر به دلایلی نفس شخصی منافع خود را در نوع خاصی از نتیجه گیری ببیند، مطمئناً در مسیر تفکر انسان اختلال ایجاد می کند و مانع او می شود. از رسیدن به یک نتیجه سالم . بی طرف ماندن در تلاش برای رسیدن به نتیجه صحیح، «صالح در حکمت» است که از انواع «عدل» است. قرآن دقیقاً به این مشکل اشاره کرده و می‌نویسد: «پس جواب ندادند، ولی می‌دانم که از تمایلات خود پیروی می‌کنند و کسانی که از تمایلاتشان پیروی می‌کنند گمراه نمی‌شوند». «لْقومَ إَّالْمِینَ» خداوند ستمگران را هدایت نمی کند.

بخونیدش:  چرا نباید ایکس باکس سری اس را به اینترنت وصل کرد

یا می فرماید: «آنها فقط از گمان پیروی می کنند و آنچه در نفس است و از جانب پروردگارشان به آنها می رسد». [3] گرچه قطعاً هدایت از جانب پروردگارشان به آنها رسید.

بنابراین، رعایت «تقوا» تنها در حوزه رفتار نیست، بلکه این گونه تقوا در حوزه اندیشه و اندیشه نیز بسیار مهم است؛ زیرا عدالت تنها محدود به اعمال انسان نیست، بلکه در اندیشه ما نیز وجود دارد؛ بنابراین، رعایت «تقوا» تنها در حوزه رفتار نیست، بلکه در حوزه اندیشه و اندیشه نیز اهمیت فراوانی دارد. انسان نمی‌تواند «بدون انکار پیش‌فرض‌هایی که منافع او را تضمین می‌کند یا او را از آسیب رساندن بازمی‌دارد» به دنبال حقیقت باشد.

توجه داشته باشید که این تلاشهای فکری نیست که به دنبال یافتن «بهترین راه برای کسب منفعت» هستند و به آن «حکمت وسایل معاش» می گویند، بلکه مربوط به آن تلاشهای فکری است که در پی یافتن «حقیقت» هستند. به نام «عقل نظری».

مرحوم طباطبایی در تفسیر المیزان [4] به صراحت بر این موضوع اصرار می‌ورزد و در این خصوص آیات زیر را نقل می‌کند: «واما یتزخکر الا من یونیبو» [5] (مگر توبه‌کننده‌ای که نمی‌کند). نصیحت نکن)

«و هر کس از خدا پروا کند خداوند راهی برای او باز می‌کند». [6]

آنها را از علم خبر می دهد که پروردگارت گمراهان را می داند و هدایت یافتگان را می داند. [7]

(این پایان علم آنهاست. پروردگارت بهتر می داند چه کسی از راه او منحرف شده است و او به هر کسی که در راه راست است داناتر است)

در این زمینه می توان به برخی از روایات اشاره کرد که امیرالمومنین (ع) می فرماید: «هر کس درخت تقوا بکارد میوه هدایت خواهد برداشت».

آنجایی که می فرماید: «پرهیزکاران راه رستگاری را می پیمایند و از مفاسد دوری می کنند» [9] (این آیه را می توان به رستگاری اخروی که به فرموده امام رضا (ع) خارج از اندیشه است) و بر این اساس به رستگاری منتقل کرد. سرزنش های دنیوی.)

البته باید توجه داشت که همان طور که تفکر صحیح در گرو دوری از نفس و “کشتن منافع خودخواهانه” است، دوری از نفس نیز در گرو تفکر است و این بخش مهمی از روایت امام هشتم (ع) است.

بنابراین ما همیشه با تفکر خود شناخت بیشتری نسبت به حقایق جهان پیدا می کنیم و با معرفت عبادت کامل تری می یابیم و لذا خداپرستی را بیشتر می آموزیم و این به ما کمک می کند بیشتر فکر کنیم. پس ما همیشه در این «سکانس مبارک» قدم می‌زنیم و همین است که مسیر تکامل را از محدوده خارج می‌کند.

البته یکی دیگر از شروط اندیشه صحیح رعایت اصول حاکم بر اندیشه است. این اصول که یک دسته از آنها اصول صوری است، در علم منطق بیان می شود و قواعدی را بیان می کند که انسان به وسیله آنها می تواند خطاهای ساختار ذهن خود را تشخیص دهد و دسته دیگر مربوط به «جهت های ادله» است. «البته این بحث برای هر علمی متفاوت است و برخی از علوم به موارد فرضی ارزش می دهند و برخی آن را نادرست می دانند و در علم اصول بحث مفصلی وجود دارد که مانع از برهان شدن یک گزاره فرضی می شود.

اما در کنار این سؤالات، نوع دیگری از اندیشه وجود دارد که با ریاضت حاصل می شود و در این نوع «یادگیری» خلوص می طلبد. این یادگیری که البته مربوط به علوم تجربی نیست و گاه شهود نیز نامیده می شود، غالباً پیش درآمد تفکر منطقی بوده است.

[1]. تحف العقول، 364.
[2]. قصص/50
[3]. نجم/23
[4]. المیزان، جلد 5، صفحه 267.
[5]. غفار/13
[6]. طلاق/2
[7]. نجم/30.
[8]. بحارالانوار، جلد 78، صفحه 90.
[9]. غررالحکم ۷۳۵۷

راز پرستش؛ به خدا فکر کن

در شماره‌های قبل از این نوشتار گفتیم که پیش از این به یک تفکّر نیاز داشت، آن هم این است که آدمی بپذیرد جاهل است و از جهل اصلی است به این معنی که آدمی تنها در صورتی می‌تواند مجهولات استفاده کند که علاوه بر رعایت استدلال، خود رابی طرف کند. نسبت به موضوع» قرار دهد و ای ن جز با «عبور از منیّت» ممکن نیست، چراکه با وجود «من» که به دنبال «منافع خویش» است، لاجرم استدلال به سمتی کشیده می‌شود که نتیجه آن به «نفع من» باشد.
و این همان است که می‌توانم از آن با عنوان «تقوی شرط تفکّر صحیح» یاد کرد، اکنون با توجه به این بحث، به سؤالی باز می‌گردیم که در چند جلسه قبل از انجام، گفتیم مراد از «تفکّر د ر امر الله». آیا تفکّر در دستورات و فرامین خداست و یا تفکّر در کارهای حق تعالی است؟ و هر کدام از این دو به چه معنی است؟

نقل شده است که در همه آنها این فراز به صو لَیْسَ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلاةِ وَ الصَّلا ْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ. [۱]

و تنها در کتاب «فقه الرضا» که قدیمی تر از بقیه کتابها می‌باشد این را وایت همراه با فراز دیگری نقل می‌کند که اگر روایت را قبول می‌کنم عنایی «امر الله» را تا حدودی معلوم کند. از یکسال عبادت بهتر است»، فرمودند: «تَمُرُّ بِال ْخَرِبَةِ وَ بِالدِّیارِ الْقِفَارِ فَتَقُولُ أَیْنَ باانُوکِ أَ یْنَ لِّا لِّاُکِکِ مَا یْنَ سُکَّانُکِ مَا. «تِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فِی أَمْرِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا». [۲] آدمی بر خرابه‌ها بگذرد و بر شهرهای خشک (بی سکنه)، پس بگوید سازندگ آن شما کجا هستند، چرا سخن نمی‌گوید؛ عبادت به بسیاری نماز و روزه نیست فقط و فقط به تفکّر در امر خداست.

در اینجا ذکر این نکته ضروری است که احتمال تداخل دو روایت در کتاب فقه مشتم بر سؤال از معنای روایت نبوی و پرسش از سرزمین‌های خراب است، به صورت مستقل و از امام صادق (ع) نقل شده است [3]

امّا در هر صورت می‌توان روایت را با هر کدام از معانی «امر»، تب یین کرد.

اگر گفتیم «امر الله»، به معنای «کار خدا» است، روایت چنین معنی م ی دهد که، آدمی برای اینکه عبادت کامل داشته باشد هم باید خدا را بشنا سد و هم نسبت خود را با خدا بداند. «هیچ» باید در سرگذشت پیشینیان که در آنجا بودند، درنگردند، آنها را قد رت و شوکت داشتند، ببینند. چه عظمت‌ها که پر شده است و چه هیمنه‌ها که هیمه آتش گرفته است. انسان کوچکتر از آن است که در مقابل خدا برای خویشتن استقلالی تصویر ک ند و حتی اگر نبود آن آدمی را مجاز دانسته‌اند که با حضرت حق سخن بگویید و پدر او را یاد کند، [4] همین قدر از تخاطب هم ممکن بود نبود. پس آدمی با تفکّر در جهان هستی، به کوچکی خویش و زوال عالم و عظمت خالق آن پی میبرد و در میابد که تنها راه نجات برای او «استغراق در رحمت الهی» است و این ممکن است جز با خضوع بیشتر و خشوع فزون تر که نیست. همان عبادت و زندگی است.

بنابراین درک اینکه «ما هیچیم» هویت همه عبادات است و این تنها با اندیشیدن به خدا محقق می شود. حضرت امام در این باره می فرمایند: «ربنا ما هیچیم، هیچ! هر چه هست از تو و به توست، ما به قدرت مطلق تو امیدواریم و از تو یاری می خواهیم، ​​اگر با ما باشی، شکست و پیروزی را ترسو نخواهیم شناخت».

خدایا ما بندگان ضعیفیم، ما بندگانی هستیم که چیزی نداریم، ما هیچیم و همه چیز تو هستی، اگر اشتباه کنیم، نمی دانیم، ما را ببخش، ما را وارد این ماه رمضان کن تا باشد. با خشنودی شما اجازه دهید وارد آن شویم. خدایا ما را لایق فرما که در این جشنی که ما را سزاوارش کردی وارد شویم».[6]

در اینجا مناسب است به آیه 12 سوره طلاق اشاره شود که می فرماید: «خداوندی که هفت آسمان و زمین را مانند آنها آفرید، امر را میان آنها نازل کرد تا خداوند قادر مطلق باشد و خداوند بر همه چیز احاطه داشته باشد. با دانش خداوند کسى است که هفت آسمان و هفت زمین را مانند آنها آفرید، امر [خداوند] در میان آنها نازل مى شود تا بدانى که خداوند بر هر چیز تواناست و علم او فراگیر است.

پس تمام دنیا آفریده شد تا بدانیم خداوند بر همه چیز تواناست و ما “هیچ” هستیم.

این قسمت را با توضیحی در مورد روایت فقه الرضا خاتمه می دهیم، در اولین آیه این روایت پیامبر از همه می خواهد که از خرابه ها بگذرند و دو سؤال مطرح می کنند که یکی از آنها این است که سازندگان شما چه کسانی هستند؟ و چرا جواب نمیدی؟

اولین سوال این هشدار را به انسان می دهد که بداند «روزی ما هم می رویم» و آنچه را که به آن دلبسته ایم رها می کنیم و بدن خود را در خاک دفن می کنیم، چنانکه می گوید: «کف مرگ واعظ». [7] مرگ بهترین هشدار برای مردم است، همین توصیه به تنهایی برای هدایت انسان به راه راست کافی است.

اما سوال دوم معنای دیگری دارد و به ما می گوید که این عالم ماده بی جان است، نمی تواند حرف بزند و طمع به آن بیهوده است و آن را وجه تلاش شما قرار دهید، اینها نباید امید و آرزوی ما باشد. اگر امروز وجود داشته باشد، روزی فرو می ریزد و خرابه می شود. پس دوستی او را از دلت دور کن، چنانکه در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که: «دوستی دنیا ریشه همه گناهان است»[8] پس دنیا را مزرعه ی دیگری در ماورا بدان و بس. [9]

فردا در مورد احتمال دوم معنای «تفکر در کار خدا» صحبت می کنیم.

[1]. کلینی، ابوجعفر، محمدبن یعقوب، الکافی (الإسلامیه)، ج1، 1386ق. 2، ص. 55. / تحف العقول، ص 138. 442 و 488 [که البته تحف العقول این حدیث را دو بار و یک بار به امام رضا (ع) و یک بار منسوب به امام هادی (ع) نقل کرده است.
[2]. فقه الرضا; صفحات 380.
[3]. محاسن/ البرکی، جلد 1، صفحه 26.
[4]. بقره / 200
[5]. کتاب امام، جلد 19، صفحه 145.
[6]. کتاب امام، جلد 18، صفحه 481.
[7]. کافی جلد 2 صفحه 85.
[8]. کافی جلد 2 صفحه 315.
[9]. میزان الحکمه، جلد ۴، صفحه ۱۶۹۰.

رمز و راز عبادت; به خدا فکر کن

قبلاً در مورد «تفکر در امر خدا» گفتیم (در روایت «لَیْسَ الْعَبادَةُ لَکُمْ صَلَاةُ وَ الْصُومُ الْأَصْمَةِ لَا عبادة فِیَکْرُ اللَّهِ» [1] عبادت زیاد نیست. نماز و روزه، عبادت فقط و فقط مراقبه است در امر خدا عزیز و بزرگ است) دو احتمال دارد. ما دیروز به احتمال اول نگاه کردیم و امروز در مورد احتمال دوم بحث می کنیم. احتمال دوم این است که بگوییم مراد از تفکر در احکام خدا این است که انسان در احکام و دستورات خداوند بیندیشد و فلسفه خود را بیابد و بدون توجه به حکمت این دستورات عمل نکند.

یعنی حضرت رضا (علیه السلام) می فرمایند وقتی انسان به عبادت می ایستد باید بداند «چرا می کند»، معنی این ایستادن و نشستن را بداند، بداند چرا باید روزه بگیرد. به مدت یک ماه. پس اگر چشم بر حقایق این عبادات ببندیم و قیام کنیم عبادت نیست.

حضرت امام در مقدمه آداب نماز با اشاره به این مبحث می نویسد: «به شکل [ ظاهری ] نماز و پوسته [و پوسته آن ] بس است و از برکات و کمالات باطنی آن محروم شوی – که موجب می شود. به سعادت ابدی، بلکه موجب تقرب به پروردگار جلالت و مرقات [و نردبان] عروج به مقام وصول به معشوق مطلق می شود که پایان امیدهاست. از اولیاء و غایت آرزوی اصحاب علم و صاحب القلوب، بلکه قرآن العین [چشم درخشان] سید رسول ص. از بالاترین مراتب ضرر و زیان است که پس از بیرون آمدن از این مبدأ و ورود به حساب خداوند، موجب تأسف می شود که عقل ما از درک آن عاجز است.[2]

حضرت امام سپس به همین نکته اشاره می کنند که هدفی که حقیقت نماز را پنهان می کند باید شناخته شود و اگر نه در قیامت با اعمالی خالی از حقیقت و حقیقت در محضر خداوند متعال قرار می گیریم و به همین دلیل ما غرق در حسرت شود و: «چه پشیمانی و حسرت و زیان و ضرری که وسیله کمال و سعادت انسان و داروی درد عیب های قلبی [و امراض روح و روان] و در حقیقت شکل کمال انسانی، [و با این انسان توانست به کمال برسد و به حقیقت انسانیت رهنمون شود] ما پس از چهل و پنجاه سال خستگی [و رنج] در راه او [یعنی یک عمر دعای ظاهری خواندیم]، این به هیچ وجه مصارف معنوی نیست، ما نکردیم، اما آسان است که او مایه کدورت فکری و حجاب های تیره می شود و چشم نورانی پیامبر اکرم (ص) چه چیزی باعث می شود که بینایی ما ضعیف شود. در کنار خدا» [3]

بخونیدش:  چرا با خوردن آب حالت تهوع میگیریم

پس معلوم شد که «تفکر در کار خدا» یعنی کم نکردن عبادت به ظاهر. عبادت اینطور نیست، بلکه انسان باید به روح و هدف و حقیقت خود توجه کند و آن را بیابد، عبادتی که تبدیل به عادت شده و «بی روح» است و «وجب را رد کند» این عبادت نیست.

به همین دلیل حضرت امام بر آداب و رسومی که باید در همه عبادات و اعمال و مناسک دینی شرعی رعایت شود، تأکید می کند. حضرت امام می نویسد: «قدرت سلوک به اندازه قوت آن نظر [و مراقبت] است». [4] و می افزایند: «در مقابل، کمال و نقص انسانیت تابع کمال و نقص دومی است. » [5]

پس شرط اول رسیدن به پرستش کامل، گذشتن از حجاب نفس است، «پس هر سالکی که با رکاب خودخواهی و خودخواهی در خانه قدم بردارد و در حجاب خودخواهی و خودخواهی، ریاضت او باطل است. و رفتار او به سوی خدا نیست، بلکه نسبت به خود اوست». است” [6]

سپس به روایت امام صادق (علیه السلام) اشاره می کنند که می فرماید «عمیق ترین موجودات بندگی ربوبیت است» و می نویسند: «کسی که در رکاب بندگی قدم بردارد و ذلت بندگی را در نصایح خود ترک کند، به او نائل می شود. جلال ربوبیت». [7]

حضرت امام در ادامه به روایت پیامبر (ص) توجه می کند که فرمود: «خدایا چیزها (و امور) را چنان که هست به من نشان ده» [8] و فرمودند که در این روایت پیامبر (ص) از خدا می خواهد. برای نشان دادن به آنها قطعاً همه موجودات جهان متواضع هستند و معلوم است که اگر کسی در مورد دنیا چنین نظری داشته باشد، در برابر خداوند تسلیم نمی شود. [9]

نکته مهمی که امام در ادامه می فرمایند این است که می فرمایند برای عبادت کامل، «علم به حقایق دنیا» لازم است، اما کافی نیست، زیرا اگر سالک به علم خود مغرور شود، بافته است. حجابی نو برای خود، پس انسان باید سعی کند آنچه را که از ذلت و کوچکی دنیا و عظمت خدا می داند از ذهنش به قلبش بردارد و به عنوان پیامبر آن را به «اطمینان» تبدیل کند. ابراهیم در پاسخ به سؤال خداوند گفت: آیا ایمان نمی آورید؟ بگذار قلبم مطمئن باشد

و البته این پایان تفکر نیست و بعد از آن باید سعی کرد این حقیقت را رعایت کرد که بیان دیگری می طلبد.

شرط دیگر «عبادت کامل» رسیدن به حالت خشوع و خضوع با «تفکر» است. [11] در این زمینه باید بحث را به زمان دیگری موکول کرد، زیرا ایام این ماه رو به پایان است و صحبت از تواضع بی پایان است.

اما به طور خلاصه می توان گفت که خشوع به معنای حضور قلب همراه با خشوع و ادب و احترام در برابر حق تعالی است و این مقام با خوف و رجا رابطه عمیقی دارد که باید مستقلاً باز شود. و شرط دیگر رسیدن به کمال این است که عبادت را با آرامش انجام دهد. [12]

حضرت امام در کتاب سررال الصلوة می فرماید که حالات نمازگزار را بیان می کند: «از کتاب فلاح السائل نوشته عارف سالک مجاهد بن طاووس رضی الله عنه نقل شده است. فرمود: روايت شده است كه رزم غلام آزاد شده خالد بن عبدالله كه از اشقيا بود در حضور ابوجعفر منصور (دوانيقي) از امام جعفر بن محمد (عليه السلام) در نماز بازجويي كرد. حدود آن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: نماز چهار هزار حد است و نمی توانی حتی یکی از این حدود را تمام کنی. فقط برای این.”

فرمود: «نماز به کمال نمی رسد مگر به نمازگزاری که دارای طهارت کامل و تمام بیان است. اغوا نکردن دیگران یا انحراف از حقیقت; او (خدا) را بشناسد و خضوع کند، استقامت کند و استقامت کند. او بین یأس (به رحمت خدا) و حرص (بر رحمت او) و بین صبر و ناامیدی قرار می گیرد، گویی وعده خیر خدا (ثواب و پاداش) برای او محقق شده و وعده عذاب برای او محقق شده است. ; مال خود را در راه خدا انفاق کرد و هدف خود را (عبادت) قرار داد و خون خود را در راه خدا فدا کرد و در راه خدا از او روی گردانید. در به زمین گذاشتن بینی (در سجده) هیچ آزار و کراهتی در دل نیست; ریسمانهای بند را غیر از مقصود قطع کرد و نزد او رفت و از او هدیه و کمک خواست; پس وقتی چنین نمازی می خواند، همان نماز است که او را از زنا و بدخواهی باز می دارد».[13]

سخنرانی را در شب سالروز رحلت امام عزیز با مقدمه ایشان بر کتاب سوره الصلوة خاتمه می دهیم. آن را پایین بیاور و ما را از آنچه در این ماه مبارک عرضه کرده ایم محروم مکن.

امام می نویسد: «وصیت پدر پیری است که عمر خود را در بطالت و جهل سپری کرد و اکنون با دست خالی از نیکی و نامه سیاه از بدی به امید خدا به خانه ابدی می رود. آمرزش و امید به مغفرت خداوند برای کودک خردسالی که با مشکلات سنی دست و پنجه نرم می کند و در انتخاب راه راست خدا (خداوند به لطف بیکرانش هدایتش کند) آزاد است و یا راه دیگری را بر خلاف خواست خداوند انتخاب کند. خداوند او را از لغزش های رحمتش حفظ کند).

فرزندم کتابی که به تو هدیه می کنم مجموعه دعای عرفا و ارشاد معنوی اهل هدایت است. هر چند قلمی چون قلم من از بیان این سفرنامه ناتوان است. و اعتراف می کنم که آنچه نوشته ام از حد و مرز کلمات و اصطلاحات خارج نیست و خود من به ذره ای از این مقدار نرسیده ام.

پسرم آنچه در این معراج است هدف نهایی امید اهل معرفت است که ما فاقد آن هستیم.

عزیزم کلام در سفری است از خلقت به سوی حق و از کثرت به وحدت و از بی ثباتی به سوی ابرقدرتها تا اینکه فنای مطلق در سجده اول حاصل شود و فنای فنا در سجده دوم پس از بیداری حاصل شود. . و این تمام قوس وجود خداوند و به سوی الله است. و در این صورت نه سجده و نه سجده و نه عابد و نه الوهیت است: او اول و آخر و ظاهر و اول است.

پسرم، آنچه در درجه اول به تو وصیت می کنم این است که مقامات اهل علم را که راه جاهلیت است انکار نکنی. و از شریک شدن با تکذیب کنندگان بزرگان بپرهیز که از راه راست منقطع شده اند.

فرزندم خودخواهی و بطالت میراث شیطانی است که از روی بطالت و بطالت حاضر به تسلیم امر خدای متعال نشد. و بدانيد كه همه شرور قوم آدم از همين ميراث شيطاني است كه اصل فتنه است; و شايد آيه شريفه و «كثيلوهم حتي لاتكون فيتنا و يكون الدينو لله» در پاره اي از مراحل آن اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشه فتنه باشد كه همان شيطان بزرگ و جنود او است كه داراي شعب و ریشه در تمام اعماق قلب انسان دارد. و همه باید برای رفع فتنه در درون و بیرون تلاش کنند. و این جهاد است، اگر همه چیز به نتیجه برسد و همه اصلاح شوند.

پسرم برای رسیدن به این پیروزی تلاش کن یا به چند قدم آن برسی. کوشش کن و هواهای نفسانی را که حد و مرزی ندارد از خود دور کن. و از خدای متعال یاری بجویید تا کسی بدون کمک او راه به جایی نبرد. و دعا، این فراز عارفان و سفر عاشقان، راه رسیدن به این مقصد است. و اگر موفق شدیم آن را رکعت کنیم و نورهای موجود در آن و اسرار اسرارآمیز آن را مشاهده کنیم، حتی اگر بتوانیم آن را انجام دهیم، تعدادی از مقاصد و مقاصد اولیای خدا را درک خواهیم کرد. چشم ما را از دعای معراج انبیا و عرفا منحرف خواهد کرد. دیدیم که درود بر آنان و خانواده هایشان باد. خداوند ما و شما را به این نعمت بزرگ عنایت فرماید. راه بسیار طولانی و بسیار خطرناک است و فداکاری های زیادی می طلبد. و فرزندی مثل من هیچ یا بسیار کم است، مگر این که لطف رفیق تعالی شامل و متوقف شود.

عزیزم از جوانی به اندازه ای که داری استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می رود حتی توجه به آخرت و خدای متعال. این یکی از نقشه های بزرگ شیطان و انصاف خود اوست که به جوانان وعده نیکو و درستی در پیری می دهد تا جوانی در غفلت از بین برود. و به سالمندان نوید طول عمر می دهد. و تا آخرین لحظه با وعده های پوچ، انسان را از یاد خدا و اخلاص با او باز می دارد تا مرگ فرا رسد; و سپس اگر آن را تا این حد پیش نبرده باشد، ایمان خواهد آورد. پس وقتی جوان هستید، وقتی قدرت بیشتری دارید، به مبارزه برخیزید، از بی دوستان فرار کنید و اگر پیوندی دارید، پیوند خود را تا حد امکان تقویت کنید. و اگر نگرفته اید، خدای ناکرده، تحصیل کنید و در تقویت آن کوشا باشید که هیچ موجودی جز او شایسته وصل نیست. و ارتباط با پدر و مادر، اگر نه برای ارتباط با او، ترفند شیطان است که به هر طریقی راه حق را می بندد. هرگز به خودت و اعمالت به چشم رضا منگر نگاه نکن که مثل آن پدر و مادر پاک بودند و خود را هیچ می دیدند. و گاه حسنات خود را بد می بینند. پسرم، هر چه مقام معرفت بالاتر باشد، احساس بی اهمیتی غیر از او بیشتر می شود.

در نماز، این علامت رسیدن به خدا بعد از هر حمد، «تکبیر» وارد شد; اگر در مدخل او «تکبیر» است که به بزرگتر بودن از حمد اشاره دارد، هر چند بزرگ ترین چیز نماز باشد. و پس از انتشار، «تکبیرات» است که عظمت خود را به شرح ذات و صفات و افعال خود می رساند. چه بگویم، چه کسی می تواند توصیف کند! و چه چیزی را برای توصیف! و چه کسی را و با چه زبانی و با چه بیانی توصیف کنم! که همه عالم، از بالاترین مراتب وجود تا پایین ترین مراتب، هیچ است و هر چه هست اوست; و از وجود مطلق چه می توان گفت؟ و اگر فرمان خداوند متعال و اذن او نبود، شاید هیچ یک از اولیای الهی سخنی درباره او نمی گفتند. در عین حال، هر چه هست مربوط به اوست و نه چیز دیگر، و هیچ کس نمی تواند از یاد او سرپیچی کند، که تمام ذکر، یاد اوست: ات قاضی ربوک الا تعابدوا الا ائه; و عبادت نمی کنیم و عبادت نمی کنیم که شاید همه موجودات را از زبان حق خطاب می کند. و هیچ کس نیست که او را تسبیح کند، اما آنها را تسبیح نکند، همچنین در زبان جمع است و گرنه او حمد است و او حمید است و محمود: خداوند است که تو را دعا می کنی. خداوند نور آسمانها و زمین است.

پسرم، ما از شکر او و نعمت های بی پایانش عاجزیم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگانش کوتاهی نکنیم، زیرا خدمت به آنها خدمت به حق است. همه از اویند هستند. هرگز خود را در راه خدمت به خلق خدا طلبکار ندانید، چون می دانید که او حق دارد از ما تشکر کند که وسیله خدمت به اوست. و سعی نکنید با خدمت به آنها به شهرت و محبوبیت برسید، زیرا این مکر شیطان است که ما را در دام او گرفتار کرده است. و در خدمت به بندگان خدا آنچه را که برای آنها سودمندتر است انتخاب کن نه آنچه را که برای خودت یا دوستانت است. نشانه اخلاص در پیشگاه مقدس اوست. پسر عزیزم خدا حاضر است و عالم در محضر اوست و صفحه جان ما از حروف اعمال ماست. سعی کنید هر کار و کاری که شما را به او نزدیک می کند، انتخاب کنید، زیرا لذت او در حد اعلی است. در دلم نگران نباش که اگر راست می گویی چرا نیستی؟ من خودم می دانم که هیچ کس هیچ یک از صفات اهل دل را به من نسبت نمی دهد. و می ترسم که این پر شکسته در خدمت شیطان و روح پلید باشد و فردا از من محروم شود; ولی بیشتر مطالب درسته، با اینکه مثل من نوشته شده که دور از صفات بد نیست. و در این آخرین نفس به خدای متعال پناه می برم و امیدوارم که اولیای او مانع و شفاعت شوند.

بارالها این پیرمرد ضعیف و احمد جوان را دستگیر کن و عاقبت ما را به خیر ختم کن و به رحمت بزرگت ما را به بارگاه جلال و جمال خود هدایت کن. «[14].

[1]. کافی جلد 2 صفحه 55.
[2]. اداب الصلوة، ص7.
[3]. همان
[4]. همان، صفحه 11.
[5]. همان
[6]. همان
[7]. مصباح الشریعه، ص7.
[8]. رسائلة الشریف المرتضی، جلد 2، صفحه 261
[9]. ادب الصلوة، صص. 16.
[10]. بقره / 260.
[11]. ادب الصلوة، صص. 18.
[12]. همان، ص. 23
[13]. سور الصلوة، ص 138. 9.
[14]. مقدمه سرالصلوة، ص 138. 27.

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا