چرا تهدید در مقابل امنیت قرار دارد
الیزابت سیگر
محقق دانشگاه کمبریج
منبع تصویر: Getty Images
ممکن است با اصطلاحاتی مانند “امنیت ملی” یا “امنیت سایبری” آشنا باشیم – اما در مورد “امنیت شناختی” چطور؟ اگر این نوع امنیت از بین برود، مقابله با برخی از نگران کننده ترین بحران های قرن بیست و یکم، از همه گیری ها گرفته تا تغییرات آب و هوایی، برای جوامع بسیار سخت تر خواهد بود.
همهگیری ویروس کرونا یک چیز را روشن کرده است: هماهنگ کردن رفتار کل جامعه بسیار دشوار است – حتی زمانی که زندگی و مرگ در خطر است.
برای مثال، واکنش مردم به برنامه واکسیناسیون را در نظر بگیرید. اگر اکثریت مردم با دریافت واکسن کووید-۱۹ موافقت نکنند، پایان این همه گیری غیرممکن خواهد بود. در عین حال، بعید است که واکسیناسیون در دولت های دموکراتیک اجباری شود. اما مقاومت قابل توجهی نسبت به این واکسن در سراسر جهان وجود دارد. اگر تعداد آنها از حد معینی فراتر رود، بهبودی از بحران از طریق واکسیناسیون با مشکل مواجه خواهد شد.
این رویه در ماههای اخیر به اشکال مختلف تکرار شده است: مقامات بهداشت عمومی و سیاستمداران بارها سعی کردهاند مردم را به استفاده از ماسک و رعایت فاصلهگذاری اجتماعی برای سلامت خود و اطرافیان متقاعد کنند. بسیاری این توصیه را پذیرفته اند، اما برخی در برابر آن مقاومت می کنند.
اطلاعات نادرست در مورد واکسنها و پوششهای صورت، درمانهای ناکارآمد و شایعات بیاساس درباره منشا کووید-19، ایجاد هماهنگی رفتاری در جامعه را بسیار دشوار کرده است.
زندگی در دوران پس از حقیقت به این معنی است که ارائه اطلاعات دقیق به مردم سختتر و سختتر میشود. به عبارت دیگر، حتی اگر کسی بداند برای نجات جهان چه باید کرد، وجود یک محیط اطلاعاتی نامطمئن و تخریبشده میتواند مانع اجرای آن شود.
منبع تصویر: Getty Images
اگر امنیت داخلی به معنای حفاظت از دارایی های ما، امنیت مالی به معنای محافظت از پول ما و امنیت ملی به معنای حفاظت از کشورمان است، امنیت شناختی نیز به معنای حفاظت از دانش ماست.
همانطور که گفته شد، امنیت معرفتی شامل: اطمینان از آگاهی واقعی از آنچه میدانیم، توانایی تشخیص ادعاهای نادرست و غیرمستند، و ساختن سیستمهای اطلاعاتی مقاوم در برابر «تهدیدات معرفتشناختی» مانند اخبار نادرست است.
در ادامه، به بررسی چهار گرایش کلیدی می پردازیم که امنیت معرفتی را تهدید می کند و مدیریت بحران ها و چالش های مهم را پیچیده می کند.
1. عدم توجه
متفکران حتی در قرن سیزدهم – یعنی قبل از اختراع ماشین چاپ در اروپا – از انتشار بیش از حد اطلاعات شکایت داشتند. وینسنت بووا، راهب دومینیکن، در سال 1255 درباره کتابهای بیشمار، کوتاهی زمان و لغزندگی حافظه نوشت.
اما اینترنت حجم عظیمی از اطلاعات را در دسترس همگان قرار داده است که به راحتی قابل تایید نیست. تشخیص خوب از بد دشوار است. ما نمی توانیم به همه این موضوعات توجه کافی داشته باشیم.
فراوانی اطلاعات و عدم توجه به این معناست که دولت ها، روزنامه نگاران، لابی ها و دیگران باید برای گوش و چشم مردم رقابت کنند. متأسفانه، برخی از مؤثرترین روشهای جلب توجه، احساسات و باورهای فعلی افراد را هدف قرار میدهند و منابعی که از این روشها استفاده میکنند به حقیقت علاقهای ندارند.
2. پاک کننده حباب ها و عقلانیت محدود
پیامد نگران کننده این عدم توجه، ایجاد حباب های فیلتر است، فرآیندی که باعث می شود افراد فقط باورهای فعلی خود را پردازش کنند و نظرات مخالف را نادیده بگیرند.
در مواجهه با بیش از حد اطلاعات، مردم طبیعتاً به کسانی که فکر می کنند شبیه خودشان هستند بیشتر توجه می کنند و کمتر به چهره های ناآشنا توجه می کنند. شبکه های اجتماعی تشکیل گروه هایی بر اساس باورها و ارزش های مشترک را برای ما آسان تر می کند.
پیامد معرفتی این حباب های تصفیه کننده به عنوان «عقلانیت محدود» شناخته می شود. دسترسی به اطلاعات اساس استدلال و تصمیم گیری خوب است، بنابراین محدود کردن اطلاعات ورودی با پناه گرفتن در این حباب ها، قدرت استدلال خوب را کاهش می دهد.
اعتبار تصویر: وانگ ژائو/گتی ایماژ
3. دشمنان و بدخواهان
به اشتراک گذاری و دسترسی به اطلاعات آسان تر از همیشه شده است. اما نقطه ضعف این توسعه این است که می توان از همین فناوری ها برای انتشار تصادفی یا عمدی اطلاعات نادرست یا گمراه کننده استفاده کرد.
بازیگرانی (افراد، سازمانها یا دولتها) که عمداً اطلاعات را برای گمراه کردن و گمراه کردن گیرندگان دستکاری میکنند، «دشمنان» نامیده میشوند. هدف دشمن ترغیب مردم به تصمیم گیری بر اساس اطلاعات نادرست یا گمراه کننده است. به عنوان مثال، یک کمپین سیاسی ممکن است از فناوری ویدیویی جعلی عمیق برای تولید محتوایی استفاده کند که برای یک کمپین سیاسی دیگر مضر است و میتواند بر نتیجه انتخابات تأثیر بگذارد.
از سوی دیگر به بازیگرانی که به طور تصادفی یا با نیت خیر اطلاعات نادرست منتشر می کنند، «بدخواه» می گویند. به عنوان مثال، یک محقق واکسن که نگران عوارض جانبی و بی اعتمادی به مقامات بهداشتی است، ممکن است در یک مصاحبه خوش نیت چیزی ترسناک بگوید، که سپس در رسانه های اجتماعی پخش شود و یک کمپین علیه واکسیناسیون گسترده شود.
4. فرسایش اعتماد
انسان ها به طور طبیعی می توانند تصمیم بگیرند که به چه کسی اعتماد کنند و به چه کسی اعتماد نکنند. به عنوان مثال، هر چه افراد بیشتری به آنچه که یک فرد میگوید باور داشته باشند، بیشتر به آنها اعتماد خواهیم کرد. یا اینکه ما به احتمال زیاد به یکی از اعضای جامعه خود اعتماد داریم زیرا نشان می دهد که آنها علایق و ارزش های مشابهی با ما دارند. در عین حال از زبان بدن، لحن صدا و سبک گفتار برای سنجش صداقت استفاده می کنیم.
اما این ایده را می توان با برخی فناوری های مدرن به چالش کشید. به عنوان مثال، حباب های فیلتر می توانند نظرات اقلیت ها را بیشتر نمایان کنند و نظرات اکثریت را آشکار کنند. شکی نیست که برخی از نظرات اقلیت ها باید افشا شود، اما عادی سازی و قابل احترام بودن روایات افراطی و زیان آور مشکل ساز است.
همچنین می توان از فناوری برای فریب این ایده های ناخودآگاه استفاده کرد. به عنوان مثال، ویدئوهای جعل عمیق به گونه ای طراحی شده اند که حاوی هیچ نشانه ای نباشند که ممکن است شک ما را برانگیزد.
اعتبار تصویر: گیلرمو آریاس/گتی ایماژ
معنی این لغات جیست؟
دسترسی به اطلاعات کامل و متعادل برای کسانی که به دنبال آن هستند آسان تر از همیشه است. اما دستیابی به آگاهی معمولاً مستلزم زمان و منابعی است که از دسترس بیشتر افراد خارج است.
مسئله کلیدی در مواجهه با چالش های پیچیده ای مانند کووید-19 پذیرش این نکته است که توصیه های بهداشتی صحیح و واکسن ایمن کافی نیستند. مردم باید به راه حل ها و طراحان آن راه حل ها اعتماد کنند.
یکی از بدترین اتفاقاتی که می تواند بیفتد ایجاد «حباب شناختی» است. در چنین آینده ای، توانایی عمومی در تشخیص حقیقت از دروغ به کلی از بین خواهد رفت. اطلاعات به راحتی در دسترس است، اما مردم نمی توانند تشخیص دهند که آنچه می بینند، می خوانند یا می شنوند قابل اعتماد است یا خیر. در چنین شرایطی همکاری اجتماعی برای حل بحران هایی مانند اپیدمی غیرممکن خواهد بود. کووید-19 نشان داده است که ما با این آینده ترسناک فاصله زیادی نداریم.
عبدالناصر نورزاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی مینویسد: «تهدید» شاید یکی از رایجترین موارد در حوزه مطالعات امنیتی باشد. این که آیا مطالعات امنیتی از ابتدا تا امروز بر مفهوم «تهدید» تکیه کردهاند، یا اینکه ملاحظات امنیتی در عمل، از ابتداییترین اشکال زندگی بشری گرفته تا جوامع پیچیده و در شبکههای امروزی، عموماً با تهدیدها قابل درک و تعریف عملیاتی هستند. می تواند استنباط کند. این اثر ما را بر آن می دارد که این مفهوم را «مفهومی مشترک و بدیهی» در ذهن و رفتار انسان بدانیم. پس از آن است که تلاش برای شناسایی و تحلیل «تهدید» دائماً در حاشیه است و مطالعات امنیتی عمدتاً از نظر تحلیل ها و تئوری ها بر امنیت متمرکز شده است.
دیپلماسی ایرانی: تهدید واژه ای است که باید با معنای روشن تری استخراج شود. در توصیف این واژه باید از تعاریف کلی فراتر رفت و به توصیفی خاص رسید. تهدید به مجموعه اقداماتی اطلاق می شود که اهداف و ارزش های حیاتی یک کشور را با هدف تغییر اساسی مورد حمله قرار می دهد و اغلب ریشه های خارجی دارد. تهدید برعکس امنیت است، زمانی امنیت وجود دارد که تهدیدی وجود نداشته باشد و بالعکس وقتی تهدیدی احساس شود امنیت از بین می رود.
در زمینه مطالعات امنیتی، بدون شک «تهدید» می تواند یکی از رایج ترین آنها باشد. این که آیا مطالعات امنیتی از ابتدا تا امروز بر مفهوم «تهدید» تکیه کردهاند، یا اینکه ملاحظات امنیتی در عمل، از ابتداییترین اشکال زندگی بشری گرفته تا جوامع پیچیده و در شبکههای امروزی، عموماً با تهدیدها قابل درک و تعریف عملیاتی هستند. می تواند استنباط کند. این اثر ما را بر آن می دارد که این مفهوم را «مفهومی مشترک و بدیهی» در ذهن و رفتار انسان بدانیم. پس از آن است که تلاش برای شناسایی و تحلیل «تهدید» دائماً در حاشیه است و مطالعات امنیتی عمدتاً از نظر تحلیل ها و تئوری ها بر امنیت متمرکز شده است.
تأمل در جریانات فکری اصلی در حوزه تحقیقات امنیتی حاکی از آن است که «تهدید» بیشتر به عنوان یک «شاخص» در شناسایی «امنیت» مورد توجه قرار گرفته است تا موضوعی مستقل از دانش. به گونه ای که اولین کاربرد این واژه در تعریف امنیت در بین اندیشمندان مربوط به گفتمان سلبی امنیت است که از طریق آن تعریف امنیت به عنوان «عدم تهدید» تصور و ارائه شده است.
به دنبال پیدایش روند بحرانی، شاهد ناکارآمدی تعریف امنیت به عنوان «عدم تهدید» هستیم. در حقیقت؛ این گروه از محققان نشان دادهاند که مفهوم سنتی «تهدید» قادر به روشن کردن پرسشهای فلسفی و شناختی فراوان آنها نیست. بنابراین تعریف ارائه شده از امنیت برای موقعیت های پیچیده دنیای معاصر چندان مؤثر نیست. از این دوره است که تامل زبانی، فلسفی و نظری تهدید شکل گرفت و شاهد انتشار متن هایی هستیم که مبتنی بر تأملات دقیق شناختی است.
البته نکته قابل توجه این است که این بازتاب ها عمدی و از منظر امنیتی است. به عبارت دیگر؛ اولویت و برتری امنیت همیشه مفروض است و تهدید زیربنایی مورد مطالعه و تفکر فلسفی قرار گرفته است. بدین ترتیب شاهد ارائه تصویر جدیدی از تهدید هستیم که از نظر محتوا و مصادیق قابل مقایسه با مطالعات دهه 1970 نیست. بنابراین گفتمان جدید، گفتمان مثبت امنیت نامیده می شود که در آن بعد نرم افزاری تهدید بر بعد سخت افزاری آن کاملا برتری دارد.
تهدید وضعیتی است که در آن مجموع تصورات و تصورات انسان در مورد پدیده ها و ارتباط آنها با بقا، کمیت یا کیفیت ارزش مورد احترام، احساس خطر شدید یا تخریب را القا می کند.
تهدیدهای معاصر بسیار متفاوت از انواع سنتی خود هستند و مبتنی بر نظریه ها و مدل های تحلیلی هستند – برآورد سنتی دیگر پاسخی برای ارزیابی تهدید مدرن نیست.
در راستای تغییر ماهیت، ابعاد و روشهای عملیاتیسازی تهدیدات، نیاز به طراحی و ارائه چارچوبهای تحلیل تهدید و مدلهای ارزیابی پیشرفتهتر وجود دارد.
این جستار تحت عنوان ماهیت تهدید امنیت افغانستان مورد توجه قرار گرفته است که در بحث تهدیدات امنیت افغانستان افق های جدیدی را مد نظر قرار داده و در ابتدا، «مطالعات عمیق در مورد تبیین و تشریح ماهیت تهدید امنیت افغانستان با نگاهی آیندهنگر» و توجه به مطالعات دفاعی-امنیتی و ملاحظات «تهدید» در دستور کار خود قرار دارد که نتیجه آن ارائه مدلی به نام «امنیتی» است. روش تحلیل کالبد شکافی تهدید». این تشریح منجر به درک جهانی می شود که ما را با گونه ای از جهانی ناپایدار، نامطمئن، پیچیده و مبهم روبرو می کند.
در حالی که در گذشته نحوه استفاده از انواع قدرت (سخت و نرم) به گونه ای بود که استفاده از “قدرت سخت” را منحصر به شرایط جنگ می دانستند و استفاده از “قدرت نرم” را در شرایط صلح و آرامش بیشتر متداول می کرد. .
در حالی که چالشها، تهدیدها و درگیریهای کنونی و روند آنها نه تنها ابعاد سخت، بلکه ابعاد نرم قدرت را نیز شامل میشود. استفاده همزمان از این قدرت های مختلف، تهدیدات مرکب را به وجود آورده است که به آنها «تهدیدهای هوشمند» می گوییم. استفاده و پویایی همزمان قدرت های مختلف با ابعاد گوناگون را می توان هوشمند نامید.
فرآیند ایجاد این نوع هوش ترکیبی از «قدرت سخت» یا «قدرت قهری و اجباری» و «قدرت نرم» است که خاستگاه مفهوم جدیدی از قدرت به نام «قدرت هوشمند» است. در چنین شرایطی که حتی درک بهتری از تهدید امنیتی هوشمند در افغانستان وجود ندارد، در حالی که ارزیابی تهدیدات ناشی از چنین قدرتی یکی از دغدغههای اساسی سازمانهای دفاعی و امنیت کشور است، این نیاز حرفهای تلقی میشود و در با یک دیدگاه منطقی، باید ماهیت تهدید امنیتی برای افغانستان را کالبدشکافی کرد و نتیجه آن باید یک سلسله پیشنهادات برای بهبود وضعیت امنیتی و مقابله با بحران امنیتی باشد.
با توجه به این اهمیت، می توان گفت که کالبد شکافی واقعی تهدید و ماهیت آن در افغانستان انجام نشده است. اگرچه تهدید یک امر روزمره در زندگی ماست، اما تصویر درستی از آن نداریم.
تهدیدها در دنیای امروز نه تنها ماهیت حاد دارند و امنیت آنی را محدود می کنند، بلکه نسخه ای مدرن از آن، هوشمندانه و گاه اجتناب ناپذیر است.
تهدید در افغانستان ماهیت سخت افزاری و نرم افزاری ملموسی دارد که پس از کالبد شکافی قابل توضیح و شناسایی است.
ماهیت تهدید در افغانستان همراه با بحران ناامنی دارای ویژگی فزاینده ای است که با چالش ها، تنش ها و بحران های هوشمند ناشی از آن، نه تنها در عرصه های نظامی و مادی، بلکه در عرصه های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز به وجود آمده است. افغانستان با چالش های جدی و فرسایشی روبرو بوده است. در این صورت نمی توان ماهیت تهدید در افغانستان را به سخت افزار تقلیل داد و با استفاده از روش ها و رویکردهای تک بعدی و تک زمینی به راحتی و به سادگی می توان با آن مقابله کرد. به عبارت دیگر این مفهوم به این معناست که برای شناسایی ماهیت تهدید باید چند وظیفه اساسی انجام داد: اولاً مرجع امنیتی به عنوان منبع مهم امنیت بررسی شود. در واقع، شناسایی معیار امنیتی برای درک بحران امنیتی در افغانستان را می توان عامل مهمی در درک ابعاد تهدید امنیت افغانستان دانست. این اثر به بررسی تأثیر هر یک از تهدیدات ذکر شده در چهار نوع چارچوب امنیتی «دولت، جامعه، رژیم و فردی» در مدارس مختلف میپردازد.
ماهیت تهدید در افغانستان از نظر اقتدار امنیتی باید حکومت باشد که نه تنها بقای خود را در تحولات امنیتی و لشکرکشی های امنیتی منطقه ای زیر سوال ببرد، بلکه این تهدید با ماهیت خاص خود علیه اتباع امنیتی افغانستان خواهد بود. هر زمان که امنیت ملی افغانستان مورد تهدید قرار گیرد، بقای آن به عنوان یک کشور مستقل به شدت آسیب پذیر خواهد بود و تحولی که در آنجا رخ خواهد داد ماهیت واقعی خواهد داشت.
علاوه بر این، شناسایی مرجع امنیتی در افغانستان که دولت است، باید با ارزیابی تهدید در افغانستان، از طریق طراحی سناریوهای احتمالی مورد بازنگری قرار گیرد.
پس از طراحی مراحل ایجاد سناریو، گام بعدی اولویت بندی تهدیدات امنیتی برای افغانستان را می توان عامل مهم و موثر در کالبد شکافی تهدیدات در افغانستان دانست. در اینجا می توان گفت که سلسله مراتب تهدیدات را می توان با تعیین درجه و شدت تهدید و برجسته نمودن میزان آسیب پذیری و پیامدهای آن تعیین کرد. با وجود این، توانایی پیشگیری، محافظت و بازیابی را آزمایش خواهد کرد.
سطح آسیبپذیری تهدید را میتوان بر اساس چهار سطح آسیبپذیری بسیار بالا، زیاد، متوسط و پایین بررسی و بررسی کرد. در حوزه سنجش پیامدها می توان شدت تهدید، وسعت تهدید و عمق تهدید را مشخص کرد.
برآورد منطقه تهدید، عامل تهدید، مدلسازی و ایجاد تهدید و ارزیابی تهدید مهمترین گام در شناخت بحران و ماهیت تهدید علیه آن است. در واقع برای کالبد شکافی تهدید باید با چهار روش متداول و موثر آن را دریابیم تا تهدیدات با ابعاد فاجعه بار، تهدیدات بحرانی، تهدیدات بی اهمیت و تهدیدات بی اهمیت که می تواند مهمترین اقدام باشد را مشخص کرد. در شناسایی و درک ماهیت تهدید امنیتی برای کشور ما افغانستان. این تهدیدها که به انواع شناخته شده مانند وقوع مکرر، گاه به گاه، وقوع کوچک و وقوع غیر محتمل تقسیم می شوند، ماهیت تهدید را در کشور ما نشان می دهند. بمب گذاری های انتحاری و بمب گذاری، حملات گسترده و تهاجمی دشمن علیه مواضع دولتی، نوعی تهدید مکرر است. ایجاد یک مانع ملموس در برابر انواع مختلف تهدیدات ایجاد شده در تمام سطوح تحلیل و تشریح امنیتی می تواند به عنوان یک تهدید مورد به مورد تلقی شود. تصرف استان ها و ایجاد حکومت موازی با دولت مرکزی خطر کم و بعید وقوع و استفاده از سلاح های غیر متعارف و کشنده است که احتمال وقوع آن پایین است.
در بحث شاخص های کلان تهدید می توان از نوع تهدید به عنوان «گونه شناسی تهدید از نظر ابعاد، جنسیت، سطح جغرافیایی» یاد کرد. اندازه تهدید «قدرت و توانایی عامل مستقیم قدرت در مقیاس پنجگانه»، دامنه تهدید «میزان وسعت تهدید»، زمانبندی تهدید «اثر تهدید و دوره بازیابی آن»، عمق تهدید «میزان و موقعیت منافع تهدید کننده و در معرض تهدید»، تکرار تهدید «میزان احتمال تکرار و تداوم آن»، میزان تهدید، «تعداد منافع در معرض تهدید و تهدید»، محل تهدید، “فاصله و نزدیکی عامل تهدید کننده” عواملی هستند که درک بهتر تهدید را تسهیل می کنند. وسعت، مکان، تکرار تهدیدات، به عبارت دیگر، در صورت وجود، حتی در نحوه انتخاب کلمات مشکل امنیتی، مشکل امنیتی، مشکل امنیتی، معضل امنیتی، خطر امنیتی، بحث امنیتی، بحران امنیتی، ارزیابی دقیقی انجام نشده است. ، نهادهای مسئول و نهادهای سیاست امنیتی سردرگم و اشتباه بودند. حتی از اظهارات آنها نمی توان فهمید که امنیت در افغانستان آسیب دیده است؟ مشکل امنیتی، مشکل امنیتی، مشکل امنیتی، معضل امنیتی، خطر امنیتی، بحث امنیتی یا بالاخره بحران امنیتی؟ بنابراین، بهتر است با هر یک از آنها به طور جداگانه برخورد شود تا ماهیت وظیفه امنیتی فعلی افغانستان مشخص شود. چون ما هنوز نمی دانیم که افغانستان با کدام نوع مواجه است؟
مشکل امنیتی: رویدادهایی که هیچ ارتباط روشن و مستقیمی با ملاحظات امنیتی کنشگر ندارند و اولین نمود عینی یک پدیده (در مرحله توسعه) هستند.
موضوع امنیتی: مواردی که با هزینه کم انجام می شود و وضعیت به حالت عادی برمی گردد که از آنجا موضوع ذکر شده است.
موضوع امنیتی: چیزهایی که برای بازگشت به حالت عادی نیاز به هزینه بالایی دارند.
موضوع امنیتی: رویدادهایی که با تدابیر متعارف قابل مدیریت نیستند و مستلزم اصلاح چارچوب قانونی یا سیاست های مرسوم کنشگر هستند.
خطر امنیتی: پدیده هایی که غالب گفتمان با علائم رفتاری و مقدار کمی تعارض است.
بحث امنیتی: پدیدههایی که شایعه گفتار با علائم رفتاری زیاد و ایجاد تعارض کمی دارند.
بحران امنیتی: پدیدههایی که غلبه گفتار، علائم رفتاری و ایجاد تعارض دارند.
بنابراین، با توجه به شدت تهدید و نیروی بالقوه ای که بر امنیت افغانستان دارد، می توان گفت که وظیفه امنیتی فعلی در افغانستان یک بحران امنیتی است که ماهیت آن به گونه ای است که نحوه برخورد بازیگر با تهدیدات. در هر موقعیتی با استراتژی آن بازیگر سازگار است. یعنی ابعاد و گستره این برنامه ریزی در بحران امنیتی افغانستان به گونه ای است که بازیگران متعدد با منافع متضاد و ایجاد چالش های متعدد و ایجاد ابهام در فضای امنیتی تلاش می کنند تا عمق و دامنه بحران در کشور را مستقیم تر نشان دهند. و از طریق این بحران عملی شود.
چالش های منطقه ای اشکال جدیدی از تهدیدها را برای انتقام گرفتن و حفظ منافع خود ایجاد می کند. از ماهیت این تهدید امنیتی بیشتر می توان دریافت که سطوح مختلف بازی های امنیتی در قالب کمپین های مختلف و در سطح بازیگران مختلف از همسایگان گرفته تا کشورهای منطقه و جهان در این بازی شرکت می کنند. چگونه می توان بدون توجه به عامل جغرافیایی این بحران امنیتی را حل کرد و کمپین های امنیتی و تعاملات امنیتی در سطح منطقه را با خوش بینی تحلیل کرد و نتیجه گیری های آن را راهی برای برون رفت از شرایط کنونی دانست؟