چرا در تاریخ ایران نامی از کوروش نیست
عصر ایران; رضا شاهملکی* – کوروش شناختهشدهترین شخصیت تاریخی ایران است و خوانندگان میتوانند داستان پر از داستان او را در کتابهای معتبر تاریخی که برخی از آنها در یادداشت کمکی آقای علیرضا جلیلیان و در سایت عصر ایران منتشر شده است، مطالعه کنند.
حتماً خوانندگان اینجا و آنجا و از زبان این و آن و هر از گاهی اتهامات بی پایه ای را که دشمنان ملت ایران به کورورش هخامنشی می زنند شنیده اند. سخنان ناشایستی که از زبان افراد، گروه ها و رسانه ها و برخی از روشنفکران ناخوانده تاریخ داخلی که گاه به عنوان استاد در دانشگاه های این کشور می نشینند و یا در نهادها و سازمان هایی که از اهالی این نظر وجوه دریافت می کنند حضور دارند. عرصه تاریخ نیاز به تخصص لازم دارد، این اظهارات مغرضانه تکرار می شود و دشمنان هویت ایرانی آب بر آسیا می ریزند. در این یادداشت با توجه به اهمیت جایگاه کوروش در تاریخ جهان، برخی از این ابهامات آلوده به خصومت یا جهل و البته پرسشهای مطرح شده در مقاله آقای جلیلیان پاسخی یافته است.
****************
کوروش کوروش (حدود 558-530 پیش از میلاد) بنیانگذار جهانشاهی (امپراتوری) هخامنشی و مشهورترین پادشاه تاریخ ایران و شرق است. او همیشه به ویژه در میان غربی ها به عنوان نمونه ای از حکومت های آرمان خواه و سخاوتمند شناخته شده است و تقریباً هر منبع باستانی از یونانی گرفته تا عبری و بابلی و … نام او را برای عدالت و سهم نیک آورده است.
در هزار سال گذشته، در میان مورخان مسلمان، او را پادشاهی با تلاش، مصمم و شرافت میدانستند. مردی که «غیر از محبت و ستایش دوستان و هموطنانش… افسانه ای در مورد او به پاس تلاش او متولد شد»، چنان زندگی درخشانی داشت که مفهوم «عدالت» برای حاکم زاییده اوست و اقدامات او
کوروش شاه و البته قبل از آن مرد بزرگی بود (اگرچه هرگز ادعای بزرگی نداشت و به خود چنین عنوانی داده بود، بلکه عبرانیان، یونانیان، رومیان و حتی دشمنانش او را بزرگ می خواندند) اکنون برخی از هموطنانش هستند. سعی در دروغ گفتن و تحریف چهره آرمانی آن و البته تخریب آن دارند تا سکه گرانبهای هویت ایرانی از رونق بیفتد و شمع هویت ایرانی کم رنگ شود.
در این میان نباید از تقلید کورکورانه برخی روشنفکران غافل داخلی غافل شد که به نام نفی گذشته گرایی و مدرنیته، به تمسخر و بدون هیچ بهره ای از مستندات و آگاهی تاریخی با هر آنچه که نام ایران و ایران دارد، می پردازند. گذشته باشکوه آن رو در رو ایستاده است.
حالا که تشیع و ایرانیت دو بال ماندگار هویت ایرانی هستند. به گفته «مایکل استنفورد» – فیلسوف تاریخ انگلیسی – تاریخ را با تقویم اشتباه می گیرند، حتی گاهی برخی سخنان حکیمانه منسوب به کوروش را به سخره می گیرند و در ردیف جعلیات قرار می دهند.
مطمئناً ممکن است اینطور باشد و وقتی نام کسی بزرگ می شود از کلمات برای تأثیرگذاری بیشتر استفاده می شود (این روزها نمونه هایی وجود دارد). اما مشکل اینجاست که بیش از دو هزار سال پیش یک سرباز یونانی/آتنی به نام گزنفون این کلمات را در کتاب معروف «نام کوروش» آورده و در اثر خود کوروش را نمونه ای از پادشاهی ایده آل و خوش خلق و حکومت می داند.
کوروش در تمام تواریخ و نوشته ها حتی توسط دشمنانش مورد ستایش قرار گرفته است. علت این امر را باید در رفتار انسانی او و به قول گیرشمن دیدگاه های گسترده او دانست (تاریخ ایران ص 174) و در رفتار انسانی او 25 قرن قبل از عصر جدید، زمانی که سازمان ملل و حمایت سازمانها و یونیسف و… وارد این عرصه شدهاند و اخلاق و بشردوستی هنوز یک بازیچه است، در آن شکی نیست و هرکسی که خلاف آن را ادعا میکند باید ادعای محکمی داشته باشد. ظاهراً مخالفان جز اتهاماتی که صرفاً حرف و جعلی است، هیچ سندی در این زمینه ارائه نکرده اند.
ما به برخی از سوالات جدید و تکراری درباره کوروش پاسخ می دهیم:
1. آیا ایران تاریخ خودش را ندارد؟ چرا یونانیان باید داستان کوروش را بنویسند؟
البته جهانشاهی مورخان، دانشمندان و دانشگاه های زیادی به وسعت ایران باستان داشت. نمی توان بیش از هزار سال نیمی از جهان را بدون داشتن مورخ و تاریخ مکتوب اداره کرد. اما دو هزار سال گذشته را فراموش نکنیم! چه کسی می تواند چهار مورخ مصر باستان را نام برد؟ و چین باستان؟ از هند می بینیم که این فقط مختص ایران نیست. ما کتاب های صد سال پیش داریم که اسم کتاب موجود است اما خود کتاب گم شده است! فقط یونانیان به کوروش توجه نکردند. منابع بابلی- عبری نیز به آن اشاره کرده اند. در این میان از باستان شناسی، اوستایی، زبان شناسی و … نیز کمک می آوریم. همچنین نام کوروش تنها در منابع یونانی نیست، نام او در منابع مهم ملل دیگر نیز باقی مانده است و پس از اسلام نیز مورخان بزرگ ایرانی بارها نام او را ذکر کرده اند که برای پرهیز از بحث طولانی از آن می گذریم.
2. چرا نام کوروش در تقویم ها ثبت نشده است؟
خلاصه اگر بخواهم بگویم غفلت ماست! اما به طور نمادین هفت آبان، روز فتح بابل توسط ارتش ایران، به عنوان روز کوروش جشن گرفته می شود. ثبت نشدن در تقویم از عظمت کوروش نمی کاهد.
3. چرا حافظ و سعدی هرگز در اشعار خود از کوروش یاد نکرده اند؟
چون حافظ و سعدی مورخ نیستند. آنها نه تنها از کوروش، بلکه از داریوش، مهرداد و انوشیروان نیز یادی نکردند. آیا این به معنای نبود چنین شخصیت هایی است؟ ما از مورخان و منابع و الواح و کتیبه ها دست برداشته ایم و خواهیم دید که چرا دو شاعر نامی از کوروش یاد نکرده اند. شاعر مورخ نیست. یاد و خاطره هخامنشیان همیشه باقی مانده است، اما اقدامات آنها در تاریخ در طول قرن ها به فراموشی سپرده شده است تا اینکه عصر جدید و کاوش های باستان شناسی، خوشنویسی و زبان شناسی و گشودن گره کتیبه ها و الواح. نام های اساطیری پادشاهان هخامنشی در ادبیات ایران تکرار می شود و ببینید حافظ یا شاعران دیگر چند بار از کی خسرو و … نام های اساطیری پادشاهان ایران باستان چیست؟ در دیوان اشعار از کامبوجا خبری نیست، اما نام های بهرام گور و نوشیروان زیاد است. آیا این بدان معناست که کامبوج تاریخ ندارد؟
4. چرا فردوسی که شاهنامه اش پر از نام شاهان و شخصیت های تاریخی/اسطوره ای است، در یک بیت از کوروش یاد نکرده است؟
ما متونی را که منبع آثار فردوسی و نامه های خدا از قدیم الایام بوده است – که می دانیم از آن زمان نسخه های زیادی باقی مانده است – ندیده ایم و چه کسی می تواند وانمود کند که نام کوروش در آنها نیامده است. ?
شاهنامهشناس معروف، پروفسور جلال خالقی مطلق به وضوح به شباهتهای شخصیتهای تاریخی کوروش و کی خسرو در شاهنامه اشاره میکند (به مقاله او در مورد کی خسرو و کوروش مراجعه کنید).
از مباحث بسیار تخصصی منابع کاری فردوسی نیز می گذریم که فضای دیگری را برای پلان می طلبد. برای اشاره ای کوتاه، در سال 346 هجری قمری، زمانی که ابومنصور عبدالرزاق، فرمانده و صاحب نام معروف عصر سامانی، روحانیون زرتشتی را گرد هم آورد تا کتاب شاهنامه ابومنصوری را بر اساس منابع موجود پهلوی تنظیم کنند، خط میخی به فراموشی سپرده شده بود. قرن ها و خاطره هخامنشیان.
این شاهنامه ابومنصوری منبع اصلی اثر فردوسی است که بر اساس منابع پهلوی نیز نوشته شده است. منابعی که برخی از آنها پس از اسلام به عربی ترجمه شد و برخی از آنها هنوز به زبان پهلوی در دست موبدان زرتشتی بود.
در این منابع البته از هخامنشیان خبری نبود، زیرا در زمان سلوکیان و تقریباً 500 سال حکومت اشکانیان (که از شرق ایران بودند) آثار هخامنشی به فراموشی سپرده شد. در زمان فردوسی بسیاری از ایرانیان هخامنشیان را همان کایان می دانستند. اما مورخان و دانشمندانی که از منابع یهودی و یونانی استفاده کرده اند، کوروش را می شناختند.
پس در کتاب حمزه اصفهانی و اطهارالباقیه بیرونی و … نام و یاد کوروش را داریم، البته با دگرگونی و تغییر. در این میان می توانید به مقاله زنده یاد استاد سابق پاریس با عنوان «کوروش در سنت های ملی» مراجعه کنید که به خوبی نشان دهنده آگاهی اهالی تاریخ و فرهنگ نسبت به کوروش است.
5. چرا نام کوروش قبل از سلطنت پهلوی بر فرزندان ایرانی گذاشته نمی شد و آیا نامش ناشناخته بود؟
ابتدا باید بگویم که شناخت کوروش و تاریخ باستانی ما از دوران قاجار شروع شد و این که پهلوی ها را از تاریخ خارج کرده اند درست نیست. رمزگشایی از متون مقدس و زبان های باستانی، لوح ها و کتیبه ها در حدود سال 1240 میلادی آغاز شد. ثانیاً نام «فروتیش» و «خشیارشا» به کودکان ایرانی داده نمی شد. «ارد» و «اردوان» هم. و…
با این تحلیل نه تنها کوروش، بلکه کل حکومت مادها، هخامنشیان، اشکانیان و… ساختگی و دروغ است!
6. چرا کوروش بارها از خدای بابلی «مردوک» در استوانه خود یاد کرده است؟ مگر او یکتاپرست نبود؟
قضاوت قطعی در مورد آیین و آیینی که کوروش بر آن بنا شده است دشوار است. زرتشتی هخامنشیان هنوز ثابت نشده است. «امیل بنونیست» در تحقیق خود با عنوان «دین ایرانی» به این نکته اشاره میکند که در معروفترین کتیبههای هخامنشی متعلق به داریوش و خشایارشا خبری از دین زرتشتی و دین زرتشتی نیست. اگرچه نام اهورا مزدا مشخص است. (دین ایرانی/ص 20)
به نظر می رسد آیین هخامنشی با آیین ایرانی مزدیسنا همخوانی داشته باشد. زنده یاد استاد شاپور شهبازی در کتاب «کوروش کبیر» دلایل مستندی برای این امر ارائه می کند. از این رو کوروش پیرو آیین های ایرانی بوده است و علاوه بر اینکه شواهد فراوانی از جمله تصویر معروف «انسان بالدار» یعنی «فر کیانی» کوروش در دست داریم، شواهد چندانی از تأثیر آن در دست نیست. ادیان بابلی در ایران در آن زمان.
بنابراین تمجید کوروش از مردوک تنها ناشی از عدم تعصب مذهبی اوست که هم از سوی دوستان و هم از سوی دشمنانش پذیرفته شده است. فقط از تحمل کوروش نشات می گیرد و به جای آسیب رساندن به او چیزی به او اضافه می کند.
داریوش نیز در سندی به جای اهورامزدا از بل خدای بابلی یاد می کند و مشخص است که داریوش بل را نمی پرستیده است. در این زمینه می توانید به گفتگوی نویسنده با دکتر شهرام جلیلیان در این سایت مراجعه کنید.
«کولمن هوار» فرانسوی تصریح میکند: «کوروش هم افکار سیاسی و هم مذهبی داشت. بابلیها و آشوریها نمیتوانستند از فکر بتپرستی دست بردارند و خدایان ملتهای شکست خورده را دزدیدند… کوروش بهجای دزدیدن این مجسمهها آنها را به مردمی که به آنها وابسته بودند بازگرداند. این ایده مبتکرانه تسخیر قدرت، بابل را تحکیم می کند.”
7. از کجا بفهمیم کوروش به قول خودشان واقعا مرد بزرگی بوده است؟
تمام تواریخ مکتوب برجای مانده از زندگی کوروش را نه ایرانیان و دوستان و نزدیکان او، بلکه غیرایرانیانی چون یونانی ها و بابلی ها و غیره نوشته اند. فرمان او را اطاعت کرد.
به یاد داشته باشید که ما از زمانی صحبت می کنیم که پادشاهان در کتیبه های خود بیشتر به ویرانی و کشتار و خونریزی افتخار می کردند و اصول اخلاقی امروزی که اعمال انسان را با آن نقد و ارزیابی می کنیم متفاوت و گاه بی معنی بود. دلیل عظمت کوروش همین است.
دکتر زرین کوب در عین حال به این موضوع اشاره می کند: «تمام جهان باستان او را مردی خارق العاده و بی نظیر می دانستند» (تاریخ مردم ایران، ص 130).
یونانیها که دشمن سنتی ایرانیها بودند، او را مسیح میدانستند و فقط کافی است به نمایشنامه «آیشلوس» نگاهی بیندازیم تا ببینیم چگونه او بهعنوان یک حاکم ایدهآل به تصویر کشیده شده است.
قبلاً گفتیم که انسانیت و جوانمردی کوروش در تمام تاریخ جهان تا آن زمان بی نظیر بوده است. مورخ مشهور روسی «دیکونوف» نیز معتقد است که کوروش نه تنها در دنیای جدید شهرت داشته، بلکه «در میان هم عصران خود نیز تأثیر بسیار عمیقی بر جای گذاشته است» (تاریخ ایران باستان، ص 89).
افلاطون در کتاب قوانین تصویری ایده آل از پادشاهی کوروش ترسیم می کند. گزنفون می گوید که «مردم به میل خود کوروش را فرمان می دادند».
«دیودور سیکولوس» مورخ معاصر ژولیوس سزار، کوروش را «روح پاک و انسان دوست» خواند و هرودوت از کوروش صفاتی چون: جنگجو، جنگجو، فروتن و آزاده معرفی می کند. (کتاب تواریخ) و البته بسیاری از علما و نیز مرحوم علامه طباطبایی با نظر مولانا ابوالکلام آزاد در مورد قرائت کوروش به عنوان «ذوالقرنین» در قرآن کریم موافق هستند.
«فلوگل» متفکر بزرگ آلمانی، «جورج راولینسون» خاورشناس انگلیسی، «ادوارد میر» مورخ آلمانی، «ویل دورانت» آمریکایی، «رومن گیرشمن» فرانسوی و… هر کدام به شیوه خود و به شیوه خود. زبان و اندیشه در آثار معروف خود کوروش ایرانی ستوده شده و نامش بزرگ و حکیم است.
———————————————
کپشن:
1. ثبت یونانی نام کوروش همین است و کوروش نیست. در بیشتر منابع ایلامی از او به همین صورت یاد شده است (کیروش). از منظر آوانویسی خطوط کهن، کوروراش صحیح تر به نظر می رسد.
2. همانطور که از لوح نمی بینید، پادشاه بابل آمده است
3. کورش بزرگ / علیرضا شاپور شهبازی ص395
4. به یاد داشته باشید که سال 2018 است و ما در مورد استانداردهای اخلاقی 25 قرن پیش صحبت می کنیم.
5. رجوع کنید به علیرضا شاپور شهبازی، فوق، ص. 345
6. روی دروازه کاخ کوروش در پاسارگاد.
7. ایران و تمدن ایران / کلمان هوار ص 50
8. فقط متن استوانه اش را با سنگ نگاره هایی مثل «عاشور بنی پال» مقایسه کنید که در آن با افتخار از کشتار و نابودی تمدن عیلام صحبت می کند.
9. تراژدی یونانی
11. زرین کوب می نویسد: بر خلاف فاتحانی چون اسکندر و ناپلئون… هر بار که حریفی را به زمین می زد، مانند شوالیه دست دراز می کرد و حریف افتاده را برمی داشت (تاریخ مردم ایران، ص 131).
11. افلاطون/ قوانین/ کتاب سوم
12. نامه ای از گزنفون/کوروش (سازند کوروش) ص17
13. کوروش کبیر/ پروفسور شهبازی، ص388
14. نگاهی به کتاب کوروش کبیر ذوالقرنین / ترجمه استاد پاریسی تاریخ باستان.
———————–
* دکترای تاریخ / مورخ
به گزارش فوریت کوروش کبیر بزرگترین پادشاه ایران باستان است. شاید امروز هیچ کس در این پیشنهاد شک نداشته باشد. اما بررسی تاریخ ایران نشان می دهد که آوازه این پادشاه بزرگ در میان ایرانیان آرام آرام افزایش یافت. در واقع پس از پایان ایران باستان و حمله اعراب، شهرت کوروش کبیر آرام آرام به فراموشی سپرده شد تا پس از مشروطیت و با ترجمه کتیبههای میخی و کاوش باستان شناسان و شناخت ایرانیان با مورخانی چون هرودوت. نام او در میان ایرانیان مشهور است.
بی اهمیت بودن نام کوروش در میان آثار تاریخی و ادبی پارسی، برخی را به این فکر انداخته که پادشاهی به نام کوروش وجود نداشته است که بی ملاحظه و نادرست است. اگرچه زمانی نام کوروش کبیر برای ایرانیان شناخته شده نبود، اما اکثر اقوام مهم خاورمیانه و اروپا او را می شناختند. اروپایی ها نام این پادشاه ایرانی را به خاطر داستان هرودوت می دانستند که بخشی از آن به زندگی کوروش می پردازد. بابلی ها و قبایل سامی بین النهرین به دلیل نوشته های کاهنان معابد مردوک از آن مطلع بودند. یهودیان و مسیحیان نام و شهرت او را به خاطر کتاب مقدس (عهد عتیق) در مورد کوروش و عشق او به یهودیان می دانستند. بنابراین می توان گفت تقریباً اکثر اقوام از پادشاه بزرگ ایران و هخامنشیان اطلاع داشتند و به همین دلیل در وجود او تردیدی نیست. تنها مشکل این است که چرا در آثار ادبی و تاریخی فارسی از او خبری نیست؟
نام کوروش در آثار تاریخی نیامده است؟
به نظر می رسد این ادعا که نام کوروش در آثار تاریخی فارسی و عربی نیامده است صحت نداشته باشد. اگرچه نام کوروش در آثار ادبی و تاریخی به اندازه اردشیر بابکان، خسرو انوشیروان، خسروپرویز و شاپور نیامده است، اما این که نام او در اسناد تاریخی و آثار علمی اصلاً ذکر نشده است، صحت ندارد.
در تاریخ طبری که یکی از قدیمی ترین تواریخ اسلامی است، نام کوروش آمده است. در جلد دوم (صفحه 452) این کتاب آمده است که کوروش بنی اسرائیل را از اسارت پادشاه بابل نجات داد و به اورشلیم بازگرداند. مسعودی غیر از طبری از کوروش نیز یاد کرده است. همچنین ابوریحان بیرونی در «اشارالباقیه» از کوروش یاد می کند. او معتقد است کوروش همان کی خسرو است که نام او در شاهنامه به عنوان یکی از پادشاهان کیانی آمده است. اما برخی دیگر از مورخان بر این باورند که کوروش کی خسرو نیست بلکه بهمن پادشاه معروف کیان و پسر اسفندیار است. حمزه اصفهانی یکی از این مورخان است که چنین نظری دارد.
دکتر نجف زاده اتابکی فهرستی از منابع ایرانی و اسلامی تهیه کرده است که در آن از کوروش کبیر نام برده شده است. این لیست به شرح زیر است:
طبری، تاریخ طبری، ج 1، صص. 407 و 386 و…: کرش
ابوریحان بیرونی، اطهارالباقیه، ج 1، ص 138. 1، ص. 152، 130: کورش
بلعمی، تلخما و ترجمه طبری تاریخ، جلد 1، ص 656، 677، 648: کرش، کورش، کورش عشقویرش.
مسعودی، مروج الذهب، ص 138. 99: کورس
حمزه اصفهانی، تاریخ اهل سنت ملوک الارض، ص32: کرس
یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 138. 101: کورس
ابن خلدون، اخبار فی العلم العرب، ج 1، ص 138. 2، ص. 108: کوروش و کیرش
ابن عبری، تاریخ خضرت الادوال، ص36: کورش فارسی
ابن مسمویه، تجارب همه ملل، صص. 80-81: کورش
ابن بلخی، فارسنامه، ص53: کرش
ابن اثیر، تاریخ الکمال، ج 1، ص 138. 115 و… : کرش
حمدالله مستوفی، نزهت القلوب، ص 138. 17: کوشک
حمدالله مستوفی، منتخب داستان، ص. 98: کوروش
خند میر، تاریخ حبیب السیر، ج 1، ص 138. 1، ص. 136، 1999: کورش
میرخواند، روضه الصفا، ج 1، ص 138. 87: کورش
زرکوب شیرازی، شیرازنامه، ص 67: کورش
سراج، طبقات ناصری، ج 1، ص 138. 41: کیرش
عبداللطیف قزوینی، لب التواریخ، ص 138. 41: کورش
چرا نام کوروش در ادبیات کهن پارسی پررنگ نیست؟
با وجود اینکه معلوم است نام کوروش کبیر در آثار تاریخی فارسی و عربی آمده است، اما چرا نام این پادشاه بزرگ به اندازه نام انوشیروان و خسرو پرویز یا حتی داریوش معروف نیست و در موارد مهم ذکر نشده است. آثار حماسی مانند شاهنامه؟ به نظر می رسد دلیل آن باید در «تغییر زبان» ایرانیان پس از حمله اعراب باشد. بیشتر آثار تاریخی و مذهبی ایرانیان باستان به زبان هایی مانند فارسی پهلوی، اوستایی و یا زبان هایی مانند سغدی نوشته شده است. اما پس از ورود اسلام به ایران، این زبان ها نبودند، بلکه فارسی دری که زبان مردم شرق ایران بود، زبان رسمی ایرانیان شد. همه اهالی خراسان بزرگ با آثار مذهبی و تاریخی پهلوی و سغدی آشنا نبودند و قادر به خواندن متون این زبان ها نبودند، از این رو بخشی از تاریخ ایران و شاهان ما را نادیده گرفتند. دقیقاً به همین دلیل است که برخی از نامها در شاهنامه اشتباه است و حکیم طوس برخی از پادشاهان بزرگ هخامنشی را نادیده میگیرد یا نام آنها را نادرست به کار میبرد.
این خلأ در بیشتر آثار ادبی فارسی وجود دارد. سعدی، نظامی و حافظ نام کوروش را نمیشناختند یا شاید او را از طریق نامهای شاهنامههایی چون بهمن و کیخسرو میشناختند. پس از آغاز دوران قاجار و آشنایی ایرانیان با کاوشهای باستانشناسان و آغاز احیای ترجمه، پیوند مجدد ایرانیان با کوروش است. حسین قلی میرزا سالور عمادالسلطنه یکی از دانشمندان و سیاستمداران قاجار است که با آثار مورخان یونانی از جمله هرودوت و گزنفون آشنا شد و نام کوروش را برای اولین بار در عصر جدید در قالب «کوروش» به کار برد.
با آشنایی روشنفکران مشروطه با ایران باستان و حس روزافزون قدمت در اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی، نام کوروش بیش از گذشته به کار می رود و کم کم به اسطوره تبدیل می شود.