چرا در قرآن سخنی از برف نیامده
قرآن کتاب هدایت است و هر چه کمک کند در این کتاب آسمانی آمده است و روش بیان مطالب آن رجوع به اصول و کلیات آنها و کمتر بیان فروع و جزئیات است که شاید دلیل آن باشد. برای گسترش آن فراتر از تصور موضوعات و تصمیمات باید جزئی باشد. [1]
در قرآن و سایر منابع اسلامی به طبیعت و مظاهر آن و موجودات مختلف توجه فراوان شده و از آنها به عنوان نعمت ها و نشانه های خداوند یگانه و عظمت و قدرت او یاد شده است. زیرا یکی از راه های شناخت خداوند توجه به آفریده ها و آثار خداوند است، به همین دلیل مواردی که برای مردم مشهود است در قرآن ذکر شده است که به خلقت آنها توجه شود. [2]
پس اگر اسم چیزی در قرآن نیامده، اشکال عجیبی نیست; زیرا غیر از نام برف چیزهای بسیار دیگری نیز هست که در قرآن نیامده است. به عنوان مثال، روی میوه؛ مانند پرتقال یا لیمو یا موز یا روی مواد. مثل نفت و بنزین و خیلی چیزهای دیگر در قرآن مطلبی وجود ندارد. بنابراین این سوال برای هر یک از آنها وجود خواهد داشت. بدیهی است که این عیب برای قرآن نخواهد بود. چون قرآن کتاب دایره المعارفی نیست، اسم همه چیز را در آنجا می توان یافت. وقتی می گوییم قرآن یک کتاب کامل است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی نیاز دارد در قرآن بیان شده است.
معنی کامل بودن قرآن
ما مسلمانان معتقدیم که قرآن کامل است، اما این بدان معنا نیست که انتظار داریم قرآن همه مشکلات را حل کند.
اگرچه تحلیل های فراوانی از سوی علما در مورد کامل بودن قرآن ارائه شده است، اما عمدتاً کامل بودن را مطابق با اهداف دین دانسته اند [3] و کامل بودن قرآن را امری اضافی و نسبی می دانند.
قرآن کریم کتاب پند و اندرز برای عموم مردم است و کاری جز این ندارد. البته همه آن چیزهایی که به جهت گیری برمی گردد. آموزه های اصیل مربوط به مبدأ و معاد، اخلاق نیکو، احکام الهی، داستان ها و مواعظی که مردم در تبدیل شدن و راه یافتن به آن ها نیاز دارند، در قرآن وجود دارد. [4] دین آمده است تا چیزهایی را برای مردم فراهم کند که مردم با پای خود به آن دست پیدا نمی کنند. اساساً قرآن کریم و نیز دین، شأن دخالت در امور مربوط به کشفیات بشری را ندارند; زیرا خداوند به انسان عقل و اندیشه داده است. [5] یقیناً هدف دین از کار انداختن استعدادهای انسان نیست; برای ایجاد حواس انسان، عقل و تجربه باید بیهوده باشد. [6] قرآن کریم برنامه خود را بر اساس معرفت خدا قرار داد و اعتقاد به یگانگی خداوند را به عنوان اولین پایه دین و پس از شناخت خداوند، معاد شناسی (اعتقاد به روز رستاخیز که در آن ثواب و کیفر است. اعمال خوب و بد انسان داده می شود. زیرا ثواب اعمال خوب و بد بدون اطلاع – اطاعت و نافرمانی، خوب و بد – با وحی و نبوت صورت نمی گیرد. و آن را اصل دیگر قرار داد و لذا اعتقاد به وحدانیت خدا، اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد را از اصول دین اسلام دانست.
پس از آن، اصول اخلاق حسنه و صفات پسندیده را که در خور سه اصل است که یک فرد با ایمان واقع بین باید داشته باشد و به آنها نسبت دهد و سپس احکام عملی که در واقع سعادت واقعی را حفظ می کند و ایجاد و پرورش می دهد، بیان کرد. فراتر از آن عامل رشد و توسعه باورها و اصول اساسی است که تثبیت و بیان شده است. اخلاق خوب همیشه با یک سری اعمال و اعمال درست زنده می ماند. همانطور که اخلاق حسنه در برابر عقاید اصلی نیز همین وضعیت را دارد. مثلاً کسی که جز تکبر و غرور و خودپسندی و از خود راضی نمی داند، نباید توقع ایمان به خدا و تسلیم در برابر حجت خدا را داشته باشد و کسی که یک عمر معنای عدالت و انصاف و رحمت و شفقت را نفهمیده است. تا روز قیامت نمی تواند ایمان داشته باشد و پاسخگو باشد. [7]
قرآن کریم هدف کامل انسان را در بر می گیرد و آن را به کامل ترین وجه بیان می کند; زیرا هدف بشریت که با واقع گرایی خلق شده است، جهان بینی کامل است که مستلزم اعمال اصول اخلاقی و قوانین عملی خود است و قرآن کریم تبیین کامل این هدف را بر عهده دارد. خداوند متعال در وصف او می فرماید: «یهود الی الحق و الی صراط» [8]; قرآن کریم به حق (در ایمان) و به صراط مستقیم (در عمل) هدایت می کند. [9]
آیت الله مکارم شیرازی نیز معتقد است: در حالی که قرآن کتاب تربیت و رشد انسان است که برای تکامل فرد و جامعه در تمام ابعاد معنوی و مادی نازل شده است، کامل بودن یعنی; این تنها چیزی است که برای پیمودن این مسیر لازم است، نه اینکه قرآن یک دایره المعارف بزرگ است که تمام جزئیات ریاضی، جغرافیا، شیمی، فیزیک، گیاه شناسی و غیره را در بر می گیرد. [ده]
با توجه به مطالب فوق می توان نتیجه گرفت که کامل بودن قرآن به این معناست که همه چیزهایی که مربوط به هدایت انسان است در قرآن ذکر شده است و اگر چیزی ذکر نشده باشد، ایراد از قرآن نیست.
احترام به زبان و فرهنگ عربی
قرآن در موعظه خود به گونه ای صحبت می کرد که برای آنها قابل درک باشد زیرا مخاطبان اصلی آن اعراب بودند. با اندکی دقت در مصادیق قرآن متوجه می شویم که خداوند از کلماتی استفاده کرده که برای اعراب قابل فهم است و آنها را اشتباه نمی گیرد. مثلاً در قرآن از میوه هایی مانند انجیر، زیتون و خرما نام برده شده است که به آنها معروف است، اما میوه های خاصی; مانند آناناس و موز که برایشان ناآشنا بود ذکر نشد. به عبارت دیگر، قرآن در کلام خود به سطح فکری و فرهنگی مخاطبان خود احترام گذاشته است، [11] دقیقاً مانند این است که می گوید; چرا قرآن به زبان عربی نازل شده است نه به زبان های دیگر؟ برای برف هم می تواند همینطور باشد.
البته منظور ما این نبود که قرآن متأثر از فرهنگ عربی است [12]، بلکه فقط می خواستیم بگوییم که از آنجایی که قرآن به زبان عربی نازل شده است، باید از کلمات این زبان برای بیان محتوای خود استفاده کند. تعالیم الهی است و باید طوری صحبت کند که مخاطب شما را سردرگم نکند. با ذکر مثالی به پایان میرسانیم: اگر میخواهید حرف مهمی به کودک بزنید، باید از زبان فرزند او استفاده کنید تا او حرف شما را بفهمد. در عین حال – اگر راستگو باشید – او را با دروغ و توهمات کودکانه سرگرم نمی کنید. پس حرف شما نه دروغ بود و نه حرف علمی که برای این بچه قابل درک نباشد.
[1] برای اطلاعات بیشتر؛ ر.ک: ولایت و دین، مقالاتی در اندیشه سیاسی اسلام; استاد مهدی هادوی تهرانی، ص. 47-57.
[2] برگرفته از سؤال 1152 (سایت: 1246).
[3] بنابراین وقتی گفته می شود دین مبین اسلام جهانی است، به این معنا نیست که همه سؤالات نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان، چه در سطح سؤالات کلان و کلی و چه در زمینه مشکلات خاص و بعضاً به وسیله دین بیان می شود، ولی مقصود این است که دین با هدف و رسالت خود سازگار است; يعنى جهت انسان به سوى كمال واقعى و كلى خود از بيان هيچ مطلبى باز نمى ماند.
اما باید توجه داشت که دو نوع هدف و رسالت برای دین ممکن است:
آ. هدف و مأموریت دائمی و پایدار (هدف اصلی). که به هیچ دوره تاریخی و منطقه جغرافیایی اختصاص ندارد.
جهت دهی به عقل و حواس (یعنی روشن کردن مسیر معرفت حسی و عقلی) و تکمیل معارف بشری (یعنی تبیین آفاق حقیقت که از دسترس عقل و معنا برای انسان خارج است) دو هدف است که این قسمت عبارت است از: را شامل می شود و بشریت همچنان در این دو حوزه به دین نیاز دارد.
ب هدف و مأموریت متناوب و ناپایدار (هدف ثانویه). مثلاً ارائه راه حل های خاص متناسب با شرایط زمانی و مکانی خاص و بیان مسائل علمی و فکری معین در یک دوره خاص و برای افراد خاص در شرایط خاص.
بدیهی است که با تغییر شرایط، زمان و مکان، راه حل های ارائه شده توسط دین دیگر کارساز نخواهد بود و از آنجایی که از اهداف ثابت و دائمی محسوب نمی شود، نباید بر این راه حل اصرار کرد. دین نیامده و عقل و اندیشه بشری را می بندد و رسالت دین این نیست که وحی را به جای عقل بگذارد، بلکه رسالت وحی اولاً این است که: راه معرفت عقلی و تجربی را روشن کند و ثانیاً: تا افق های حقیقت را که از دسترس عقل و عقل خارج است بگشاید تا آن را برای انسان روشن کند. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، «درک و کمال دین»، صص. 16-17.
پس در اهداف پایدار باید به سراغ دین رفت و در اهداف ناپایدار به سراغ عقل و عقل.
اما سازوکار خاصی که در نظام تشریعی اسلام وجود دارد و می توان از طریق آن دو مقوله ثابت و متغیر را در دین و زندگی انسان به هم پیوند داد و آنها را در کنار هم قرار داد، عناصر و رکن پنج گانه است که عبارتند از: 1. تصمیمات اولیه و فرعی. ; 2. تشریع اجتهاد در اسلام; 3. نقش کلیدی عقل در اجتهاد; 4. ضوابط قوانین و مقررات مهم و مهم; 5. مسئولیت ها و اختیارات حاکم اسلامی. توجه: همان، ص. 77-94.
در این راستا توصیه می کنیم مشخصات: نظریه اندیشه مدون در اسلام سوال 900 (سایت: 988) را مطالعه فرمایید.
[4] ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، «المیزان فی تفسیر القرآن»، ج 1، ص 138. 12، ص. 347.
[5] معرفت، محمد هادی، «درک قرآن کریم در ارتباط با علوم و معارف انسانی»، فصلنامه نامه مفید، ش 13، ص 138. 6، ص. 6.
[6] معرفت، محمد هادی، فصلنامه نقد و نظر، جلد 1، صفحات 63-64.
[7] خداوند متعال در مورد پیوند حسنه و اخلاق با عمل می فرماید: «الیا یساد الکلام الطیب و العمال الصالح یاریفه» فاطر، 10 ساله; گفتار خالص (ایمان) به سوی خدا بالا می رود و عمل صحیح آن را بالا می برد، یعنی به عروج ایمان کمک می کند». همچنین در مورد نسبت عقیده و عمل می فرماید: «ثم کان عقیب الذین أصاء السوعی عن کذبوا باآیات الله و کنوا بها یستضون» روم، 10; پس از آن کار بدکاران تمام شد، آیات خدا را تکذیب کردند و به آن خندیدند».
[8] احقاف 30 ساله.
[9] برگرفته از پاسخ، 3212 (سایت: 3938).
[10] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر النشون، ج 1، 1386ق. 11، ص. 361، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش.
[11] ایازی، محمدعلی، کوران و فرهنگ زمان، صفحه 80، انتشارات کتاب مبین.
[12] برای اطلاعات بیشتر مشخصات: وحی و زبان عربی، سؤال 2946 (سایت: 3175).
قرآن کتاب هدایت است و هر چه کمک کند در این کتاب آسمانی آمده است و روش بیان مطالب آن رجوع به اصول و کلیات آنها و کمتر بیان فروع و جزئیات است که شاید دلیل آن باشد. برای گسترش آن فراتر از تصور موضوعات و تصمیمات باید جزئی باشد. [1]
در قرآن و سایر منابع اسلامی به طبیعت و مظاهر آن و موجودات مختلف توجه فراوان شده و از آنها به عنوان نعمت ها و نشانه های خداوند یگانه و عظمت و قدرت او یاد شده است. زیرا یکی از راه های شناخت خداوند توجه به آفریده ها و آثار خداوند است، به همین دلیل مواردی که برای مردم مشهود است در قرآن ذکر شده است که به خلقت آنها توجه شود. [2]
پس اگر اسم چیزی در قرآن نیامده، اشکال عجیبی نیست; زیرا غیر از نام برف چیزهای بسیار دیگری نیز هست که در قرآن نیامده است. به عنوان مثال، روی میوه؛ مانند پرتقال یا لیمو یا موز یا روی مواد. مثل نفت و بنزین و خیلی چیزهای دیگر در قرآن مطلبی وجود ندارد. بنابراین این سوال برای هر یک از آنها وجود خواهد داشت. بدیهی است که این عیب برای قرآن نخواهد بود. چون قرآن کتاب دایره المعارفی نیست، اسم همه چیز را در آنجا می توان یافت. وقتی می گوییم قرآن یک کتاب کامل است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی نیاز دارد در قرآن بیان شده است.
معنی کامل بودن قرآن
ما مسلمانان معتقدیم که قرآن کامل است، اما این بدان معنا نیست که انتظار داریم قرآن همه مشکلات را حل کند.
اگرچه تحلیل های فراوانی از سوی علما در مورد کامل بودن قرآن ارائه شده است، اما عمدتاً کامل بودن را مطابق با اهداف دین دانسته اند [3] و کامل بودن قرآن را امری اضافی و نسبی می دانند.
قرآن کریم کتاب پند و اندرز برای عموم مردم است و کاری جز این ندارد. البته همه آن چیزهایی که به جهت گیری برمی گردد. آموزه های اصیل مربوط به مبدأ و معاد، اخلاق نیکو، احکام الهی، داستان ها و مواعظی که مردم در تبدیل شدن و راه یافتن به آن ها نیاز دارند، در قرآن وجود دارد. [4] دین آمده است تا چیزهایی را برای مردم فراهم کند که مردم با پای خود به آن دست پیدا نمی کنند. اساساً قرآن کریم و نیز دین، شأن دخالت در امور مربوط به کشفیات بشری را ندارند; زیرا خداوند به انسان عقل و اندیشه داده است. [5] یقیناً هدف دین از کار انداختن استعدادهای انسان نیست; برای ایجاد حواس انسان، عقل و تجربه باید بیهوده باشد. [6] قرآن کریم برنامه خود را بر اساس معرفت خدا قرار داد و اعتقاد به یگانگی خداوند را به عنوان اولین پایه دین و پس از شناخت خداوند، معاد شناسی (اعتقاد به روز رستاخیز که در آن ثواب و کیفر است. اعمال خوب و بد انسان داده می شود. زیرا ثواب اعمال خوب و بد بدون اطلاع – اطاعت و نافرمانی، خوب و بد – با وحی و نبوت صورت نمی گیرد. و آن را اصل دیگر قرار داد و لذا اعتقاد به وحدانیت خدا، اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد را از اصول دین اسلام دانست.
پس از آن، اصول اخلاق حسنه و صفات پسندیده را که در خور سه اصل است که یک فرد با ایمان واقع بین باید داشته باشد و به آنها نسبت دهد و سپس احکام عملی که در واقع سعادت واقعی را حفظ می کند و ایجاد و پرورش می دهد، بیان کرد. فراتر از آن عامل رشد و توسعه باورها و اصول اساسی است که تثبیت و بیان شده است. اخلاق خوب همیشه با یک سری اعمال و اعمال درست زنده می ماند. همانطور که اخلاق حسنه در برابر عقاید اصلی نیز همین وضعیت را دارد. مثلاً کسی که جز غرور و تکبر و خودپسندی و از خود راضی نمی داند، نباید انتظار ایمان به خدا و تسلیم شدن در برابر مقام خدا را داشته باشد و کسی که یک عمر معنای عدالت و انصاف و رحمت و شفقت را نفهمید. تا روز قیامت نمی تواند ایمان داشته باشد و پاسخگو باشد. [7]
قرآن کریم هدف کامل انسان را در بر می گیرد و آن را به کامل ترین وجه بیان می کند; زیرا هدف بشریت که با واقع گرایی خلق شده است، جهان بینی کامل است که مستلزم اعمال اصول اخلاقی و قوانین عملی خود است و قرآن کریم تبیین کامل این هدف را بر عهده دارد. خداوند متعال در وصف او می فرماید: «یهود الی الحق و الی صراط» [8]; قرآن کریم به حق (در ایمان) و به صراط مستقیم (در عمل) هدایت می کند. [9]
آیت الله مکارم شیرازی نیز معتقد است: در حالی که قرآن کتاب تربیت و رشد انسان است که برای تکامل فرد و جامعه در تمام ابعاد معنوی و مادی نازل شده است، کامل بودن یعنی; این تنها چیزی است که برای پیمودن این مسیر لازم است، نه اینکه قرآن یک دایره المعارف بزرگ است که تمام جزئیات ریاضی، جغرافیا، شیمی، فیزیک، گیاه شناسی و غیره را در بر می گیرد. [ده]
با توجه به مطالب فوق می توان نتیجه گرفت که کامل بودن قرآن به این معناست که همه چیزهایی که مربوط به هدایت انسان است در قرآن ذکر شده است و اگر چیزی ذکر نشده باشد، ایراد از قرآن نیست.
احترام به زبان و فرهنگ عربی
قرآن در موعظه خود به گونه ای صحبت می کرد که برای آنها قابل درک باشد زیرا مخاطبان اصلی آن اعراب بودند. با اندکی دقت در مصادیق قرآن متوجه می شویم که خداوند از کلماتی استفاده کرده که برای اعراب قابل فهم است و آنها را اشتباه نمی گیرد. مثلاً در قرآن از میوه هایی مانند انجیر، زیتون و خرما نام برده شده است که به آنها معروف است، اما میوه های خاصی; مانند آناناس و موز که برایشان ناآشنا بود ذکر نشد. به عبارت دیگر، قرآن در کلام خود به سطح فکری و فرهنگی مخاطبان خود احترام گذاشته است، [11] دقیقاً مانند این است که می گوید; چرا قرآن به زبان عربی نازل شده است نه به زبان های دیگر؟ برای برف هم می تواند همینطور باشد.
البته منظور ما این نبود که قرآن متأثر از فرهنگ عربی است [12]، بلکه فقط می خواستیم بگوییم که از آنجایی که قرآن به زبان عربی نازل شده است، باید از کلمات این زبان برای بیان محتوای خود استفاده کند. تعالیم الهی است و باید طوری صحبت کند که مخاطب شما را سردرگم نکند. با ذکر مثالی به پایان میرسانیم: اگر میخواهید حرف مهمی به کودک بزنید، باید از زبان فرزند او استفاده کنید تا او حرف شما را بفهمد. در عین حال – اگر راستگو باشید – او را با دروغ و توهمات کودکانه سرگرم نمی کنید. پس حرف شما نه دروغ بود و نه حرف علمی که برای این بچه قابل درک نباشد.
[1] برای اطلاعات بیشتر؛ ر.ک: ولایت و دین، مقالاتی در اندیشه سیاسی اسلام; استاد مهدی هادوی تهرانی، ص. 47-57.
[2] برگرفته از سؤال 1152 (سایت: 1246).
[3] بنابراین وقتی گفته می شود دین مبین اسلام جهانی است، به این معنا نیست که همه سؤالات نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان، چه در سطح سؤالات کلان و کلی و چه در زمینه مشکلات خاص و بعضاً به وسیله دین بیان می شود، ولی مقصود این است که دین با هدف و رسالت خود سازگار است; يعنى جهت انسان به سوى كمال واقعى و كلى خود از بيان هيچ مطلبى باز نمى ماند.
اما باید توجه داشت که دو نوع هدف و رسالت برای دین ممکن است:
آ. هدف و مأموریت دائمی و پایدار (هدف اصلی). که به هیچ دوره تاریخی و منطقه جغرافیایی اختصاص ندارد.
جهت دهی به عقل و حواس (یعنی روشن کردن مسیر معرفت حسی و عقلی) و تکمیل معارف بشری (یعنی تبیین آفاق حقیقت که از دسترس عقل و معنا برای انسان خارج است) دو هدف است که این قسمت عبارت است از: را شامل می شود و بشریت همچنان در این دو حوزه به دین نیاز دارد.
ب هدف و مأموریت متناوب و ناپایدار (هدف ثانویه). مثلاً ارائه راه حل های خاص متناسب با شرایط زمانی و مکانی خاص و بیان مسائل علمی و فکری معین در یک دوره خاص و برای افراد خاص در شرایط خاص.
بدیهی است که با تغییر شرایط، زمان و مکان، راه حل های ارائه شده توسط دین دیگر کارساز نخواهد بود و از آنجایی که از اهداف ثابت و دائمی محسوب نمی شود، نباید بر این راه حل اصرار کرد. دین نیامده و عقل و اندیشه بشری را می بندد و رسالت دین این نیست که وحی را به جای عقل بگذارد، بلکه رسالت وحی اولاً این است که: راه معرفت عقلی و تجربی را روشن کند و ثانیاً: تا افق های حقیقت را که از دسترس عقل و عقل خارج است بگشاید تا آن را برای انسان روشن کند. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، «درک و کمال دین»، صص. 16-17.
پس در اهداف پایدار باید به سراغ دین رفت و در اهداف ناپایدار به سراغ عقل و عقل.
اما سازوکار خاصی که در نظام تشریعی اسلام وجود دارد و می توان از طریق آن دو مقوله ثابت و متغیر را در دین و زندگی انسان به هم پیوند داد و آنها را در کنار هم قرار داد، عناصر و رکن پنج گانه است که عبارتند از: 1. تصمیمات اولیه و فرعی. ; 2. تشریع اجتهاد در اسلام; 3. نقش کلیدی عقل در اجتهاد; 4. ضوابط قوانین و مقررات مهم و مهم; 5. مسئولیت ها و اختیارات حاکم اسلامی. توجه: همان، ص. 77-94.
در این راستا توصیه می کنیم مشخصات: نظریه اندیشه مدون در اسلام سوال 900 (سایت: 988) را مطالعه فرمایید.
[4] ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، «المیزان فی تفسیر القرآن»، ج 1، ص 138. 12، ص. 347.
[5] معرفت، محمد هادی، «درک قرآن کریم در ارتباط با علوم و معارف انسانی»، فصلنامه نامه مفید، ش 13، ص 138. 6، ص. 6.
[6] معرفت، محمد هادی، فصلنامه نقد و نظر، جلد 1، صفحات 63-64.
[7] خداوند متعال در مورد پیوند حسنه و اخلاق با عمل می فرماید: «الیا یساد الکلام الطیب و العمال الصالح یاریفه» فاطر، 10 ساله; گفتار خالص (ایمان) به سوی خدا بالا می رود و عمل صحیح آن را بالا می برد، یعنی به عروج ایمان کمک می کند». همچنین در مورد نسبت عقیده و عمل می فرماید: «ثم کان عقیب الذین أصاء السوعی عن کذبوا باآیات الله و کنوا بها یستضون» روم، 10; پس از آن کار بدکاران تمام شد، آیات خدا را تکذیب کردند و به آن خندیدند».
[8] احقاف 30 ساله.
[9] برگرفته از پاسخ، 3212 (سایت: 3938).
[10] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر النشون، ج 1، 1386ق. 11، ص. 361، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش.
[11] ایازی، محمدعلی، کوران و فرهنگ زمان، صفحه 80، انتشارات کتاب مبین.
[12] برای اطلاعات بیشتر مشخصات: وحی و زبان عربی، سؤال 2946 (سایت: 3175).