چرا در هر کشور یک زبان رسمی وجود دارد
به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، بیش از یک زبان در 55 کشور جهان از جمله 24 کشور در آفریقا، 9 کشور در آسیا و 3 کشور در آمریکا به عنوان “زبان رسمی” شناخته شده است. 10 کشور در قاره اروپا و 9 کشور در اقیانوسیه واقع شده اند. اما در برخی کشورها مانند آمریکا و استرالیا هیچ زبانی به عنوان زبان رسمی شناخته نمی شود.
منظور از زبان رسمی زبانی است که در یک کشور در مقایسه با سایر زبان ها و گویش ها وضعیت حقوقی و سیاسی متفاوتی دارد و به طور خلاصه زبان رسمی زبانی است که در ساختار حکومت برای ارتباط و مکاتبات به کار می رود. در سه نهاد مجریه، مقننه و قضائیه.
معمولاً در یک کشور، وقتی زبانی به زبان رسمی تبدیل می شود، افرادی که به آن زبان صحبت می کنند، نفوذ سیاسی کافی برای رسمی کردن آن و محافظت از آن دارند.
به عنوان مثال، در اسپانیا فقط یک زبان رسمی وجود دارد (یعنی کاستیلی). اگرچه بیش از 17 درصد از شهروندان آن به زبان کاتالانی صحبت می کنند. به همین دلیل است که گاهی اوقات زبان اصلی یک کشور، زبان ساکنان آن کشور است و نه زبان ساکنان آن.
نکته دیگر این است که باید بین زبان رسمی و زبان ملی تفاوت وجود داشته باشد. وقتی صحبت از زبان ملی می شود، بلافاصله مسئله رابطه سرزمین و زبان مطرح می شود. یعنی زبانی که در یک قلمرو خاص (که ممکن است یک دولت ملت باشد) توسط ساکنان آن قلمرو استفاده می شود. به همین دلیل زبان رسمی می تواند یکی از زبان های ملی رایج کشور باشد.
از میان 27 کشور عضو اتحادیه اروپا، 6 کشور حداقل دو زبان رسمی دارند.
این کشورها عبارتند از: بلژیک با سه زبان رسمی (هلندی، آلمانی، فرانسوی)، لوکزامبورگ با سه زبان رسمی (لوگزامبورگ، فرانسوی، آلمانی)، مالتا با دو زبان رسمی (مالتی، انگلیسی)، ایرلند با دو زبان رسمی زبان های رسمی (ایرلندی، انگلیسی)، فنلاند با دو زبان رسمی (فنلاندی و سوئدی) و در نهایت قبرس با دو زبان رسمی (ترکی و یونانی).
در سوئیس که بخشی از منطقه شینگن است اما خارج از اتحادیه اروپا است، چهار زبان رسمی آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش هستند.
در تمامی این کشورها، زبان های رسمی از جایگاه، حقوق و امتیازات برابر برخوردارند و خدمات اداری و اجتماعی به زبان آنها توسط مقامات شهری و استانی در مناطقی که تعداد زیادی از افراد متعلق به اقلیت ها زندگی می کنند، ارائه می شود.
در زمینه آموزشی، دانش آموزان معمولاً به یکی از زبان های رسمی تحصیل می کنند و در صورت تمایل می توانند زبان رسمی دیگر کشور را نیز به عنوان زبان دوم شروع کنند. البته ممکن است این سوال از کشوری به کشور دیگر کمی متفاوت باشد.
در ادامه به نحوه اداره دو «همزمان زبانی» این اتحادیه یعنی بلژیک و لوکزامبورگ خواهیم پرداخت.
بلژیک؛ چرا بیش از یک زبان رسمی؟
کشور بلژیک که در قسمت غربی اروپا و در مجاورت آلمان، هلند و فرانسه قرار دارد پر از جمعیت دوزبانه است. حدود 60 درصد بلژیکی ها (عمدتاً در نواحی شمالی این کشور) به زبان هلندی یا یکی از لهجه های آن معروف به فلاندری (هلندی بلژیکی) صحبت می کنند. حدود 40 درصد از ساکنان این کشور نیز فرانسوی زبان هستند.
در بروکسل، پایتخت بلژیک، زبان های فرانسوی و هلندی به طور گسترده به عنوان زبان های رسمی در موسسات دولتی استفاده می شود.
آلمانی که تقریباً در یک درصد از جمعیت بلژیک مشترک است، سومین زبان رسمی این کشور است. زبان آلمانی از منطقه ای به نام “لیژ” که هم مرز با آلمان است آمده اند. در مقایسه با هلندی و فرانسوی، این زبان در این کشور کمتر رایج است، زیرا مناطق آلمانی زبان عمدتاً پس از جنگ جهانی اول به بلژیک اضافه شدند.
به رسمیت شناختن سه زبان در بلژیک در حالی صورت میگیرد که همواره تنشهای سیاسی بین فرانسویزبانها و فلاندریزبانها در این کشور وجود داشته است و هنوز هم این باور رایج وجود دارد که اعضای جامعه فرانسویزبان وضعیت بهتری دارند. موقعیت های اجتماعی . . .
به همین دلیل در سال های اخیر بیش از هر زمان دیگری قانونگذاران قوانینی را تصویب کرده اند که فرصت های مساوی حرفه ای و اجتماعی را برای طرفداران هر دو زبان ایجاد می کند.
علاوه بر این سه زبان، زبانهای دیگری مانند انگلیسی، لوگزامبورگی، پیکارد و والونی (گویشهای فرانسوی) و ییدیش (زبان جامعه یهودیان بلژیک) نیز در این کشور رایج است.
چه زبانی در مدارس بلژیک تدریس می شود؟
تحصیل در بلژیک تا سن 18 سالگی اجباری و رایگان است. زبان آموزش در مناطق هلندی زبان هلندی، در مناطق فرانسوی زبان فرانسوی و در مناطق همسایه آلمان آلمانی است.
در بروکسل، پایتخت این کشور، زبان آموزشی برای دانش آموزان بسته به انتخاب والدین می تواند فرانسوی یا هلندی باشد.
با این وجود، دولت بلژیک حق تحصیل به زبان مادری را در تمام مناطق کشور به رسمیت شناخته است. این بدان معناست که کودکان خانواده های فرانسوی زبان، حتی اگر در مناطق هلندی زبان زندگی کنند، می توانند به زبان مادری خود، فرانسوی و بالعکس ادامه تحصیل دهند.
زبان های رسمی در ساختار اداری بلژیک
مروری بر تاریخ کشور نشان می دهد که اگرچه قانون اساسی بلژیک همواره بر اصل «آزادی زبان» تأکید داشته است، اما تا صد سال پیش، مناصب کلیدی در نهادهای دولتی عملاً توسط افرادی از جامعه فرانسوی زبان بلژیک اشغال شده بود و حتی زبان فرانسه اینطور نبود که در این کشور زبان آموزشی در نظر گرفته شود.
با وجود این، تلاش های جنبش های مدنی در این کشور به تدریج به ثمر نشست و در سال 1873 زبان هلندی نیز به عنوان زبان رسمی این کشور شناخته شد. اما برای برخی فعالیتهای دولتی و قضایی، از جمله شهادت شفاهی در دادگاه و انجام دادرسی کیفری در سیستم دادگاه، فقط زبان فرانسه هنوز پذیرفته میشد.
دومین قانون برای حمایت از زبان مادری هلندی در بلژیک در سال 1878 تصویب شد و به این ترتیب زبان هلندی به زبان رسمی در نهادهای دولتی حتی در بروکسل و مناطق فرانسوی زبان تبدیل شد.
ورود زبان هلندی به ساختار آموزش بلژیک در سال 1883 با تصویب قانون سوم در پارلمان این کشور به نفع زبان های مادری امکان پذیر شد.
از سال 1898، با وضع «قانون برابری» زبان ها، زبان های فرانسوی و هلندی در این کشور در تمامی فعالیت های حقوقی، اداری، آموزشی و حتی نظامی جایگاه کاملاً مساوی پیدا کردند و مقامات محلی نیز موظف شدند. برای ارائه به ساکنان هر منطقه باید خدمات مورد نیاز را به زبان مادری یا به زبانی که ساکنان انتخاب می کنند ارائه دهند.
سرانجام در سال 1967 نسخه رسمی قانون اساسی بلژیک به زبان هلندی تصویب شد.
بنابراین، در سراسر بلژیک، فعالیت های اداری و اجرایی، از بالاترین تا دقیق ترین، به سه زبان اصلی ارائه می شود. به عنوان مثال، در ایستگاه های قطار و فرودگاه های بلژیک، همه اعلان ها به زبان هلندی و فرانسوی است و در مناطق آلمانی زبان، علاوه بر این دو زبان، به آلمانی نیز ارائه می شود.
در این کشور هر 10 سال یکبار سرشماری در مناطقی که اختلاط مردم دو زبان رسمی وجود دارد انجام می شود تا زبان رسمی غالب در این منطقه مشخص شود و بر این اساس خدمات اداری لازم ارائه شود. به ساکنان با توجه به این زبان.
لوکزامبورگ؛ روشی متفاوت برای تشخیص سه زبان
در این کشور کوچک که هم اکنون دومین سرانه تولید ناخالص داخلی در جهان را دارد، اگرچه سه زبان لوکزامبورگی، فرانسوی و آلمانی به عنوان زبان های رسمی شناخته شده اند، اما حضور پررنگ مهاجران از دیگر کشورهای اروپایی باعث شده است که افراد بسیار مسلط به این زبان باشند. انگلیسی و پرتغالی.
برخلاف بسیاری از کشورهای چندزبانه دیگر مانند بلژیک، سوئیس یا کانادا که منطق استفاده از چندین زبان رسمی «توزیع جغرافیایی جمعیت» است، در لوکزامبورگ منطق «کاربرد» حاکم است. این بدان معناست که انتخاب زبان بستگی به شرایط دارد.
بر اساس قانون سال 1984، زبان ملی این کشور “لوگزامبورگ” است. قوانین به زبان «فرانسوی» نوشته شده اند و دولت نیز از سه زبان «لوگزامبورگی، فرانسوی، آلمانی» استفاده می کند.
این قانون همچنین تصریح می کند که «اگر شهروندی سؤالی را به زبان لوگزامبورگی، آلمانی یا فرانسوی بپرسد، دولت باید تا حد امکان به همان زبان به او پاسخ دهد».
در مدارس لوکزامبورگ، همه دانش آموزان باید به سه زبان رسمی تحصیل کنند. اما گروه سنی آنها نیز برای این منظور در نظر گرفته شده است.
بنابراین، در مدارس ابتدایی، دروس به زبان آلمانی است، اما توضیحات به زبان لوگزامبورگی است، و با بزرگ شدن دانش آموزان، آنها به تدریج شروع به آموزش زبان فرانسه می کنند، به طوری که در نهایت در دبیرستان، تمام مبانی علوم و همچنین موضوعات مرتبط خدمات تجاری و اداری به طور کامل به زبان فرانسه تدریس می شود.
در پارلمان لوکزامبورگ از سه زبان استفاده می شود، اما رأی گیری برای تصویب قوانین به زبان فرانسه انجام می شود.
در رسانه های این کشور اعم از صوتی، تصویری و چاپی از سه زبان رسمی به طور گسترده استفاده می شود.
منطق انتخاب چندین زبان رسمی در این کشورها چیست؟
یکی از دلایل اصلی داشتن چندین زبان رسمی به جای یک زبان در این کشورها این است که این جوامع به این نتیجه رسیده اند که “زبان مشترک” عامل وحدت ملی آنها در فراز و نشیب ها نیست. و به گواه «نقشه زبان» هر کشور.
نقشه زبانی این کشورها در واقع قلمرویی را نشان می دهد که از چندین جامعه زبانی مختلف در چندین منطقه جغرافیایی متمایز تشکیل شده است. اگرچه بین این جوامع ارتباطی وجود دارد و هر یک با یک پرچم و قانون یکسان ادعای هویت ملی خود را دارند، اما «زبان مشترک» عامل وحدت ملی نیست.
موج بزرگ مهاجرت، چه به دلیل جنگ ها و چه به دلیل افزایش فعالیت های تجاری در 200 سال گذشته، و همچنین تشکیل مرزهای جدید از طریق توافقات بین دولت ها، جمعیت زیادی از زبان ها و فرهنگ های مختلف را در مرزهای یک کشور اسکان داده است. واحد سیاسی به نام کشور
به همین دلیل است که این کشورها سیاست «همزیستی مسالمت آمیز زبانی» را برای کاهش هر چه بیشتر تنش های قومی به اجرا گذاشته اند. سیاستی مبتنی بر سه اصل برابری زبانهای رسمی، آزادی استفاده از زبانها و اعطای قدرت اجرایی بیشتر به مناطق بر اساس اصل قلمرو.
آیا چندزبانگی با وحدت کشور منافات دارد؟
با وجود تنش های فرهنگی بین جوامع زبانی که گاه در این کشورها مشاهده می شود، اتفاق نظر وجود دارد که جدایی زبانی به معنای طرد هویت ملی نیست. به عنوان مثال، سوئیسی ها همیشه تاکید می کنند که نه جامعه سوئیسی فرانسوی زبان بخشی از فرانسه است و نه جامعه سوئیسی آلمانی زبان بخشی از آلمان است.
در این کشور همچنین اشاره می شود که مرزهای زبانی دقیقاً با مرز کانتون ها منطبق نیست و به همین دلیل هم کانتون های دو زبانه و هم کانتون های سه زبانه وجود دارد.
در سوئیس، مرزهای زبانی با مرزهای مذهبی همخوانی ندارد. بنابراین، هیچ سابقه ای وجود ندارد که همه آلمانی زبانان در سوئیس پروتستان باشند و همه فرانسوی زبانان آن کشور کاتولیک باشند. اما برعکس آن نیز پیدا شد. به این معنا که سه کانتون فرانسوی زبان ژنو، وو، نوشاتل نقش مهمی در ترویج پروتستانتیسم در سوئیس داشتند.
مزایای داشتن بیش از یک زبان رسمی چیست؟
اولین فایده داشتن بیش از یک زبان رسمی ایجاد روابط بهتر بین ساکنین مناطق مختلف کشور و افزایش سطح «تحمل زبانی و فرهنگی» در جامعه و کاهش دوقطبی شدن اجتماعی است.
این کار همچنین تلاشی از سوی دولت ها برای پاسخ به یک چالش اجتماعی پیچیده است. که با ایجاد برابری فرصت برای جمعیتهایی با وسیعترین گستره زبانی در کشور، میتوان تسهیلات حقوقی و اجرایی را عادلانهتر بین آنها توزیع کرد.
داشتن بیش از یک زبان رسمی به این معناست که علاوه بر کمک به هر یک از اقلیتهای زبانی برای حفظ و توسعه ویژگیهای فرهنگی خود، ویژگیهای مشترک و در نتیجه اهداف مشترک بیشتری با مردمان سایر نقاط کشور پیدا کنند. موضوعی که وحدت ملی را تقویت می کند.
نکته مهم این است که باید توجه داشت که داشتن بیش از یک زبان رسمی در کشور به معنای افزایش قدرت و «ظرفیت» نهادهای رسمی برای پاسخگویی به خواستههای شهروندان به هر یک از این زبانها و «نه مطالبهگری همه» است. برای یادگیری تمام زبان های رسمی. .
با رسمی کردن بیش از یک زبان در داخل مرزها، دولت ها عملاً پذیرفته اند که پرجمعیت ترین اقلیت های زبانی کشور حق دارند زبان مادری خود را حفظ کنند و خدمات عمومی را به زبان خود دریافت کنند.
این همچنین به معنای احترام به تکثر زبانی و فرهنگی در یک جامعه متنوع است. اجرای چنین سیاستی مستلزم همکاری بیشتر مسئولین استانی با مرکز نیز می باشد که در نهایت امکان رفع مشکلات مناطق دوردست را از طریق تبادلات اداری بیشتر بین مرکز و مناطق افزایش می دهد.
بدون شک داشتن بیش از یک زبان رسمی در کشور باعث افزایش بوروکراسی و افزایش نهادهای اداری به ویژه در سطح استانی و ایالتی خواهد شد.
با این حال، طرفداران سیاست «چند زبان رسمی» معتقدند که دولتها میتوانند با حذف یا ادغام بسیاری از بخشها یا بخشهایی که کارهای موازی انجام میدهند یا در طول زمان کارکرد خود را از دست دادهاند، بر ضعف افزایش بوروکراسی در سیستمهای چندزبانه غلبه کنند.
اما داشتن چندین زبان رسمی در این کشورها به معنای پایان چالش های فرهنگی و اجتماعی نیست. در بلژیک هنوز تنش زیادی بین فلاندی ها و فرانسوی زبان ها وجود دارد.
در لوکزامبورگ در سال 2016 طوماری کتبی با 15000 امضا، عمدتاً از ملی گرایان و گروه های راست افراطی تهیه و به پارلمان فرستاده شد که در آن آمده بود: “زبان لوکزامبورگ باید به عنوان اولین زبان رسمی و ملی این کشور تعیین شود.”
تهیه این طومار با انتقادهای زیادی در این کشور همراه بود. بسیاری از محققان لوکزامبورگ این طرح را نمادی از تقویت گرایش های پوپولیستی در این کشور دانسته و اعلام کرده اند که چندزبانگی نه تنها تهدیدی برای زبان لوکزامبورگ نیست، بلکه کارشناسان خارجی بیشتری را به این کشور جذب کرده است. نیروهایی که آنها و خانواده هایشان به تدریج زبان لوگزامبورگی را یاد گرفتند.
آنها همچنین گفتند که تاکید بر زبان لوگزامبورگی به عنوان تنها زبان رسمی و اداری در شرایطی که این کشور با سایر زبان های بین المللی همسایه است، این کشور کوچک وابسته به قدرت خارجی را منزوی می کند.
منبع: یورونیوز
نوشته شده توسط یورونیوز فارسی
در حال حاضر بیش از یک زبان در 55 کشور در سراسر جهان از جمله 24 کشور در آفریقا، 9 کشور در آسیا، 3 کشور در آمریکا و 10 کشور در اروپا به عنوان “زبان رسمی” شناخته شده است. و 9 کشور در اقیانوسیه قرار دارند.
از سوی دیگر، در برخی از کشورها مانند ایالات متحده آمریکا و استرالیا، هیچ زبانی به عنوان زبان رسمی شناخته نمی شود.
منظور از زبان رسمی زبانی است که در یک کشور در مقایسه با سایر زبان ها و گویش ها وضعیت حقوقی و سیاسی متفاوتی یافته است و به طور خلاصه زبان رسمی زبانی است که در ساختار حکومت برای ارتباط و مکاتبات در سه زبان استفاده می شود. از نهادهای اجرایی، مقننه و قضایی استفاده می شود.
معمولاً در یک کشور، وقتی زبانی به زبان رسمی تبدیل می شود، افرادی که به آن زبان صحبت می کنند، نفوذ سیاسی کافی برای رسمی کردن آن و محافظت از آن دارند. به عنوان مثال، در اسپانیا فقط یک زبان رسمی وجود دارد (یعنی کاستیلی). اگرچه بیش از 17 درصد از شهروندان آن به زبان کاتالانی صحبت می کنند. به همین دلیل است که گاهی اوقات زبان اصلی یک کشور، زبان ساکنان آن کشور است و نه زبان ساکنان آن.
نکته دیگر این است که بین زبان رسمی و زبان ملی تمایز قائل شویم. وقتی صحبت از زبان ملی می شود، بلافاصله مسئله رابطه سرزمین و زبان مطرح می شود. یعنی زبانی که در یک قلمرو خاص (که ممکن است یک دولت ملت باشد) توسط ساکنان آن قلمرو استفاده می شود. به همین دلیل زبان رسمی می تواند یکی از زبان های ملی رایج کشور باشد.
همزیستی زبانی در اتحادیه اروپا؛ کشورهایی که بیش از یک زبان رسمی دارند
از میان 27 کشور عضو اتحادیه اروپا، 6 کشور حداقل دو زبان رسمی دارند.
این کشورها عبارتند از: بلژیک با سه زبان رسمی (هلندی، آلمانی، فرانسوی)، لوکزامبورگ با سه زبان رسمی (لوگزامبورگ، فرانسوی، آلمانی)، مالتا با دو زبان رسمی (مالتی، انگلیسی)، ایرلند با دو زبان رسمی زبان های رسمی (ایرلندی، انگلیسی)، فنلاند با دو زبان رسمی (فنلاندی و سوئدی) و در نهایت قبرس با دو زبان رسمی (ترکی و یونانی).
در سوئیس که بخشی از منطقه شینگن است اما خارج از اتحادیه اروپا است، چهار زبان رسمی آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش هستند.
در همه این کشورها، زبانهای رسمی از موقعیت، حقوق و امتیازات برابر برخوردارند و خدمات اداری و اجتماعی به زبان آنها توسط مقامات شهری و استانی در مناطقی که تعداد زیادی از مردم اقلیتهای زبانی دارند، ارائه میشود.
در زمینه آموزشی، دانش آموزان معمولاً به یکی از زبان های رسمی تحصیل می کنند و در صورت تمایل می توانند زبان رسمی دیگر کشور را نیز به عنوان زبان دوم شروع کنند. البته ممکن است این سوال از کشوری به کشور دیگر کمی متفاوت باشد.
در ادامه نگاهی خواهیم داشت به اداره دو کشور با بیشترین «همزیستی زبانی» در این اتحادیه، بلژیک و لوکزامبورگ:
بلژیک؛ چرا بیش از یک زبان رسمی؟
کشور بلژیک که در قسمت غربی اروپا و در مجاورت آلمان، هلند و فرانسه قرار دارد پر از جمعیت دوزبانه است. حدود 60 درصد بلژیکی ها (عمدتاً در نواحی شمالی این کشور) به زبان هلندی یا یکی از لهجه های آن معروف به فلاندری (هلندی بلژیکی) صحبت می کنند. حدود 40 درصد از ساکنان این کشور نیز فرانسوی زبان هستند.
در بروکسل، پایتخت بلژیک، زبان های فرانسوی و هلندی به طور گسترده به عنوان زبان های رسمی در موسسات دولتی استفاده می شود.
آلمانی که تقریباً در یک درصد از جمعیت بلژیک مشترک است، سومین زبان رسمی این کشور است. زبان آلمانی از منطقه ای به نام “لیژ” که هم مرز با آلمان است آمده اند. در مقایسه با هلندی و فرانسوی، این زبان در این کشور کمتر رایج است زیرا مناطق آلمانی زبان عمدتاً پس از جنگ جهانی اول به بلژیک اضافه شدند.
به رسمیت شناختن سه زبان در بلژیک در حالی صورت میگیرد که همواره تنشهای سیاسی بین فرانسویزبانها و فلاندریزبانها در این کشور وجود داشته است و هنوز هم این باور رایج وجود دارد که اعضای جامعه فرانسویزبان وضعیت بهتری دارند. موقعیت های اجتماعی . . .
به همین دلیل در سال های اخیر بیش از هر زمان دیگری قانونگذاران قوانینی را تصویب کرده اند که فرصت های مساوی حرفه ای و اجتماعی را برای طرفداران هر دو زبان ایجاد می کند.
علاوه بر این سه زبان، زبانهای دیگری مانند انگلیسی، لوگزامبورگی، پیکارد و والونی (گویشهای فرانسوی) و ییدیش (زبان جامعه یهودیان بلژیک) نیز در این کشور رایج است.
چه زبانی در مدارس بلژیک تدریس می شود؟
تحصیل در بلژیک تا سن 18 سالگی اجباری و رایگان است. زبان آموزش در مناطق هلندی زبان هلندی، در مناطق فرانسوی زبان فرانسوی و در مناطق همسایه آلمان آلمانی است.
در بروکسل، پایتخت این کشور، زبان آموزشی دانش آموزان بنا به انتخاب والدین می تواند فرانسوی یا هلندی باشد.
با این وجود، دولت بلژیک حق تحصیل به زبان مادری را در تمام مناطق کشور به رسمیت شناخته است. این بدان معناست که کودکان خانواده های فرانسوی زبان، حتی اگر در مناطق هلندی زبان زندگی کنند، می توانند به زبان مادری خود، فرانسوی و بالعکس ادامه تحصیل دهند.
زبان های رسمی در ساختار اداری بلژیک
مروری بر تاریخ این کشور نشان می دهد که اگرچه قانون اساسی بلژیک همواره بر اصل «آزادی زبان» تأکید داشت، اما تا صد سال پیش، پست های کلیدی در نهادهای دولتی عملاً توسط افرادی از جامعه فرانسوی زبان بلژیک اشغال می شد. و حتی زبان فرانسه نیز تنها زبان آموزشی در این کشور محسوب می شود.
با وجود این، تلاش های جنبش های مدنی در این کشور به تدریج به ثمر نشست و در سال 1873 زبان هلندی نیز به عنوان زبان رسمی این کشور شناخته شد. با این حال، برای برخی از فعالیت های دولتی و قضایی، از جمله شهادت شفاهی در دادگاه و انجام دادرسی کیفری در یک سیستم دادگاه، تنها زبان فرانسه هنوز پذیرفته می شد.
دومین قانون برای حمایت از زبان مادری هلندی در بلژیک در سال 1878 تصویب شد و به این ترتیب زبان هلندی زبان رسمی در نهادهای دولتی حتی در بروکسل و مناطق فرانسه شد.
ورود زبان هلندی به ساختار آموزش بلژیک در سال 1883 با تصویب قانون سوم در پارلمان این کشور به نفع زبان های مادری امکان پذیر شد.
از سال 1898، با وضع «قانون برابری» زبان ها، زبان های فرانسوی و هلندی در این کشور در تمامی فعالیت های حقوقی، اداری، آموزشی و حتی نظامی جایگاه کاملاً مساوی پیدا کردند و مقامات محلی نیز موظف شدند. برای ارائه به ساکنان هر منطقه باید خدمات مورد نیاز را به زبان مادری یا به زبانی که ساکنان انتخاب می کنند ارائه دهند.
سرانجام در سال 1967 نسخه رسمی قانون اساسی بلژیک به زبان هلندی تصویب شد.
در نتیجه، در حال حاضر سه زبان اصلی در سراسر بلژیک از بالاترین تا کوچکترین فعالیت های اداری و اجرایی ارائه می شود. به عنوان مثال، در ایستگاه های قطار و فرودگاه های بلژیک، همه اعلان ها به زبان هلندی و فرانسوی است و در مناطق آلمانی زبان، علاوه بر این دو زبان، به آلمانی نیز ارائه می شود.
در این کشور هر 10 سال یکبار سرشماری در مناطقی که اختلاط مردم دو زبان رسمی وجود دارد انجام می شود تا زبان رسمی غالب در این منطقه مشخص شود و بر این اساس خدمات اداری لازم ارائه شود. به ساکنان با توجه به این زبان.
لوکزامبورگ؛ روشی متفاوت برای تشخیص سه زبان
در این کشور کوچک که اکنون دومین سرانه تولید ناخالص داخلی در جهان را دارد، اگرچه سه زبان لوکزامبورگی، فرانسوی و آلمانی به عنوان زبان های رسمی شناخته شده اند، حضور پررنگ مهاجران از دیگر کشورهای اروپایی باعث شده است که دو زبان بسیار رایج باشند. زبان های انگلیسی و پرتغالی.
برخلاف بسیاری از کشورهای چندزبانه دیگر مانند بلژیک، سوئیس یا کانادا که منطق استفاده از چندین زبان رسمی «توزیع جغرافیایی جمعیت» است، در لوکزامبورگ منطق «کاربرد» حاکم است. این بدان معناست که انتخاب زبان بستگی به شرایط دارد.
بر اساس قانون سال 1984، زبان ملی این کشور “لوگزامبورگ” است. قوانین به زبان «فرانسوی» نوشته شده اند و دولت نیز از سه زبان «لوگزامبورگی، فرانسوی، آلمانی» استفاده می کند.
این قانون همچنین تصریح می کند که «اگر شهروندی سؤالی را به زبان لوگزامبورگی، آلمانی یا فرانسوی بپرسد، دولت باید تا حد امکان به همان زبان به او پاسخ دهد».
در مدارس لوکزامبورگ، همه دانش آموزان باید به سه زبان رسمی تحصیل کنند. اما رده سنی دانش آموزان نیز برای این منظور در نظر گرفته شده است. بنابراین، در مدارس ابتدایی، دروس به زبان آلمانی است، اما توضیحات به زبان لوگزامبورگی است و با بزرگ شدن دانش آموزان، به تدریج شروع به آموزش زبان فرانسه می کنند، به طوری که در نهایت، در سطح دبیرستان، تمام علوم پایه و همچنین دروس مربوط به تجارت و مدیریت به طور کامل به زبان فرانسه تدریس می شود.
در پارلمان لوکزامبورگ از سه زبان استفاده می شود، اما رأی گیری برای تصویب قوانین به زبان فرانسه انجام می شود.
در رسانه های این کشور اعم از صوتی، تصویری و چاپی از سه زبان رسمی به طور گسترده استفاده می شود.
منطق انتخاب چندین زبان رسمی در این کشورها چیست؟
یکی از دلایل اصلی داشتن چندین زبان رسمی به جای تنها یک زبان در این کشورها این است که این جوامع به این نتیجه رسیده اند که “زبان مشترک” عامل وحدت ملی آنها در دوران پست های بلند و تاریخی نیست و به شهادت می رسد. با “نقشه زبانی” هر کشور.
نقشه زبانی این کشورها در واقع قلمرویی را نشان می دهد که از چندین جامعه زبانی مختلف در چندین منطقه جغرافیایی متمایز تشکیل شده است. اگرچه بین این جوامع ارتباطی وجود دارد و هر یک با یک پرچم و قانون یکسان ادعای هویت ملی خود را دارند، اما «زبان مشترک» عامل وحدت ملی نیست. موج عظیم مهاجرت، چه به دلیل جنگ ها و چه به دلیل افزایش فعالیت های تجاری در دو قرن گذشته، و همچنین تشکیل مرزهای جدید از طریق توافق نامه های بین دولت ها، جمعیت زیادی از زبان ها و فرهنگ های مختلف را در مرزهای یک واحد سیاسی اسکان داده است. کشور نامیده می شود.
به همین دلیل است که این کشورها سیاست «همزیستی زبانی مسالمت آمیز» را برای کاهش هر چه بیشتر تنش های قومی به اجرا گذاشته اند. سیاستی مبتنی بر سه اصل برابری زبانهای رسمی، آزادی استفاده از زبانها و اعطای قدرت اجرایی بیشتر به مناطق بر اساس اصل قلمرو.
آیا چندزبانگی با وحدت کشور منافات دارد؟
با وجود تنش های فرهنگی بین جوامع زبانی که گاه در این کشورها مشاهده می شود، اتفاق نظر وجود دارد که جدایی زبانی به معنای طرد هویت ملی نیست. به عنوان مثال، سوئیسی ها همیشه تاکید می کنند که نه جامعه سوئیسی فرانسوی زبان بخشی از فرانسه است و نه جامعه سوئیسی آلمانی زبان بخشی از آلمان است. در این کشور همچنین اشاره می شود که مرزهای زبانی دقیقاً با مرز کانتون ها منطبق نیست و به همین دلیل هم کانتون های دو زبانه و هم کانتون های سه زبانه وجود دارد.
در سوئیس، مرزهای زبانی با مرزهای مذهبی منطبق نیست. بنابراین، هیچ مدرکی وجود ندارد که همه آلمانی زبانان سوئیس پروتستان باشند و همه فرانسوی زبانان این کشور کاتولیک باشند. اما برعکس آن نیز پیدا شد. به این معنا که سه کانتون فرانسوی زبان ژنو، وو، نوشاتل نقش مهمی در ترویج پروتستانتیسم در سوئیس داشتند.
مزایای داشتن بیش از یک زبان رسمی چیست؟
اولین فایده داشتن بیش از یک زبان رسمی ایجاد روابط بهتر بین ساکنین مناطق مختلف کشور و افزایش سطح «تحمل زبانی و فرهنگی» در جامعه و کاهش دوقطبی شدن اجتماعی است.
این کار همچنین تلاشی از سوی دولت ها برای پاسخ به یک چالش اجتماعی پیچیده است. با ایجاد برابری فرصت برای جمعیتهایی با وسیعترین گستره زبانی در کشور، میتوان تسهیلات قانونی و اجرایی را عادلانهتر بین آنها توزیع کرد.
داشتن بیش از یک زبان رسمی به هر اقلیت زبانی کمک می کند تا ویژگی های فرهنگی خود را حفظ و توسعه دهد، آنها ویژگی های مشترک و در نتیجه اهداف مشترک بیشتری با مردم سایر نقاط کشور پیدا کنند. چیزی که وحدت ملی را تقویت کند.
نکته مهم این است که باید توجه داشت که داشتن بیش از یک زبان رسمی در کشور به معنای افزایش قدرت و «ظرفیت» نهادهای رسمی برای پاسخگویی به خواستههای شهروندان به هر یک از این زبانها و «نه مطالبهگری همه» است. برای یادگیری تمام زبان های رسمی. .
با رسمی کردن بیش از یک زبان در داخل مرزها، دولت ها عملاً پذیرفته اند که پرجمعیت ترین اقلیت های زبانی کشور حق دارند زبان مادری خود را حفظ کنند و خدمات عمومی را به زبان خود دریافت کنند.
این همچنین به معنای احترام به تکثر زبانی و فرهنگی در یک جامعه متنوع است. تطبیق چنین سیاستی نیز مستلزم همکاری بیشتر بین مقامات استانی و مرکز است که در نهایت امکان حل مشکلات مناطق دوردست را از طریق تبادلات اداری بیشتر بین مرکز و مناطق افزایش می دهد.
اما بدون شک داشتن بیش از یک زبان رسمی در کشور باعث افزایش بوروکراسی و نهادهای اداری به ویژه در سطح استانی و ایالتی می شود، اما طرفداران سیاست «چند زبان رسمی» بر این باورند که دولت ها می توانند بسیاری از ادارات یا ادارات کارآمد را حذف یا ادغام کنند. به موازات آن و یا عملکرد خود را در طول زمان از دست داده اند، بر ضعف افزایش بوروکراسی در سیستم های چند زبانه غلبه کنند.
اما داشتن چندین زبان رسمی در این کشورها به معنای پایان چالش های فرهنگی و اجتماعی نیست. در بلژیک، هنوز تنش زیادی بین فلاندری ها و فرانسوی زبانان وجود دارد. در لوکزامبورگ، در سال 2016، یک طومار آنلاین با 15000 امضا، عمدتاً از ملی گراها و گروه های راست افراطی، تهیه و به پارلمان ارسال شد که اعلام کرد: زبان لوگزامبورگی باید اولین زبان رسمی و ملی این کشور باشد.
تهیه این طومار انتقادهای زیادی را در این کشور به دنبال داشته است. بسیاری از محققان لوکزامبورگ این موضوع را نمادی از تقویت گرایش های پوپولیستی در این کشور دانسته و اعلام کرده اند که چندزبانگی نه تنها تهدیدی برای زبان لوکزامبورگ نیست، بلکه کارشناسان خارجی بیشتری را به این کشور جذب کرده است. نیروهایی که آنها و خانواده هایشان به تدریج زبان لوگزامبورگی را یاد گرفتند.
آنها همچنین خاطرنشان کردند که اصرار ساده بر زبان لوگزامبورگی به عنوان تنها زبان رسمی و اداری، در حالی که این کشور با سایر زبان های بین المللی همسایه است، این کشور کوچک را که وابسته به یک قدرت خارجی است منزوی می کند.