چرا مختار در قیام توابین یاری نکرد
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه از خبرگزاری فارس، «توابین» به جمعی از شیعیان عراقی اطلاق می شود که پس از شهادت امام حسین (ع) از کرده خود به شدت پشیمان شدند. ما بخشیده نمی شویم.
قیام مختار بلافاصله پس از نهضت «توابین» روی داد و در هنگام قیام آنان، مختار در کوفه بود و برای قیام آماده شد. شیعیان بیعت کرده بودند و اولین قیام خود را از ربیع الثانی در سال 65 هجری قمری آغاز کردند.
* بالا رفتن ثواب و علت همراهی نکردن مختار
اکثر مورخان موافق صد در صد مختار با قیام بنی امیه علیه بنی امیه و قاتلان امام حسین (علیه السلام) بوده اند، اما رویکرد و هدف آنها که بیشتر روحیه شهادت خالصانه است، به معنای کشتار است. تا آنجا که ممکن است دشمنان و سپس جنگیدن تا فیض شهادت نائل شوند – او این کار را دوست نداشت و از نظر تدبیر و مدیریت جنگ به رهبری سلیمان شک داشت، بنابراین در این قیام شرکت نکرد.
البته دلیل دیگری هم داشت و آن این بود که در جریان قیام، مختار در حین توطئه علیه انقلاب کوفه، با اقدامات دولت ابن زبیر (که در آن زمان در کوفه مستقر بودند) یک بار دیگر به زندان افتاد و در دوران قیام و «توابین» و شهادت ایشان در زندان کوفه است.
شرح تاریخ قیام توابین به قلم حجت الاسلام سید ابوفاضل رضوی اردکانی از کتاب «ماهیت قیام مختار» در اینجا آمده است:
«توابين» قبل از حركت به سمت دشمن به كربلا آمد و در كنار تربت حسين (ع) و شهداي كربلا جمع شد و آنقدر گريه كرد و گريه كرد كه چندين بار غش كردند و از روح شهدا كمك خواستند. خداوند. بخشیدند و لشکریان را به مرز عراق و شام فرستادند، حماسه نویسان و شاعران شیعه در این میان کوتاه نیامدند و مردم را به خودخواهی حسین (ع) و وداع برمی انگیختند.
سپاه توابین با رسیدن به روستای قرقیه در نزدیکی فرات، مدتی توقف کردند و از قرقیه به سمت منطقه حساس عین الورده حرکت کردند، زیرا به آنها اطلاع داده شده بود که دشمن با 30000 سرباز ارتش سوریه «ابن زیاد» را رهبری کرده است. “به سمت آنها پیش رفت.
* جنگ “عین الورده”
نیروهای توابین در منطقه عین الورده با دشمن مقابله کردند، ابن زیاد فرمانده کل قوای دشمن بود و افراد زیر به عنوان معاون و فرمانده جزء لشکر او بودند که عبارت بودند از:
1- حسین بن نمیر تمیمی: از چهره های کثیف مبارزان بنی امیه بود و از قاتلان امام حسین (ع) در کربلا به شمار می رفت.
2- شرحبیل بن ذی الکلاء حمیری: او نیز از جنایتکاران واقعه کربلا بود.
3- ادهم بن محرز باهلی: از سران قبیله بهل و از دشمنان سرسخت اهل بیت پیامبر (ص) بود.
4- ربیعه بن مخارق غنوی: از دشمنان وفادار اهل بیت پیامبر (ص) بود.
5- جبله بن عبدالله خاتمی: او نیز از دشمنان وفادار خاندان پیامبر(ص) بود.
نیروهای خوب و بد به یک اندازه اردو زدند، توابین حدود 4000 نفر و دشمن حدود 30000 نفر بودند و شعار توابین این بود: «یا لثارات الحسین (ع)» (خون ای حسین)، جنگ با خشونت شروع شد و توابین چون داشتند. با روحیه شهادت طلبی جنگیدند و بی باک بر قلب دشمن هجوم آوردند و فریاد پاداش دهندگان بر جناح جنت بلند بود و عده ای فریاد می زدند که خدایا ببخش. تعداد زیادی از نیروهای دشمن را کشتند، سلیمان به دست نیروهای حسین بن نمیر به شهادت رسید و این 5 سرکرده شیعه یکی پس از دیگری فرماندهی توابین را بر عهده گرفتند و کشته شدند تا کشته شدند و بیشتر نیروهایشان به سوی آنها رفتند و به شهادت رسیدند. و با شکست ارتش سوریه بازماندگان آنها به عراق بازگشتند و به جنبش «مختار» پیوستند.
از سرداران و سران شیعه که 5 نفر بودند به جز «رفاع بن شداد بجلی» و به روایت «عبدالله بن شداد» بقیه همه شهید شدند و تاریخ جنگ با سپاه ابن زیاد و شهادت چندین هزار نفر از شیعیان و توابین و کشتار بزرگ ارتش سوریه در تاریخ «نبرد عین الورده» ثبت شد و این بار شیعیان بار دیگر برگ زرینی از حماسه، فداکاری، ایمان و فداکاری به آن افزودند. در راه اهل بیت علیهم السلام به تاریخ خونین شیعه.
در پایان باید گفت که این حماسه از ابتدا تا پایانش، اگرچه تلاشی کوتاه بوده، اما یکی از صحنه های مهم حماسه ناب شیعه را به نمایش می گذارد.
انتهای پیام/ ک
به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران ، پس از حادثه مرگبار کربلا و جنایت بزرگ بنی امیه علیه حسین بن علی (علیه السلام) و خاندانش که همگی از اهل بیت پیامبر بودند و بعد از ابعاد این مصیبت و بلای بزرگ بر مسلمانان نازل شد، همه فهمیدند اسیری که چهل شبانه روز در میان شهرها و بیابان ها از کوفه تا دمشق به عنوان دشمن دین و بیگانگان توسط بنی امیه برده می شدند، هیچ کس دیگری نیست. از خاندان عترت و خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله.
حرکتی که در میان صفحات تاریخ به نام «قیام توابین» نامیده شده است، جریانی بود که به سرکردگی تعدادی از بزرگان شیعه در کوفه بین سال های 61 تا 65 هجری شکل گرفت و پایوران مرکزی آن پنج نفر از بزرگان شیعیان کوفه به نام های سلیمان بن صرد خزاعی، رفاعة بن شداد بجلی، عبدالله بن وال تیمی، عبدالله بن سعد بن نفیل ازدی و مسیب بن نجبه فرازی بودند.
در این دوره از تاریخ، آنچه در مورد ایشان مشهود و روشن است، ذکر نامشان به عنوان شناخته شده ترین مدعوین حضرت اباعبدالله (علیه السلام) در کوفه است. اما وقتی خبر ورود مسلم بن عقیل به کوفه و بیعت او با ابوعبداالله (علیه السلام) و یارانش و حرکت او بین کوفه و آخرین دست، تنها بودن او در کوچه های شهر که بیشتر می شود. بیش از هزاران نامه برای دعوت امام حسین (علیه السلام) سلام از آن ارسال شده است، مورد توجه قرار گرفته است، به راحتی می توان دریافت که هیچ اشاره ای در مورد این بزرگان و تعامل احتمالی آنها با مسلمانان وجود ندارد. در واقعه طف خبری از آنها نداریم. وقتی حسین بن علی علیه السلام به سوی کوفه می رفت چه می کردند؟ آیا بین او و هانی بن عروه و دیگرانی که به تجهیز امر مسلمین مشغول بودند، رابطه ای وجود داشت؟ وقتی عبیدالله بن زیاد وارد کوفه شد، این حاکمان که در همه تواریخ به «شیعیان کبار کوفه» معروف هستند، کجا بودند تا اینکه گروهی از مردم با مسلم بیعت کردند و او را محاصره کردند؟ چگونه است که بعد از هانی، مسلم بدون هیچ سرپناهی (حتی با این شیعه بزرگ) در کوچه های کوفه سرگردان است؟
مسیب بن نجبه به طور ضمنی در همان زمان که در میان شورای توابین به سخنرانی می پرداخت به همین مسئله اشاره می کند: «فبخلنا عنه انفسنا حتی قُتل الی جانبنا»؛ جان هایمان را از او دریغ داشتیم تا اینکه در نزدیکی ما کشته شد. و با این حال، گزارش های تاریخی بدون هیچ اشاره ای به نقش و تعامل این بزرگان در آن دوره حساس، با سکوت و آرامش کامل از کنار اینان می گذرند.
سلیمان بن صرد خزاعی
سلیمان بن صرد بن الجون بن ابی الجون خزاعی ملقب به «ابوطرف» از قبیله بزرگ «بنی خزاعه» در کوفه بود. برخی او را سحابی خواندند و برخی به این اکتفا کردند که او از مریدان و زاهدان بزرگ زمان خود بود.
محمد بن علی اردبیلی صاحب کتاب جامع الروات در احوالات سلیمان چنین آورده است: ظاهراً بر اساس برخی از روایات، سلیمان از کسانی بود که در جنگ جمل شرکت نکرد و به همین دلیل این عمل برای او نوعی آسیب محسوب می شد. البته لازم به ذکر است که این تخلف از سوی علمای شیعه جدی گرفته نشد و حتی برخی از بزرگان مانند آیت الله عظمی خویی آن را ثابت نمی دانستند.
کسانی که آن ها را به عنوان پایوران رهبری توابین می شناسیم جزو اولین بزرگان کوفه و مورد توجه شیعیان و عامه مردم بودند. در اولین گردهمایی این بزرگان و شیعیان، اولین کسی که سخنرانی کرد مسیب بن نجبه فرازی بود. او در ابتدا یک آیه و یک حدیث را سرآغاز سخنرانی خویش قرار داد: «اوَلَم نُعمرکم ما یَتذکرُ فیه مَن تَذکر و جاءَکُم النذیرُ.»(فاطر: 37) سپس گفت: «فان امیرالمؤمنین قال: العمرُ الذی اَعذَر اللهُ فیه الی ابنِ آدمٍ ستون سنةٍ و لیس فینا رجلٌ الا و قد بلغه.» آنگاه به یادآوری برخورد اهل کوفه در دعوت از امام حسین علیه السلام و سپس تنها گذاشتن ایشان در میان سیوف و سلاسل سپاهیان شام و کوفه پرداخت و در نهایت، راهکار نجات از این عار و ننگ را آن دانست که یا قاتلان حسینبنعلی علیهالسلام را بکشند و یا اینکه خود در این راه کشته شوند، شاید که خداوند از آنان درگذرد و راضی شود. او در نهایت، چنین پیشنهاد داد که از میان خود فردی را به رهبری انتخاب کنند تا گرد او جمع شوند و در نزدش پناه گیرند.
پس از او رافع بن شداد شروع به سخنرانی کرد. وی ضمن تمجید از مصیب بن نجبه و سخنان او، بار دیگر بر لزوم انتخاب رهبر برای جماعت تاکید کرد، اما برای این امر، پذیرفتن مسئولیت رهبری نهضت را از مسیب بن نجبه، تلویحاً سلیمان بن صرد خزاع، پذیرفت. به عنوان کاندیدای اصلی رهبری جنبش معرفی شد.
مختار و توابین
پس از بررسی هایی که پیرامون قیام مختار و برخی از ابعاد آن صورت گرفت، از آنجایی که جنبش توابین را می توان اولین جریان شیعه پس از واقعه طف دانست و با توجه به اینکه پس از این حرکت، حلقه جنبش های ضد حکومتی در شیعیان و دیگران به طور طبیعی برای رسیدن به ابعاد مختلف این حرکت، می توان اثربخشی حرکت ثواب مختار یا به عبارتی تعامل مختار و جریان ثواب را بررسی کرد.
آ. تعاملات و روابط دو قیام با دارالاماره زبیریان در کوفه
حاکم کوفه در این زمان عبدالله بن یزید خاتمی بود که با خراج خود ابراهیم بن محمد بن طلحه که نقش جدی در حکومت نیز داشت، کوفه را اداره می کرد. عبدالله بن یزید نماینده عبدالله بن زبیر و نهضت زبیر در کوفه بود و عبدالله بن زبیر نیز از چهره های مشهور تاریخ بود که در جنگ جمل با لشکر امام علی (علیه السلام) در کنار پدرش قرار گرفت. بر او). او خواهر زاده عایشه بنت ابی بکر بود و بر اساس قضاوت او بین عبدالله و طلحه، جهت نماز سربازان جمال بین آن دو تناوب شد. این شخصیت در طول تاریخ یکی از شناخته شده ترین دشمنان امام علی و اهل بیت علیهم السلام است.
او پس از مدتی شروع به گرفتن بیعت برای خود نیز نمود و حتی بیعت خویش را به وابستگانی از اهل بیت علیهم السلام همچون محمد بن حنفیه نیز عرضه کرد، ولی چون کراهت ایشان را در پذیرش دعوت دید، آن ها را زندانی کرد و تهدید به قتل و سوزاندنشان نمود. او در این هنگام، محمد بن حنفیه را همراه با 17 نفر از وجوه کوفه، که در پذیرش بیعت عبدالله بن زبیر کراهت داشتند، در چاه زمزم زندانی کرد. وقتی این خبر به کوفه رسید، مختار با فرستادن سپاهی توانست محمد بن حنفیه و دیگران را نجات دهد. بعدها نیز مصعب برادر عبدالله بن زبیر، که در بصره خود را «قصاب» نامیده بود، پس از سرکوب کردن قیام مختار و کشتن هفت هزار نفر از شیعیان منطقه عراق و کوفه در یک روز، حتی به حرم مختار نیز رحم نکرد و زنان او را احضار نمود و از آنان خواست تا منکر مختار شده، او را کافر بدانند و چون عدم پذیرش آنان را دید، از عبدالله، برادر خود، خواست بنا بر دستورِ او اگر دوباره زنان مختار از وی اعراض نکردند، همگی آنان را بکشد و در نتیجه، یکی از زنان وی، که حاضر به اعراض از مختار و کافر دانستن او نشده بود، توسط مصعب کشته شد.
توابین و عبدالله بن یزید
همزمان با حرکت توابین در کوفه، اولین گروهی که نسبت به این حرکت احساس نگرانی کرد، هیئت حاکمه کوفه یعنی دارالامره زبیریان و عبدالله بن یزید بود. این نگرانی نیز بی مورد نبود. زیرا بسیاری از قدرت طلبانی که در واقعه طف در مقابل حسین بن علی علیه السلام صف آرایی کردند تا به قدرت برسند، این بار نیز در کاخ کوفه پناه گرفتند. شخصیت هایی مثل عمر بن سعد. نتیجه این نگرانی این بود که عبدالله بن یزید که تازه امیر کوفه شده بود پس از شنیدن زمزمه های نهضت خونخواهی از قاتلان امام حسین علیه السلام بر منبر مسجد کوفه تسلیم شد. و در عین حال جنایت کربلا و عاملان آن را برای تحریک جامعه کوفه به موضع گیری در برابر ابن زیاد و کشیدن دایره جنگ و درگیری از کوفه و به زانو درآوردن رقیب اصلی زبیری محکوم کرد. قدرت، یعنی ابن زیاد.
بار دیگر که ندای «یا لثارات الحسین» در کوفه به صدا درآمد و خیرین با سلیمان بن صرد جمع شدند، عبدالله بن یزید و ابراهیم بن محمد بن طلحه دوباره با هم جنگیدند. این بار آن دو در برابر سلیمان حاضر شدند. آنها هنوز نمی دانستند هدف توابین از قیام چیست، اما باز هم از نصیحت و احسان به نفع خود ابایی نداشتند، هر چند این بار نصیحت رنگ طمع به خود گرفت. عبدالله بن یزید در این گفتگو تلاش کرد تا توابین را با خود همراه کند و علیه ابن زیاد بسیج شود.
بار سوم که سپاهیان توابین کوفه را ترک کردند و به سوی دره دشمن حرکت کردند، نامه ای از عبدالله بن یزید به سلیمان رسید. این بار نصیحت عبدالله تغییر کرده بود. او ابتدا سلیمان و گروه توابین را از شکست ابن زیاد ترساند و عواقب احتمالی آن را بیان کرد، سپس از او خواست که دست یاری عبدالله را بپذیرد و با او متحد شود.
اگر چه این دیدار سوم و نامه عبدالله به توابین که لشکر خود را از کوفه بیرون آورد و در کربلا بر سر مزار امام شهیدشان بین آنها بیعت کرد، بیشتر شبیه شوخی و تعارف بود، اما گویا عبدالله بن یزید چنین کرد. با نوشتن نامه چنین هدفی را دنبال نکنید. گرچه توابين از كوفه بيرون آمدند، اما اين احتمال وجود داشت كه حداقل حركت توابين كه توسط گروهي از بزرگان شيعه و علوي رهبري مي شد، به نام زبير و عبدالله بن زبير صورت مي گرفت. آنها با زبیر بودند، با توجه به قدرت ایمان و صداقتی که داشتند با لشکر شام و ابن زیاد می جنگیدند، شانس زبیران برای تصرف بقیه عراق و شام نیز دوبله می شد.
مختار و عبدالله بن یزید بن یزید یزید و مختار به محض رفتن توابین و تنها ماندن مختار در صحنه علوی کوفه، به طور جدی شروع به جمع آوری نیرو برای خود کرد. عمر بن سعد و شبث بن رباعی و چند نفر دیگر نزد عبدالله بن یزید رفتند و او را از خطر مختار آگاه کردند و بر دستگیری او اصرار کردند و علیرغم تمایل عبدالله به رویارویی با مختار، دلایل زندانی کردن او فریب خورد و ترفندی تهیه کردند. .
بررسی تعاملات دو قیام با زبیریان کوفه
با توجه به هر یک از برخوردهای سلیمان بن صرد و مختار با عبدالله بن یزید، می توان به عمق اختلافات موجود بین این دو جریان دست یافت. جنبش توابین با وجود اینکه فرصت های خوبی برای حاکمیت در کوفه و انتقام گرفتن از عاملان جنایت کربلا داشت، چنین راهی را نپذیرفت و به دلایل مختلف از پذیرش این شیوه اقدام علیه قاتلان حسین بن علی سرباز زد. (سلام الله علیه) و از این رو تهدید جدی برای دارالاماره کوفه محسوب نمی شد. به همین دلیل وقتی زبیریان از قیام این جریان در کوفه آسوده شدند، سعی کردند به آنها رشوه دهند و از آنها برای منافع خود استفاده کنند. اما مختار مدعی قدرت بود و بدین ترتیب خود را نماینده محمد بن حنفیه خواند و هدف خود را انتقام از قاتلان حسین بن علی (علیه السلام) و خاندانش اعلام کرد. پیش از آن نیز در مکه، هنگامی که می خواست با عبدالله در زبیر متحد شود و با او بیعت کند، شرط مشورت کامل و انجام هیچ اقدامی بدون اختیار خود قرار داده بود.
هرکس حتی اندکی با روحیه مختار آشنا بود، به راحتی میتوانست بفهمد که او در مسیرش سازش نیست و هر تصمیمی بگیرد، بر آن پافشاری میکند. لحظه ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه به دلیل حمایت از مسلم و پذیرفتن او به خانه اش به زندان افتاد و حتی عبیدالله در ابتدا قصد کشتن او را داشت. به همین دلیل عمر بن سعد و شبث بن ربیع او را به خوبی می شناختند و از اقدامات او در کوفه و مواضع او در رابطه با مسلم و پیش از عبیدالله یاد می کردند و حضور او را در کوفه خطرناک می دانستند و سعی می کردند علیه او اقدام کنند.
آنچه رخ داده به راحتی می تواند زمینه را برای پژوهشگر هر دو قیام در بررسی صحت اهداف آنها فراهم کند. بی شک با اندکی دقت این سوال به راحتی در ذهن متبادر می شود که چگونه زبیریان کوفه در حالی که قاتلان صحنه کربلا در پناه آنان بودند، به راحتی در تعامل و نصیحت و احسان نسبت به اهل توابین و اهل بیت علیهم السلام پرداختند. بزرگان شیعه کوفه؛ شیعیان قدیم که لشکری آماده حمله به قاتلان اباعبدالله علیه السلام و عاملان جنایت کربلا داشتند؟ از سوی دیگر، این سؤال نیز به ذهن متبادر میشود: مختار که تازه وارد کوفه شده بود و در صدد جمعآوری نیرو بود، با چه خطری دارالامره را تهدید میکرد که بلافاصله پس از دعوتش، همه سعی در توقف داشتند؟
مواضع سیاسی و نظامی دو قیام در مورد شهر کوفه
از جمله سؤالات دیگری که برای درک کیفیت و اصالت روشهای دو قیام بسیار قابل توجه و مفید است، «فعالیت سیاسی نظامی هر یک از این دو قیام در مورد کوفه» است. توجه به این موضوع از این جهت حائز اهمیت است که در دو دوره قیام مختار و توابین، بسیاری از قاتلان اباعبدالله (علیه السلام) و جفا به حقوق پیامبر در کوفه حضور داشتند. و عاملان حادثه خود را اعلام کردند. بنابراین نوع توجه و نظر هر یک از آنها نسبت به کوفه، مستقیماً در تعیین روش هر یک از آنها برای رسیدن به اهدافشان مؤثر بود.
1- جایگاه توابین: توابین از همان ماه های اول پس از واقعه کربلا، اقدام به جمع آوری نیرو و آماده سازی امکانات کردند و در سال 64 توانستند رضایت بسیاری از مردم مناطق دیگر از جمله منطقه مردم مدائن و سعد را جلب کنند. بن حذیفه بن یمان، بزرگترین آنها پیروز شد.
در آن سال یزید بن معاویه نیز درگذشت. در این شرایط بسیاری از یاران سلیمان بن صرد نزد او آمدند و از او خواستند که اجازه دهد به دارالمره حمله کنند و عمرو بن حارث نماینده عبیدالله بن زیاد در کوفه و سپس مردم کوفه را برای لو توابین بیرون کنند. سران بیعت می کنند اما در آن زمان سلیمان از پذیرش این پرونده خودداری کرد. او در هدف خود برای انتقام از قاتلان حسین بن علی علیه السلام جدی بود، اما به نظر می رسید که در این امر اخلاص نداشته باشد. اگرچه طبق گزارش طبری عده زیادی از مردم چنین پیشنهادی به او کردند، اما در استدلال خود بر عدم پذیرش آن اشاره کرد که قاتلان اصلی حسین بن علی علیه السلام که همگی از اهل بیت هستند. بزرگان کوفه و سواران عرب در این شهر حضور دارند و نیت خونخواهی آنان را بر علیه طوبین تحریک می کند و این حرکت نیز به هدف خود نمی رسد. اگرچه او چنین استدلال کرد، اما واقعیت چیز دیگری بود. با وجودی که سلیمان همچنان در راه تأسیس پایگاه در کوفه بی تاب بود، مردم منتظر نماینده بودند و در اقدامی یکباره علیه عمرو بن حارث، او را از کوفه بیرون کردند و همه با عامر بن مسعود بن امیه بن بودند. خلف الههومی. معروف به «دهروجه الجل» با عبدالله بن زبیر بیعت کرد.
2- جایگاه مختار و بررسی جایگاه توابین: کسانی که واقعاً قصد برخورد با سرکرده فتنه طف را داشتند، یعنی عبیدالله بن زیاد و لشکر شام، به راحتی می توانستند با اقدام علیه عمرو بن، ضربه بزرگی به ابن زیاد وارد کنند. حارث و تصرف کوفه و از طرفی با پاکسازی قاتلان واقعه کربلا در آنجا، مانع امنی برای خود ایجاد می کنند. کاری که توابین در این شرایط از انجام آن امتناع ورزید، دقیقاً همان کاری بود که با تابیدن اولین جرقه های قدرت مختار در کوفه انجام داد. هنگامی که مختار قیام کرد و عبدالله بن موطی، حاکم کوفه، عبدالله بن زبیر را بیرون کرد، اقدام به پاکسازی آن شهر از قاتلان امام حسین علیه السلام کرد و آن را پایگاه اصلی خود قرار داد، سپس سپاهی را از آنجا فرستاد. آن مکان برای تصرف مدینه و لشکری دیگر به مکه برای نجات محمد بن حنفیه و دیگر یارانش. شاید دلیل اصلی اقبال و موفقیت او در این نبردها انتخاب کوفه به عنوان مرکز فرماندهی و عقبه در پشت لشکرهای اعزامی او بود.
تعامل مستقیم دو جریان
1- مختار و سليمان بن صرد: اولين ديدار هنگام ورود مختار به كوفه و همزمان با دريافت دعوت توابين صورت گرفت. در آن زمان، جامعه شیعه به فرماندهی سلیمان بن صرد که شیخ شیعه و ارشد آنها بود، گرد آمده بودند. بنابر گزارش طبری، چون این را شنید، از همان ابتدا خود را نماینده محمد بن حنفیه و جانشین او اعلام کرد و بدین وسیله کوشید تا نیروهای خود را جمع کند. بر اساس گزارشات طبری، در تمام مدتی که توابین در کوفه بودند، هیچ برخورد مستقیمی بین بزرگان توابین و مختار صورت نگرفت، هرچند مختار و توابین از مشایخ شیعه کوفه بودند.
در این شرایط، مختار هر جا که فریضه خود را بیان می کرد و یا رسولان خود را برای انتشار فراخوان می فرستاد، آنچه در مورد نهضت توابین و به ویژه رهبر آنها یعنی سلیمان بن صرد می گفت این بود: سلیمان بن صرد رحمه الله. بر ما و بر او، پیر، پژمرده و فرسوده، که سابقه کار ندارد و جنگ را نادیده می گیرد، می خواهد تو را ببرد، خود را بکشد و تو را هم. پس سخنان من را بشنو و از دستوراتم اطاعت کن… من بهترین راهنما برای آنچه می خواهی هستم.
هر چند گفته مختار در مورد سلیمان بن صرد دور از واقعیت نبود، اما توجه به دو نکته در این سخنان حائز اهمیت است:
اولاً با توجه به اعلام قبلی مختار مبنی بر وکالت وی توسط محمد بن حنفیه و بر حسب سیاق کلام و نیز غیبت مختار از اجتماع ثواب و بزرگان آنها و اعزام دیگران به جای آن (که عبارت است از: از ظاهر گزارش ها استنباط می شود). می توان نتیجه گرفت که آنچه مختار نیز بیان کرده از روی نصیحت و خیرخواهی نبوده، بلکه به خاطر قدرت و قدرت گرفتن بوده است و اگر از سلیمان بن صرد انتقاد کرده، نه برای اصلاح کار توابین، بلکه برای متمایل ساختن جمعیت آنان بوده است. طرف آنها بود
نکته دیگری که با یک بررسی اجتماعی در این گزارش ها و گزارش های دیگر که در خصوص قیام توابین و همچنین قیام مختار وجود دارد، مشاهده می شود: این که خود را از بزرگان شیعه در کوفه و با آن مرد آشنا به فنون جنگ و دارایی داشته باشد. در کمک به سلیمان بن صرد و قیام تواب این کار را نکرد، بلکه حتی انتقادات و پیشنهادات خود را نیز به صورت رو در رو هم مطرح کرده بود ذکر ننمود، بلکه مخاطب آن عام گروندگان به توابین بود. او را در جنگاوری ضعیف می دانست، ولی دست کم می آورد که با او بیعت کند، ولی در تمام کارها رای گیری او نافذ باشد و کاری بدون نیاز به بررسی او انجام شود، در سلیمان با توابین مطرح نشد. جریان توابین و قیام آن در تمام صفحات تاریخ با یک تشخص غیرم ادی اگر چنین می شود و احتمال اینکه پیشنهادی از طرف مختار ارائه می شود از طرف آنها مورد قبول واقع می شود، ضعیف به نظر می رسد. مختار نیز به این امر واقف بود. ولي اگر فرض صحت را درباره اين گزارش تاريخي در خصوص ادعاي مختار، از طرف محمد بن حنفيه نماينده مي بود و به نام او از افراد بيعت مي گرفت، صادق دانستيم، مختار مي دست كم با دعوت خود بر جمعيت توابي ن و هیأت مرکزی آن ها، به نوعی در گسترش دعوت خود گام بردارد، هر چند این گست رش منوط به بیعت مختار با توابین باشد.
2- مختار و دعوت توابین: برخورد دیگری که در رابطه با مختار و توابین ذک است، مربوط به هنگام جمع شدن سپاه توابین در «نخیله» است. در فضای کوفه طنین افکن شد و بدین وس یله، هم پیمانان با توابین رمز شروع حرکت نظامی را فهمیدند و هر کس قصد همراهی توابین را داشت، به سمت «نخیله» حرکت کرد، سلیمان چون دفاتر را ب ررسی 16 له» بیش از چهار. هزار نفر نبودند، در این هنگام، چون سلیمان از علت غیبت دیگران پرسید، حمید بن مسلم در پاسخ گفت: «به خدا، افراد را از تو باز میدارد. از همه پیش وی رسیدیم و شنیدیم که یکی از یارانش می گفت: دو هزار نفر ارائه کرده ایم.» در ادامه این محاوره، وهب، از افراد توابین، یکی از آنها یاد می کند: «گیرم که هم شد، چرا آن ده هزار نفر دیگر از ما بازماندند؟ آیا آنها از خدای نمی هراسند؟ …»
چه وهب در این محاوره به آن اشاره کرد، حرفی درست است که پیکان اتها را تا حدی از سمت مختار منحرف می کند، اما آنچه این واقعیت تاریخی برا ی ما روشن می سازد، عدم همدلی و یک رنگی در میانان بزرگ شیعه در کوفه است. است . سرانجام، آن کس که در همان ابتدای کار مختار، با توجه به سوابق وی در م بارزه با ابن زیاد و زندانی شدنش به دست او، با او بیعت می کرد، در محیط آن زمان کوفه، خطر کرده بود. زیرا مختار اهل مصالحه نبود. از سوی دیگر، ابن زیاد نیز زیاد دور نبود و در بصره از طرف امویان بر م ناطق عراق حکم می راند و این امکان را دارد که دوباره قصد کوفه بنماید، بعید نبو د، بهخصوص که زبیریان که از دشمنان وی و حکومت اموی بودند، میشوند. ودند اختیار دارالاماره کوفه را در دست بگیر. او اگر به کوفه حمله کند و موفق شد، با یک تیر چند نشان زده بود: هم زبیریان را از بیرون رانده بود و هم بر مختار و توابین و معارضان دست یافته بود، و اگر می توانم یک نظامی محدود تواب داشته باشم. ین را از بین ببرد، نابود کردن مختار نیز کار مشکلی نبود. با این وضعیت احتمالی و با نظر به اینکه روابط میان مختار و زبیریان ح اکم بر کوفه، یعنی عبدالله بن یزید و ابراهیم بن محمد بن طلحه نیز وضعیت از مسببان حادثه کربلا با قرار گرفتن در پناه د ارالاماره زبیریان سعی در خارج کردن از صحنه دارد. کسانی که با مختار بیعت می کردند، جسارت و جرأت ویژه ای به خرج داده بود و هیچ بعید نبود که پیش از آن با توابین بیعت نکرده باشد. به همین دلیل، به نظر می رسد که حمید بن مسلم در گفت وگوی خود با سلی دور از واقع هم نیست، ولی همان گونه که وهب است فعالیت مختار عدم حضور ده هزار نفر دیگر را توجیه نمی کند و دقیقاً این نقطه از برخورد توابین و مختار روشن کننده وجه دیگری از و جوه قیام توابین است.
3- آخرین برخوردی که در رابطه با جریان توا بین به چشم می خورد، مربوط به پس از قیام توابین می باشد. زمانی که جریان توابین حرکت نظامی خود را انجام داد و بعد از شکس ت، باقی ماندند که به کوفه بازگشته بودند. در این هنگام، که مختار نیز در زندان عبدالله بن یزید حاکم کوفه به سر می برد، خبر بازگشت و شکست توابین به او رسید. او نیز با نوشتن نامه ای به ایشان، ضمن تعظیم و تعریف از جهاد و حرکت ا یشان، آنان را به خود فراخواند و از آنان عوت کرد تا به او بپیوندند. آنها نیز ضمن استقبال از نامه او، آمادگی کامل خود را برای پذیرفتن دعو و اعلام کردند. آنچه را ذکر شد می توان آخرین میان مختار و بازماندگان توابین با تشخیص بزرگان و باقی ماندگان حرکت توابین دانست. زیرا پس از این نامه و آزادی مختار، آنان این بار چون دیگر اصحاب در رك اب مختار، جزو افراد بیعت كننده با او و قیامش می شوند كه می شوند و پایگاه آن را می دهند و می توانند به تشكیل حركت كمك كنند. و ا قبال دعوت مختار از سوی مردم می نمود.
تنها نکته ای که به نظر می رسد مرتبط با این تعامل است، صلاحیت مختار در شناسایی نیروهای قابل اعتماد و با تجربه است. رفاعه بن شداد و سعد بن حذیفه بن یمان که با عده اندکی از مدائن به عین الورده رسیده بودند تا بیعت خود را با سلیمان وفا کنند، مردمی بودند که با سلیمان کتک خوردند. برای مرگ و او را در نبرد با ارتش سوریه تنها نگذاشتند. اگر مختار رضایت بقیه این جریان را جلب کند، مطمئن باشد که افراد وفادار به خود را با خود آورده است و می تواند به آنها اعتماد کند و از نصیحت آنها بهره مند شود. شاید به همین دلیل است که در پیام خود بدون اشاره به انتقادات قبلی خود از سلیمان بن صرد و نهضت توابین و همچنین بدون اشاره به نمایندگی وی از طرف محمد بن حنفیه، به حرکت آنها و جهاد با توابین ادای احترام می کند. بدن، و در عین حال او می خواهد که آنها به او بپیوندند